نقدی بر کتاب سیری در صحیحین

فهرست کتاب

ایجاد شبهه در احادیث مربوط به حضرت موسی÷

ایجاد شبهه در احادیث مربوط به حضرت موسی÷

اما جواب قصه موسی و کور شدن عزرائیل (در صفحه ۲۰۹): متاسفانه جناب نجمی کلمه (جنایتکار) را از خودش اضافه نموده تا تپش قلبش آرام بگیرد و ما آن حدیث صحیح صحیحین را قبول داریم اما بدون کلمه جنایتکار، زیرا توسط شما اضافه شده است.

باید در جواب حجت الاسلام و المسلمین عرض بکنم که عزرائیل بصورت فرشته ظاهر نشده بلکه بصورت بشر برای قبض روح آمده. دوم اینکه موسی÷نفهمیده که این فرشته است چنانچه ابراهیم و لوط و مریمإفرشته‌هایی را که بصورت انسان آمده بودند نشناختند، حتی ابراهیم و لوطبرای آنها گوشت کباب کردند و آوردند که بخورند و از نخوردن آنها بنا به عادت اهل آن زمان احساس خوف و خطر نمودند که مبادا دشمن باشند و مریمفرمودند:

﴿إِنِّيٓ أَعُوذُ بِٱلرَّحۡمَٰنِ مِنكَ إِن كُنتَ تَقِيّٗا[مریم: ۱۸].

«من از شر تو، به خدای رحمان پناه می‌برم اگر پرهیزگاری».

﴿وَلَقَدۡ جَآءَتۡ رُسُلُنَآ إِبۡرَٰهِيمَ بِٱلۡبُشۡرَىٰ قَالُواْ سَلَٰمٗاۖ قَالَ سَلَٰمٞۖ فَمَا لَبِثَ أَن جَآءَ بِعِجۡلٍ حَنِيذٖ ٦٩ فَلَمَّا رَءَآ أَيۡدِيَهُمۡ لَا تَصِلُ إِلَيۡهِ نَكِرَهُمۡ وَأَوۡجَسَ مِنۡهُمۡ خِيفَةٗۚ قَالُواْ لَا تَخَفۡ إِنَّآ أُرۡسِلۡنَآ إِلَىٰ قَوۡمِ لُوطٖ ٧٠[هود: ۶۹-۷۰].

«و ابراهیم÷ جواب سلام آنها را داد و گوساله بریانی (برای آنها) آورد اما هنگامی که دید دست آنها به آن نمی‌رسد (و از آن نمی‌خورند کار آنها را زشت شمرد و در دل احساس ترس نمود. به او گفتند: نترس، ما به سوی قوم لوط فرستاده شده‌ایم».

﴿وَلَمَّا جَآءَتۡ رُسُلُنَا لُوطٗا سِيٓءَ بِهِمۡ وَضَاقَ بِهِمۡ ذَرۡعٗا وَقَالَ هَٰذَا يَوۡمٌ عَصِيبٞ ٧٧[هود: ۷۷].

«و هنگامی که رسولان ما به سراغ لوط آمدند از آمدنشان ناراحت شد و قلبش پریشان گشت و گفت امروز روز سختی است».

متاسفانه هیچ یک از انبیاء مثل ائمه شما که عقیده دارید علم ما کان و ما یکون را می‌دانستند، از غیب خبر نداشتند، محمد بن یعقوب کلینی می‌گوید: ائمه آنچه واقع شده و می‌شود می‌دانند و چیزی از ایشان نهان نیست. ائمه به اختیار خود می‌میرند و زمان مرگ خود را می‌دانند و هر گاه بخواهند بدانند می‌دانند [۵۱۴]. اگر راز ائمه حفظ شود سود و زیان هر کس را به او خبر می‌دهند [۵۱۵]. در کافی بابی تحت این عنوان که علم ائمه در هر شب جمعه فزونی می‌یابد وجود دارد [۵۱۶]. ابواب دیگر هم وجود دارد مانند: اگر علم ائمه افزایش نیابد آنچه دارند نابود گردد. و یا ائمه تمام علومی که به ملائکه و پیغمبران و رسولان رسیده است می‌دانند و اینکه موسی و ابراهیم و سلیمانملک الموت را که بصورت انسان در آمده بود دیده‌اند اما او را نشناخته‌اند [۵۱۷]. حدیث ضربه موسی به ملک الموت را محمد بن تویسرکانی و نعمت الله جزائری در کتاب‌های خود روایت کرده‌اند [۵۱۸]. این عبارت در «محجة البيضاء» آمده است: «وقد کان موسي÷أشدَّ الأنبياءِ کراهة لِلموت ... فَلطِمَه فأعور ....، إنَّ الطِباعَ البشرية مجبولة علي کراهَةِ الـموتِ حتّى إنَّ الانبياءَعلي شَرف مقادِيرهِم کَرِهوا الـموتَ ونَفَروا منه، وقصة آدم÷مع طول عمره وامتداد أيام حياته مع داود مشهورة وکذلِك حکاية موسي÷مع ملك الـموتِ وکذلك إبراهيم÷» [۵۱۹]. داستان مشابه این هم وجود دارد که جبرئیل براق پیغمبر جرا لطمه زده تا او را رام بکند [۵۲۰]. اما با این وجود متاسفانه جناب حجت الاسلام نجمی فقط با بخاری و ابوهریرهسعناد دارد و وقت ندارد که کتابخانه خود را نگاه کند. فرشته اگر جسم نیست و او را نامرئی می‌دانی پس لوط و ابراهیمبا چه کسی گفتگو می‌کردند و ابراهیم گوساله بریان را برای چه کسی آورد. بلی الان اگر عزرائیل با صورت انسانی برای قبض روح شما بیاید حداقل یک خشاب سی تیر را بر او خالی می‌کنید یا بسمه تعالى می‌گویید و بر سردار می‌روید.

