نقدی بر کتاب سیری در صحیحین

فهرست کتاب

اتهامات نجمی بر معاویهسو جواب آنها

اتهامات نجمی بر معاویهسو جواب آنها

محمد صادق نجمی می‌گوید: در دوران معاویه علناً و در بالای منبر نقل هر نوع حدیث را به استثنای حدیث‌هایی که در عهد عمر نقل می‌گردید ممنوع اعلام نمود [۱۳۰].

جواب:

بنده گفته بودم که ایشان در نقل و استناد: امین نیستند حال عبارت مسلم را بخوانید: «فأمر معاوية رجلاً أن يبيعها في عطيات الناس فتسارع الناس في ذلك فبلغ عبادة بن الصامت فقام فقال: إني سمعت رسول الله جنهى عن بيع الذهب بالذهب الحديث سواء بسواء عينا بعين فمن زاد أو ازداد فقد ربى، فرد الناس ما أخذوا، فبلغ ذلك معاوية فقام خطيباً فقال: ألا ما بال رجال يتحدّثون عن رسول الله جأحاديث قد کنا نشهده ونصحبه فلم نسمعها منه فقام عبادة فأعاد القصة ثم قال: لنحدثن بما سمعنا من رسول الله جوإن کره معاوية أو قال وإن رغم ما أبالي أن لا أصاحبه في جنده ليلة سوداء» [۱۳۱].

در یک غزوه معاویهسامیر بود و اموال زیادی به غنیمت گرفته بودند و در اموال و غنیمت‌ها ظرف‌های نقره هم موجود بود معاویهسبه یکی امر نمود که این ظروف را به صورت نسیه بفروشد تا زمانی که حقوق بگیرند و مردم هم به سرعت این معامله را انجام دادند بعد این خبر به عباده بن صامت رسید و ایشان حدیث مرفوع ربا را بیان نمودند بعد از بیان حدیث مردم معامله ظروف را تا زمان حقوق گرفتن فسخ کردند سپس معاویه مردم را بر سر منبر خطاب کردند و گفتند که ما در مجالس رسول اللهجحاضر و همراه او بوده‌ایم این حدیث را ما از ایشان نشنیده‌ایم. عباده بار دیگر حدیث را بیان نمود و گفت: ما هر چه از پیامبر جشنیده‌ایم آن را می‌گوییم اگرچه معاویه آنرا مکروه بداند یا بینی او به خاک مالیده شود من پروایی ندارم که به همراه لشکر او یک شب تاریک همراهی نمی‌کنم.

این بود اصل ماجرا، نه آنکه نجمی گفته و استناد نادرست کرده بلکه عمل معاویهسبرعکس گفته نجمی است. «قال معاوية: اکتب إليَّ بشيء سمعته من رسول الله جفکتب إليه أني سمعت رسول الله جيقول: إن الله کره لکم ثلاثاً قيل وقال وإضاعة الـمال وکثرة السوال» [۱۳۲]. معاویهسبرای مغیره بن شعبه نامه فرستاد و فرمود: آنچه از رسول الله جشنیده‌اید برای من بنویس. پس مغیره برای او نوشت که من از رسول الله جشنیده‌ام که فرمود: الله تعالى برای شما سه چیز را منع کرده است قیل و قال (اختلاف) و ضایع ‌کردن اموال (خرج‌ کردن اموال بدون فایده) سؤال ‌کردن بسیار (بدون ضرورت). و در روایت دوم چنین آمده: «سَلاَمٌ عَلَيْكَ أَمَّا بَعْدُ فَإِنِّى سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ جيَقُولُ: إِنَّ اللَّهَ حَرَّمَ ثَلاَثًا وَنَهَى عَنْ ثَلاَثٍ حَرَّمَ عُقُوقَ الْوَالِدِ وَوَأْدَ الْبَنَاتِ وَلاَ وَهَاتِ وَنَهَى عَنْ ثَلاَثٍ قِيلٍ وَقَالٍ وَكَثْرَةِ السُّؤَالِ وَإِضَاعَةِ الْمَالِ». «همانا الله تعالى سه چیز را حرام و از سه چیز نهی کرده: نافرمانی پدر و زنده به گور کردن دختر و بی‌حکمتی را حرام کرده و از قیل و قال (اختلاف) و سؤال بی‌جا و بی‌فایده و ضایع‌ کردن مال نهی کرده است» [۱۳۳].

محمد صادق نجمی می‌گوید: معاویه برای تمام کارکنان و فرماندارانش بطور هماهنگ و طی بخشنامه‌ای چنین نوشت: من خود را از کسانی که درباره فضیلت ابوترابسو خاندانش فضیلتی نقل کنند بری الذمه نمودم و از وی حمایت نمی‌کنم. و کسانی که در فضائل سه خلیفه و صحابه حدیث نقل کنند از جائزه‌ها و عطیه‌های مخصوص معاویه برخوردار می‌شدند و طرفداران علی از سهمیه‌ی بیت ‌المال محروم می‌گشتند. و همچنان دوران خلافت بیست و یک ساله عبدالملک بن مروان که در اذیت شیعه دست کمی از معاویه نداشت پس از مدتی که از روش معاویه و عمالش درباره‌ی جعل حدیث و درباره‌ی فضائل سه خلیفه و صحابه گذشت معاویه به استانداران و مسئولانش سومین بخشنامه را بدین مضمون صادر نمود: «مراقب باشید که هر کس متهم به دوستی علی و خاندانش باشد و کوچک‌ترین دلیل بر این اتهام پیدا شود اسم او را از دیوان و دفتر حقوق و مزایا محو کنید و سهمیه او را از بیت المال قطع نمائید [۱۳۴].

جواب:

«جناب نجمی، برای ثبوت ادعای شخصی خود به منبع و مصادر صحیح و معتبر از تاریخ اسلام نتوانست استناد کند در پایان بحث مجبور شده به شرح نهج ‌البلاغه ابن ابی‌حدید معتزلی و شیعه استناد‌ داده و ایشان در عداوت با صحابه اگر از شما مافوق نباشند دست کمی از شما ندارند و بنده پیش‌تر گفته‌ام که حساب شما از حساب اهل بیت جدا است و میان شما و آنها فاصله زمین تا آسمان است.

[۱۳۰] صحیح مسلم: باب النهي عن الـمسئلة وباب الصرف ربيع الذهب، سیری در صحیحین: ص ۴۱. [۱۳۱] الحدیث مسلم باب الربا: ج ۲، ص ۲۴. [۱۳۲] مسلم: ج ۲، ص ۷۶. [۱۳۳] مسلم: باب «کثره الـمسائل من غير حاجه ولا نهي عن منع وهات والامتناع من أداء حق لزمه أو طلب مالا يستحقه»، ج ۲، ص ۷۶. [۱۳۴] سیری در صحیحین: ص ۴۲-۴۴ نقل از شرح نهج‌البلاغه ابن ابی‌الحدید: ج ۱، ص ۴۴-۴۶.