صدف پنجم: به وضعیت خود عادت خواهی کرد
غريب من الخلان في كلّ بلدة
إذا عظم المطلوب قلّ المساعد
«انسان غریب و بیگانه از دوستان، در هر شهری تنهاست؛ هرگاه خواسته، بزرگ و مهم باشد، دستیاران انسان، اندک میشوند».
مردی را میشناسم که پایش ضمن یک عمل جراحی، قطع شده است؛ پیش او رفتم تا با او همدردی نمایم. او، عالم و اندیشمند بود، تصمیم داشتم به او بگویم: مردم، از تو این انتظار را ندارند که دوندهی ماهری و کشتیگیر قدری باشی؛ بلکه مردم، به فکر روشن و نظرات درست تو نیاز دارند و الحمدلله که رأی و فکر تو، باقی مانده است. وقتی به عیادتش رفتم، به من گفت: دهها سال پایم با من بود و از آن خوب و درست استفاده کردم؛ وقتی دین، سالم بماند، انسان، از صمیم قلب خرسند است.
یکی از حکما میگوید: «زمانی ذهن و خاطر آرامش مییابد که بدترین شرایط رابپذیرد؛ از نظر روانی نیز، پذیرفتن بدترین شرایط، انسان را بانشاط و سرحال مینماید...».
سپس میافزاید: و با این حال هزاران نفر زندگیشان را با خشم و ناراحتی به نابودی میکشانند؛ چون آنها، واقعیتهای تلخ را نمیپذیرند و آنچه را که میتوان نجات داد، نجات نمیدهند؛ آنان، به جای آن که آرزوهای خود را از نو بسازند، وارد جنگ تلخ و مرارتباری با گذشته میشوند و با اضطرابی به پیش میروند که فایدهای ندارد.
تأسف بر گذشتهی ناموفق و گریهی طاقتفرسا به خاطر دردها و شکستهایی که در گذشته اتفاق افتاده است، از نظر اسلام بخشی از مظاهر ناسپاسی خدا و اظهار ناخوشندی از تقدیر اوست.
تابش نور: احساس شکست، سرسختترین دشمن توست و میتواند آرامش تو را نابود کند.
درخشش نور: و اینگونه شما را امّتی میانه قرار دادهایم.