اتهام بستن به امام بخاری توسط نجمی
محمد صادق نجمی میگوید: صحیح بخاری و صحیح مسلم از دیدگاه علم و تحقیق، و صحیحین از نظر ذهلی،، صحیحین از نظر ابوذرعه،، صحیحین از نووی، صحیحین از نظر ابن حجر، صحیحن از نظر قاضی ابوبکر باقلانی، صحیحین از نظر ابی همام، صحیحین از نظر شیخ محمد عبده، صحیحین از نظر احمد امین، صحیح بخاری از نظر مسلمه، صحیحین از نظر ما نظریات ذکر شده نظر هر یک ذکر شود.
(سیری در صحیحن ص ۶۷ تا ص ۷۲).
جواب:
وبه نستعين،، ونعوذ بالله من شرور أنفسا ومن شر الحاسدين الـمعاندين.
ابن حجر میگوید: آنچه به امام بخاری در مورد قرآن نسبت دادهاند او از آن مبرّا است.
۱- عقاید امام بخاری به شرح زیر است: «أفعالنا مخلوقة وألفاظنا من أفعالنا». «افعال ما مخلوق هستند و تلفظ ما از افعال ما هستند».
۲- «القرآنُ کلامُ الله غير مخلوق وأفعال العباد مخلوقة والامتحان بدعة». «قرآن کلام الله و غیر مخلوق است و افعال بندگان مخلوقاند وامتحان گرفتن بدعت است».
۳- «حرکاتُهم وأصواتُهم وأکسابُهم وكتابتُهم مخلوقة فأمّا القرآن الـمبين الـمثبت في الـمصاحِف الـموعى في القلوبِ فَهو کلامُ الله غير مخلوق». «حرکات از او، کسب و کتابت انسان مخلوق هستند اما القرآن مبین ثابت در مصاحف محفوظ و کلام الله هست نه مخلوق».
﴿بَلۡ هُوَ ءَايَٰتُۢ بَيِّنَٰتٞ فِي صُدُورِ ٱلَّذِينَ أُوتُواْ ٱلۡعِلۡمَ﴾[العنکبوت: ۴۹]. «ولی این آیات روشنی است که در سینه دانشوران جا دارد».
۴- «مَنْ زَعم مِن أهل نيسابورَ وغيرِها، اِنّني قلتُ لفظي بالقرآن مخلوقٌ فهو کذّاب فإني لم إقُله إلاّ إنّي قلتُ أفعالُ العباد مخلوقة». «هر کسی از اهل نیشابور و یا از شهرهای دیگری گمان کرده که من گفتهام لفظ من به قرآن مخلوق است او دروغگوی بزرگ است من این را نگفتهام بلکه من گفتهام که افعال بندگان مخلوقند».
۵- «الايمانُ قولٌ وعملٌ يزيد وينقصُ والقرآنُ کلامُ اللهِ غيرُ مخلوقٍ وأفضل أصحابِ رسول الله أبوبکرٍ، ثم عمرُ، ثم عثمانُ، ثم علي، علي هَذا حييتُ وعليه أموتُ وعليه أبعث إن شاءَ الله».«ایمان قول و عمل است و زیاد و کم میشود و قرآن کلام الله و غیرمخلوق است برترین اصحاب رسول الله جابوبکر بعد عمر بعد عثمان بعد علی است، برین عقیده زندگی کردهام و برین عقیده میمیرم و بر این عقیده محشور میشوم انشاءالله» [۱۷۷].
و عقیده کل اهل سنت همین است و به «ذهلی» اشتباه نسبت دادهاند و ایشان بر صحیحین هیچ اعتراض نداشتهاند اما ابوزرعه، محمد بن حریث میگوید که من از ابوزرعه نسبت به ابولهیعه پرسیدم، ایشان در جواب گفتند: ترکه ابوعبدالله یعنی البخاری، او را ترک نمودهاند. عجلی میگوید که من ابوزرعه و ابوحاتم را دیدم که به بیان احادیث امام بخاری گوش میکردند و ایشان یعنی بخاری چند برابر در علم از محمد بن یحیی الذهلی عالمتر بودند [۱۷۸].
امام نووی میگوید: اوّلین مصنف در صحیح مجرد صحیح بخاری است بعد مسلم و این دو صحیحترین کتابها بعد از قرآنند و بخاری نسبت به مسلم صحیحتر و فوائد بیشتر دارد و بعضی گفتهاند که مسلم اصح است اما قول اول صحیحتر است و بخاری مقدم است [۱۷۹]. و امام مسلم فرموده که من در این کتاب، احادیثی را آوردهام که بر صحت آن اجماع شده است، در زیر این قول نووی میگوید که بعضی این قول مسلم را انکار کردهاند، و جوابشان این است که این عقیده مسلم است بدون اینکه از کسی دیگر تقلید کند [۱۸۰].