امّا در مورد مسابقه سنگ و موسی÷ص ۲۱۲ باید گفت که جناب حجت الاسلام دست بردار ابوهریره و صحیحین نیست، جای تأسف است که همین قصه مسابقه را قمی در تفسیر خود [۲/۱۷۹، و الصافي: ۴/۲۰۵-۲۰۶ و کنز الدقائق: ۸/۲۳۰-۲۳۱، و بيان السعادة: ۳/۲۵۷ و الجواهر الثمين: ۵/۱۶۵، و نور الثقلين: ۴/۳۰۸، قصص الانبياء: ص ۲۴۹-۲۵۰ و البرهان: ۳/۳۲۹، و الـميزان: ۱۶/۳۵۳ و الکاشف: ۶/۲۴۳، و جوامع الجامع: ۲/۳۳۹، و منهج الصديق: ۴/۳۲۱ لفتح الله الکاشاني] همه روایت کرده‌اند بدون هیچ اعتراضی و طبرسی هم در [مجمع البيان: ۸/۳۷۲] آن را نقل کرده و نعمت الله الجزائری در قصص ص ۲۵۰ می‌گوید: «قال جماعة مِن أهلِ الحديثِ: لا استبعادَ فيه بعدَ ورود الخبرِ الصحيحِ». یعنی هیچ اشکالی در این قصه نیست زیرا که حدیث وارد و مضمون آن صحیح است، اما چه کنیم که حجت الاسلام نجمی قبولش نمی‌کند.

اما پاسخ به اعتراض او که چرا موسی لانة مورچه‌ها را آتش می‌زند، ردیف ۵ ص ۲۱۵. جناب حجت الاسلام می‌گوید، معلوم نیست ابو هریره از کدام داستان‌ساز و افسانه‌گو این داستان گرفته است. بلی شما بفرمایید که علامه مجلسی در [بحار: ۶۴/۲۴۲ کتاب اسماء والعالم باب النحل و النمل و سائر ما نهي عن قتله، و بحار: ۵/۲۸۶ کتاب العدل و الـمعادل، و البحار: ۶۴/۲۶۴ و ص ۲۹۲، و قرب الاسناد: ص ۱۲۱ و البحار: ۶۴/۲۷۱ کتاب السماء و العالم باب النحل و النمل و سائر ما نهي عن قتله و ۶۴/۲۶۸]، و میرزا حبیب الله خوئی در [منهاج البراعة في شرح نهج البلاغة: ۱۱/۳۵ في النمله و عجايبها عن ابي هريره]، از کدام داستان ساز و افسانه‌گو همین قصه سوختن لانه مورچه‌ها را، گرفته‌اند، آری این اسناد خود را ببینید، سپس بر صحیحین و ابوهریرهساعتراض کنید.

جناب نجمی در ص ۲۱۶ گفته: نکته قابل توجه در مورد این پنج داستان این است که هیچ‌یک از آنها غیر از ابوهریره، روای و ناقل دیگری ندارد. در پاسخ باید بگویم که ما شکر خدا در داستان اول، بیست آیه و قصه نه پیغمبر را از قرآن نقل کردیم که کلمات تندتر در حق آنها گفته شده بود و حدیث شفاعت را بصورت مذکور غیر از ابوهریره، انس بن مالک، ابوسعید، ابوبکر، ابن عباس و امام ششم شما، امام جعفر صادق هم روایت کرده‌اند و کتب «البحار، العياشي، القمي، و البرهان، الـميکال، الکنز و نور الثقلين» هم آن را نقل کرده‌اند و بنده شماره صفحه را برای شما نقل کرده‌ام. اما داستان دوم را طبرسی در «تفسير مجمع البيان» از طریق ابوهریره نقل کرده و «تفسير البرهان» از امام صادق و ابوالحسن و نعمت الله الجزائری هم از ابوالحسن و ابوجعفر و محمد بن تویسرکانی از ابوالحسن نقل کرده‌اند و بجای صد منکوحه و کنیز هزار منکوحه و کنیز از ابوالحسن و ابو جعفر روایت کرده‌اند.

