یاقوت هفتم: زنی از اهل بهشت
إن ربّــا كـان يكفيــك الــذي
كان منك الأمس يكفيك غدك
«پروردگاری که در مشکل دیروز تو را بسنده بود، فردا نیز او، تو را کافی خواهد بود».
عطاء بن ابی رباح میگوید: ابن عباس به من گفت: آیا زنی از زنان بهشت را به تو نشان ندهم؟ گفتم: آری، گفت: این زن سیاه پوست نزد پیامبر جآمد و گفت: غش میکنم و بیهوش میشوم و لباسهایم، کنار میرود و بدنم نمایان میشود؛ لذا برای بهبودی من نزد خدا دعا کن؛ فرمود: «اگر میخواهی صبر کن و در عوض بهشت از آن تو خواهد بود و اگر میخواهی از خداوند میخواهم تا به تو بهبودی ببخشد». گفت: صبر میکنم؛ امّا چون لباسهایم در حالت بیهوشی کنار میرود و بدنم نمایان میشود، دعا کن تا چنین حالتی پیش نیاید. آنگاه پیامبر برای او دعا فرمود.
این زن مؤمن و پرهیزگار پذیرفت که مشکلی در زندگی زودگذر دنیا، با او همراه باشد و در عوض به بهشت برود، او در این معامله فایده کرد و بهشتی شد؛ اما این را نپذیرفت که لباسهایش ناخود آگاه درآید و عورت او برای مردم آشکار شود؛ چیزی که شایسته زن مسلمان پرهیزگار و با وقار نیست، از این رو چه میتوان گفت به زنان نیمه عریانی که به صورتهای گوناگونی زیباییهای بدن خود را به نمایش میگذارند و میکوشند تا پوشش حیا را از خود دور کنند و خود را لخت نمایند؟!
تابش نور: دست از اضطراب و پریشانی بدار، تحمل کن و با پایداری و ثبات با حقیقت روبرو شو، و کاری کن که راحت زندگی نمایی.
درخشش نور: متناسب با سختی، یاری میشوی.