اما ابن حجر از ابوعمرو بن صلاح نقل کرده که همگی به قبولی و صحت صحیح بخاری اجماع نمودهاند و ابن صلاح اظهار داشته که در چند جا علامه الدارقطنی و غیره انتقادات داشتهاند، ابن حجر میگوید: این طعن الدارقطنی مبنی است بر بعضی قواعد بعضی از محدثین و بسیار ضعیف و مخالف نظریه جمهور علمای اهل فقه و اصول و غیرهم است «فلا تغترّ بذلك» اعتراض الدارقطنی بر احادیث معلقه است و این مورد از موضوع کتاب صحیح بخاری نبوده و آنچه در احادیث مسنده بوده همگی آن در بخاری و مسلم یکصد و ده احادیثاند در سی و دو حدیث هر دو مشترکاند و در هفتاد هشت حدیث مسلم منفرد بوده و بعد ابن حجر به جواب اینها میپردازد اجمالاً و تفصیلاً و در جواب اجمالی میگوید: آنچه بر بخاری انتقاد شده آنها از علی بن مدینی و ابن شهاب الزهری و ذهلی گرفتهاند و علی بن مدینی و محمد بن یحیی الذهلی آگاه به علم حدیث در عصر خود بودهاند و بعد به جواب تفصیلی آنها میپردازد [۱۸۱].
حال از نجمی بپرسید که ابن حجر معترض بوده یا جوابدهنده اما قاضی ابوبکر الباقلانی داستان نمازخواندن پیامبر جرا بر عبدالله بن اُبی مطلقا انکار نموده است و امام الحرمین گفته این حدیث در صحیح نیامده و غزالی گفته این خبر صحیح نیست و داودی گفته این حدیث محفوظ نیست، این انکار به خاطر حمل او در آیه ﴿ٱسۡتَغۡفِرۡ لَهُمۡ أَوۡ لَا تَسۡتَغۡفِرۡ لَهُمۡ﴾[التوبة: ۸۰]. بر تسویه و حمل سبعین بر مبالغه باشد در این صورت قاضی و همراهانشان صحت حدیث را انکار نمودهاند نه بخاطر اینکه در بخاری آمده، اما ابن حجر میگوید که این حدیث بنا به کثرت طرق و اتفاق شیخین و سائر کسانی که احادیث صحیح روایت را میکنند همه اتفاق بر تصحیح این حدیث دارند و ابوبکر الباقلانی بخاطر عدم اطلاع او بر معرفت و کثرت طرق این حدیث انکار نموده [۱۸۲].
اما ابن هُمام، جناب نجمی سند صحیح نداده و سند ابوریه درست نیست: زیراکه خود او دشمن اهل سنت است و در ترتیب صحیح همان طور که عبدالحق دهلوی گفته، درست است. اول: «ما رواه الصحيحين، ۲- ما رواه البخاري منفرداً، ۳- ما رواه مسلم منفرداً، ۴- آنکه موافق شرایط شیخین باشد ۵- آنکه موافق شرط بخاری ۶- موافق شرط مسلم ۷- آنکه غیر از شیخین روایت کنند و بگویند که این حدیث صحیح است.
اما به نظر شیخ محمد عبده و سید محمدرشید رضا و دکتر احمد امین آنها به حدی نرسیدهاند که اعتراضشان اعتباری داشته باشد.
اما اعتراض مسلمه، و سرقت عملی: سند نجمی در تهذیب التهذیب: خیانت است ابن حجر میگویند قضیهی علل ابن مدینی که امام بخاری او را گرفته و برای خود بدون اجازه ابن مدینی نوشته است، «ظاهرالفساد وحسبك أنها بلا اسناد»، سند ندارد و فساد این قضیه ظاهر است و امام بخاری در زمان موت علی بن مدنی در شهر خود مقیم بوده و کتاب علل را غیر از امام بخاری بسیاری از علی شنیدهاند، و این قصه نجمی یک دروغ خود ساخته است. [۱۸۳]والله الـموّفق.
حال اسامی کسانی را نقل میکنیم که امام بخاری را یک امام فوقالعاده و حافظ کامل در علم حدیث میدانند [۱۸۴]. ابن حجر در «فتح الباري» میگوید:
«ذکر ثناء الناس عليه وتعظيمهم»، اول مشایخ امام بخاری: مشایخ امام بخاری:
۱- سلیمان بن حرب!.
