مروارید هشتم: زیانهایت را به سود تبدیل کن
أرواحنا يا رب فوق أكفنا
نرجو ثوابك مغنماً و جوارا
«پروردگارا! جانهایمان در کفهای ماست؛ به پاداش تو امیدواریم».
نصیحت کرد و گفت: خواهرم! وقتی پایت لغزید و در گودال بزرگی افتادی، ناامید مباش، زیرا از آن بیرون خواهی آمد و پیش از پیش موظب خود، خواهی بود. خداوند، با شکیبایان است؛ اگر نزدیکترین فرد، تیری کشنده به سویت پرتاب نمود، ناراحت مباش؛ چون کسی را خواهی یافت که تیر را بیرون بیاورد و زخم را مداوا نماید و زندگی و شادی را به تو باز گرداند. در ویرانهها زیاد توقف مکن؛ بویژه وقتی که خفاشها در آن سکونت گزیده و اشباح در آن جای گرفته باشند؛ به دنبال نغمهی گنجشکی باش که در صبح تازهای، در افق پر میکشد.
به برگهایی که رنگشان تغییر کرده و حروف آن، درهم و برهم شده و نوشتههایش در میان درد و وحشت سردرگم گشته، نگاه نکن؛ خیلی زود خواهی دانست که چنین نوشتههایی، بهترین نوشتهها نیستند. آری، به زودی خواهی فهمید که این برگها، آخرین چیزی نیستند که به نگارش درآمدهاند. و باید بین کسی که به نوشتههای شما توجه کرده و کسی که آن را دور انداخته تا بادها با خود ببرند، فرق بگذاری؛ این نوشتهها، فقط سخنان زیبا و گذرایی نبودهاند؛ بلکه احساسات قلب و نبض انسانی هستند که با یکایک حروف آنها زندگی کرده و آنها را با صبر و حوصله به نگارش درآورده و با حرارت آنها، زخمی را داغ و درمان نموده است.
خواهرم! مثل مرغماهیخوار مباش؛ زیرا مرغماهیخوار، پرندهی عجیبی است که زیباترین نغمهها را میسراید، اما از منقارش خون میچکد. پس هیچ چیزی از دنیا، سزاوار یک قطرهی خون تو نیست.
تابش نور: هرکس باد بکارد، طوفان درو میکند.
درخشش نور: همچون مروارید نهفته در صدف هستند.