الماس سوم: پریشانی، ذهن و جسم را عذاب میدهد
قال: الحيـاة كثيبـة و تجـهّمـا
قلت ابتسم يكفي التجهّم في السماء
«گفت: زندگی، افسرده و اخمو است؛ گفتم: لبخند بزن؛ چهره در هم کشیدن آسمان، کافی است!»
یکی از بدترین و بارزترین نشانههای اضطراب، این است که قدرت تمرکز ذهنی را از انسان میگیرد؛ لذا وقتی پریشان و مضطرب میشویم، حواس ما پرت میشود؛ البته اگر خودمان را به پذیرفتن بدترین احتمال واداریم، با این کار، خودمان را در موقعیتی قرار میدهیم که میتوانیم ذهن خود را روی همان مشکل متمرکز کنیم.
ما نمیتوانیم همزمان، هم احساس شادی کنیم و هم پریشان و ناراحت شویم؛ قطعاً یکی از این دو احساس، دیگری را دور میکند. به هنگام بروز ناراحتی و اضطراب، بدترین حالت ناراحتی و اضطرابی را به خاطر بیاور که در گذشته با آن مواجه شدهای؛ بدینسان عقل، در برابر دو رویداد قرار میگیرد و برای غلبه بر رخداد ناگوارتر، توان بیشتری مییابد. از اینرو انسان میگوید: هیچ مشکلی نمیتواند از بحران گذشته بدتر باشد؛ و من، توانستم بحران سخت گذشته را پشت سر بگذارم؛ لذا اینک بهتر میتوانم از این بحران بگذرم؛ چون از بحران گذشته، به مراتب کمتر و کوچکتر است. اضطراب، بیشتر در اوقات بیکاری هجوم میآورد و بر شما چیره میشود؛ نه در وقتی که مشغول کاری هستید. به هنگام بیکاری، انواع فکر و خیال به سراغ انسان میآید؛ لذا باید به کاری جدی مشغول شوید.
تابش نور: گاهی مسایل پیش پا افتاده میتوانند انسانهای خردمند و فرزانه را به لبهی جنون و دیوانگی بکشانند!
درخشش نور: زندگی، دقیقهها و ثانیههایی است که میگذرند.