بیان تمجید و تعظیم مردم برای امام بخاری:
۲- احمد بن حفص ۳- اسماعیل بن ابیاویس ۴- احمد بن ابیبکر الزهری ۵- اراهیم بن المنذر ۶- وابوکریب محمد بن العلاء ۷- ابراهیم بن موسی هو الفراء ۸- احمد بن حنبل ۹- اسحق بن راهویه ۱۰- ابوبکر بن ابیشیبه ۱۱- احمد بن اسحق السرماری ۱۲- ابن اشکاب ۱۳- الحمیدی ۱۴- الحسین بن علی الحُلوانی الخلال ۱۵- الحسین بن حریث ۱۶- حجاج بن منهال ۱۷- رجاء بن رجاء الحافظ ۱۸- سلیمان بن حرب ۱۹- سعید بن ابیمریم ۲۰- عبدان بن عثمان المروزی ۲۱- عبدالله بن یوسف التنیسی ۲۰- عمرو بن علی الفلاس ۲۱- عبدالله بن منیر ۲۲- عبدالله بن محمد المسندی ۲۳- عمرو بن زراره ۲۴- عبدالله بن محمد بن سعید بن جعفر ۲۵- فتح بن نوح النیسابوری ۲۶- قتیبه بن سعید ۲۷- محمد بن ابی حاتم ۲۸- مهیار ۲۹- محمد بن یحیی بن ابی عمر ۳۰- محمد بن بشار ۳۱- محمد بن سلام البیکندی ۳۲- علی بن المدینی ۳۳- محمد بن عبدالله بن نمیر ۳۴- محمد بن رافع ۳۵- نعیم بن حماد ۳۶- یعقوب بن ابراهیم الدورقی ۳۷- یحیی بن جعفر البیکندی ۳۸- محمد بن میمون الخیاط ۳۹- ابوسعید عبدالله بن سعید الاشبح ۴۰- علی بن حجر ۴۱- سعید بن ابیمریم ۴۲- ابوعاصم النبیل [۱۸۵].
طرف من ثناء أقرانه وطائفة من أتباعه علیه تنبیها بالبعض علی الکل ۱- ابوحاتم ۲- ابوزرعه ۳- الحسین بن محمد ابن عبید المعروف بالعجلی ۴- عبدالله بن عبدالرحمن الدارمی ۵- ابوالطیب حاتم بن منصور ۶- ابوسهل محمود بن النضر الفقیه ۷- صالح بن محمد جزره ۸- ابوالعباس الفضل بن العباس الـمعروف بفضلک الرازی ۹- امام الأئمه ابوبکر محمد بن اسحق بن خزیمه ۱۰- ابوعیسی الترمذی ۱۱- احمد بن سیار ۱۲- یحیی بن محمد ابن صاعد ۱۳- ابوعمرو الخفاف ۱۴- عبداللهبن حماد الابلی ۱۵- سلیم بن مجاهد ۱۶- موسی بن هارون الحمال الحافظ البغدادی ۱۷- عبدالله بن محمد بن سعید بن جعفر ۱۸- الحافظ ابوالعباس احمد بن محمد بن سعید بن عقده ۱۹- الحاکم ابواحمد امام بخاری را ثنا گفتهاند ابوسهل میگوید: من بیشتر از سی علمای مصر شنیدم که میگفتند آرزوی مادر دنیا این است که به محمد بن اسمعیل نگاه کنیم [۱۸۶].
«قال ابوعمرو الخفاف: حدثنا التقي النقي العالم الذي لم أر مثله محمد بن إسمعيل، وهو أعلم بالحديث من إسحاق وأحمد وغيرهما بعشرين درجة، ومن قال به شيئا فعليه مني ألف لعنة» [۱۸۷].
ابوجعفر عقیلی میگوید: امام بخاری بعد از تصنیف کتاب صحیح خود کتاب تألیف شده خود را برعلی ابن مدینی و احمد بن حنبل و یحیی بن معین و غیرهم عرضه نمود همه تحسین نمودند و بر صحت آن گواهی دادند مگر در چهار حدیث! که عقیلی میگوید: قول امام بخاری در این چهار حدیث درست است، یعنی این چهار حدیث صحیح هستند [۱۸۸].
این است شخصیت علمی امام بخاری که علماء دنیا ملاقات و دیدن او را آرزو میکنند. و در اصول مصطلح الحدیث، جرح و تعدیل کسی معتبر است که با فرد مجروح یا توثیق شده همزمان و همعصر و جرحش، با دلیل و بدون عناد مذهبی باشد و خود جارح یا توثیقکننده نیز لیاقت جرح و تعدیل را داشته باشد.
[۱۷۷] هدي الساري: ج۱، ص ۴۹۰-۴۹۱. [۱۷۸] هدي الساري: ص ۴۸۴. [۱۷۹] التقریب، امام نووی: ص ۸۸ و ص ۹۱. [۱۸۰] شرح مسلم: ج ۱، ص ۱۷۵ طبع پاکستان. [۱۸۱] برای تفصیل به هدی الساری مراجعه گردد، ص ۳۴۶، الفصل الثامن. [۱۸۲] فتح الباري: ج ۸، ص ۳۸۸. [۱۸۳] تهذیب التهذیب، ج ۹، ص ۴۶ و ۴۷. [۱۸۴] فتح الباری، ج ۱۴، ص ۴۸۲. [۱۸۵] فتح الباري: ج ۱۴، ص ۴۸۲-۴۸۴. [۱۸۶] فتح الباري: ج ۱۴، ص ۴۸۴-۴۸۶. [۱۸۷] تهذيب التهذيب: ج ۹، ص ۴۶. [۱۸۸] هدي الساري: ص ۴۸۹.