لؤلؤ پنجم: هر روز را عمر جدیدی بدان
إذا غامرت في شرف مروم
فلا تقنع بما دون النجوم
«هرگاه در امر مهمی وارد شدی به کمتر از ستارگان قانع مشو».
دوری از خدا، پیامد و نتیجهی تلخی دارد؛ هرگاه استعداد و انرژی و زیبایی و شناخت، توفیق الهی و برکت خداوندی را به همراه نداشته باشند، به رنج و بلا تبدیل میشوند. بنابراین خداوند، مردم را از سرانجام نسیان و فراموشی و دوری از خود برحذر میدارد. فرض کن به راه خودت میروی که ناگهان ماشینی، با تمام سرعت به گونهای از کنارت میگذرد که انگار چرخهای آن با چنگ و دندان به جان زمین افتادهاند؛ در آن هنگام تو،احساس میکنی که گویا نزدیک است که میخواهد تو را درهم بکوبد و به زندگیت خاتمه دهد؛ بنابراین چارهای جز جستن راه نجات و فرار سریع نداری... خداوند نیز بندگانش را متوجه مینماید که وقتی از او رویگردان شوند، در واقع در معرض چنین مهلکههایی قرار دارند و به آنان توصیه میکند تا هر چه زودتر به فکر نجات خویش برآیند و نجات را فقط نزد خدا خواهند یافت: ﴿فَفِرُّوٓاْ إِلَى ٱللَّهِۖ إِنِّي لَكُم مِّنۡهُ نَذِيرٞ مُّبِينٞ٥٠ وَلَا تَجۡعَلُواْ مَعَ ٱللَّهِ إِلَٰهًا ءَاخَرَۖ إِنِّي لَكُم مِّنۡهُ نَذِيرٞ مُّبِينٞ٥١﴾[الذاريات: ۵۰-۵۱]. «پس بشتابید به سوی خدا؛ بیگمان من، برای شما هشدار دهندهای آشکار از جانب او هستم. و با خدا معبودی دیگر قرار ندهید؛ من از جانب او برای شما بیمدهندهی آشکارگری هستم». در این آیه، از انسان درخواست میشود تا به تجدید خویش بپردازد و زندگیش را دوباره سامان دهد، رابطه بهتری با خدایش برقرار نماید، عمل کاملتری انجام دهد و پیمانی ببندد که آن را با این دعا تعبیر کند: «بار خدایا! تو پروردگار من هستی؛ هیچ معبود به حقی جز تو نیست؛ مرا آفریدهای و من، بندهات میباشم و تا آنجا که میتوانم بر عهد و وعدهات پایبندم، و از شرّ آنچه نمودهام، به تو پناه میبرم؛ به نعمتهایی که به من ارزانی داشتهای اعتراف میکنم و به گناهانم اقرار مینمایم؛ پس مرا بیامرز. زیرا هیچ کسی جز تو، گناهان را نمیآمرزد.
تابش نور: هرگاه در یکی از کارهایت شکست خوردی، تسلیم ناامیدی مشو و آشفته و مضطرب مگرد و در اینکه گشایشی، فرا خواهد رسید، تردید به خود راه مده.
درخشش نور: لبخند تو، به روی خواهرت صدقه است.