اما داستان سوم را نعمت الله الجزائری و محمد بن تویسرکانی و محسن کاشانی نقل کرده‌اند که بنده در همان داستان اسم کتب و شماره صفحه را آورده‌ام.

اما داستان چهارم را طبرسی در مجمع البیان از ابو هریره و الجزائری در قصص صحیح دانسته‌اند.

و همچنین داستان پنجم را مجلسی در بحار از طریق ابو هریره و صدوق از ابن عباس روایت و نقل نموده‌اند. حال پاسخ به این تهمت نجمی و ابوریه که می‌گویند کعب الاحبار اسرائیلیات را به ابوهریره تلقین می‌کرد و خرافات خود را به او تعلیم می‌داد.

این مسئله یک افترای محض است، اگر راست می‌گویید در تمام صحیحین، یک یا دو روایت در عقیده یا ارکان اربعه بعد از ایمان بیارید و ثابت کنید که از کعب‌الاحبار است. ثانیا قرآن می‌گوید:

﴿فَسۡ‍َٔلُوٓاْ أَهۡلَ ٱلذِّكۡرِ إِن كُنتُمۡ لَا تَعۡلَمُونَ[النحل: ۴۳].

﴿ثُمَّ ٱسۡتَوَىٰ عَلَى ٱلۡعَرۡشِۖ ٱلرَّحۡمَٰنُ فَسۡ‍َٔلۡ بِهِۦ خَبِيرٗا[الفرقان: ۵۹].

مراد از اهل الذکر و خبیر، علماء یهود بودند و در سوره بقره می‌گوید:

﴿كَمَا يَعۡرِفُونَ أَبۡنَآءَهُمۡۖ وَإِنَّ فَرِيقٗا مِّنۡهُمۡ لَيَكۡتُمُونَ ٱلۡحَقَّ وَهُمۡ يَعۡلَمُونَ[البقرة: ۱۴۶]. فاعل یعرفون و یعلمون علماء یهودند.

محمد بن یعقوب کلینی از الاغی بنام عفیر حدیث روایت می‌کند آن را نمی‌بینید فقط بر کعب احبار اعتراض می‌کنید. مگر کعب احبار از عبدالله بن سبأ یهودی کم‌تر است، و همچنان از جابر الجعفی که معتقد است که علیسیا زنده است و به قتل نرسیده و همانند عیسی÷به دنیا باز می‌گردد و یا دوباره زنده می‌شود، آنگاه هفتاد هزار حدیث دروغین از امام جعفر و ابوجعفر، برای شما روایت نموده، و همچنان سهل بن زیاد کذاب و هشام بن الحکم و هشام بن سالم الجوالقی که خدا را جسم می‌دانند و از راویان بزرگ اصول کافی‌اند و همچنان عبدالله بن سنان از امام صادق روایت کرده که الله تعالى در روز عرفات نازل می‌شود و بر شتر سوار است (ریاض العلماء المیرزا عبدالله افندی اصفهانی ۲/۴۰۴). آیا کعب ‌الاحبار از اینها بدتر است.

[۵۱۴] کافی: ج ۱، ص ۳۸۸. [۵۱۵] کافی: ج ۱، ص ۳۹۴. [۵۱۶] کافی: ج ۱، ص ۳۷۲. [۵۱۷] نگا : اللئالي: ج ۱، ص ۹۱ و ص ۹۶ و ص ۱۰۵، ج ۵، ص ۱۱ و ج ۴، ص ۲۲۷ و ج ۵، ص ۱۱ و ج ۱، ص ۹۴-۹۵ و مرآة العقول: ج ۱۶، ص ۱۶۹ و الانوار النعمانيه: ج ۴، ص ۲۱۴ و الحجة البيضا:، ج ۸، ص ۲۵۹ و ج ۷، ص ۳۰۴ و نفس الرحمن: نوری، ص ۴۵۴. [۵۱۸] اللئالي: ج ۱، ص ۹۱ و الانوار النعمانيه: ج ۴، ص ۲۰۵ و الحجة البيضاء: ج ۴، ص ۲۰۹. [۵۱۹] محجة اليضاء: ج ۴، ص ۲۰۹. [۵۲۰] البرهان: ج ۲، ص ۳۹۰ و ص ۴۰۰ و البحار: ج ۱۸، ص ۳۱۹.