انگشتر هشتم: نصیحتهای یک زن موفق
يا رب حمد ليس غيرك يحمد
يا من له كل الخلائق تصــمد
«پروردگارا! تو را میستایم و کسی جز تو ستوده نمیشود؛ ای آنکه همهی آفریدهها جهت رفع نیازهایشان به تو روی میآورند».
یکی از مادران این روزگار، نصیحت زیر را به دخترش نمود و این نصیحت را با اشک و لبخندش آمیخت و گفت: دخترم! تو، زندگی تازهای را شروع میکنی... زندگیای که نه پدر و مادرت در آن جایی دارند و نه هیچ یک از خواهرات. در این زندگی، تو، همراه و همنشین شوهرت خواهی بود و شوهرت نمیخواهد که هیچ کسی حتی نزدیکانت، در این زندگی دخالتی بکند.
دخترم! هم زن او باش و هم با او همچون، مادری مهربان رفتار کن که او احساس نماید تو، همه چیز او هستی و تمام دنیای او، فقط تو هستی، همواره به خاطر داشته باش که مرد ـ هر مردی که باشد ـ کودک بزرگسالی است که کوچکترین سخن شیرینی، او را خوشبخت مینماید؛ چنان مکن که او احساس کند که با ازدواج با تو، تو را از خانوادهات محروم کرده است، چون او نیز خانهی پدر و مادر و خانوادهاش را به خاطر تو ترک گفته است؛ فرق تو و او، همان فرقی است که زن و مرد با هم دارند؛ زن، همواره مشتاق خانواده و خانهایست که در آن به دنیا آمده و بزرگ شده است، اما باید به زندگی جدیدش عادت نماید؛ باید زندگی خود را با مردی که اینک شوهر و سرپرست و پدر بچههایش میباشد، وفق دهد؛ دخترم! این، دنیای تازهی تو است.
دخترم! این آینده و حال تو است، خانوادهات، همین است که تو و شوهرت، با مشارکت یکدیگر آن را ساختهاید؛ من، از تو نمیخواهم که پدر و مادر و خواهرانت را فراموش کنی؛ چون آنها، هرگز تو را فراموش نخواهند کرد، چگونه ممکن است که مادر، جگرگوشهاش را از یاد ببرد؟! اما از تو میخواهم که شوهرت را دوست بداری و برای او زندگی کنی و از زندگی در کنار او شادمان و خوشبخت شوی.
تابش نور: خواهرم! صبر وشکیبایی را از آسیه فرابگیر، وفاداری را از خدیجه بیاموز، صداقت را از عایشه، ثبات و پایداری را از فاطمه یاد بگیر.
درخشش نور: قبل از آنها، هیچ انسان و هیچ جنی به حوریان دست نزده است.