چرا خلیفه، سورهای را که پیامبر در نماز عید تلاوت میکرده، فراموش نموده؟
جناب نجمی در ص ۳۴۱ میگوید: گروه سبائی این اعتراض را وارد نمودهاند که چرا خلیفة وقت، سورهای را که پیامبر در نماز عید تلاوت میکرده، فراموش نموده است؟
اهل سنت میگویند: بشر، هرچند که پیامبر باشد از نسیان و خطا معصوم نبوده و نخواهد شد چنانچه قرآن در حق موسی و همراه او میگوید:
۱- ﴿بَيۡنِهِمَا نَسِيَا حُوتَهُمَا فَٱتَّخَذَ سَبِيلَهُۥ فِي ٱلۡبَحۡرِ سَرَبٗا﴾[الکهف: ۶۱].
«ماهی خود را فراموش کردند و ماهی راه خود را در دریا پیش گرفت».
۲- ﴿قَالَ لَا تُؤَاخِذۡنِي بِمَا نَسِيتُ وَلَا تُرۡهِقۡنِي مِنۡ أَمۡرِي عُسۡرٗا ٧٣﴾[الکهف: ۷۳].
«موسی÷گفت: مرا بخطار فراموشکاریم مواخذه مکن و از این کارم بر من سخت مگیر».
۳- ﴿وَٱذۡكُر رَّبَّكَ إِذَا نَسِيتَ﴾[الکهف: ۲۴].
«و هر گاه فراموش کردی (جبران کن) پروردگارت را به خاطر بیاور».
درجه نبوت همراه با خلافت از درجه خلافت بدون نبوت برتر است.
شیبه میگوید: «عمرسچنین گفت که من تصمیم گرفتهام در کعبه هیچ طلا و نقرهای نگذارم جز اینکه آنها را در میان مسلمانان تقسیم کنم. شیبه گفت: تو نمیتوانی چنین کاری را انجام بدهی. عمرسگفت: چرا؟ گفتم: زیرا پیامبر جو ابوبکرسچنین کاری را انجام ندادند. عمرسگفت: آری آنان مردانی کامل بودند و باید از آنان پیروی نمود [۶۰۳].
این هم یکی از مناقب و فضائل بزرگ امیر المؤمنین عمر بن الخطابساست که همیشه از کتاب خدا و سنت رسول الله جپیروی میکرد، برخلاف تصوّر بدخواهان.
مناقب دیگر از امیر المؤمنین. قرآن میفرماید:
﴿لَا تَسَۡٔلُواْ عَنۡ أَشۡيَآءَ إِن تُبۡدَ لَكُمۡ تَسُؤۡكُمۡ﴾[المائدة: ۱۰۱].
«ای کسانی که ایمان آوردهاید از چیزهایی نپرسید که اگر برای شما آشکار گردد شما را ناراحت میکند».
و همچنین یهودیها گفتند: «يا أبا القاسم أخبرنا عن الروح». چون جواب سؤال را نمیدانستند، از جواب دادن خودداری نمودند تا قرآن نازل شد و فرمود: ﴿وَيَسَۡٔلُونَكَ عَنِ ٱلرُّوحِۖ قُلِ ٱلرُّوحُ مِنۡ أَمۡرِ رَبِّي﴾[الإسراء: ۸۵]. و «عَنْ أَبِى مُوسَى الأَشْعَرِىِّ قَالَ سُئِلَ رَسُولُ اللَّهِ جعَنْ أَشْيَاءَ كَرِهَهَا ، فَلَمَّا أَكْثَرُوا عَلَيْهِ الْمَسْأَلَةَ غَضِبَ» [۶۰۴].
و همچنین پیامبر جاز زیادهروی در پرسش و خرج مال نهی نمودند. [۶۰۵]
با توجه به این اصول امیر المؤمنین فرمود: «نهينا عن التکلّف». «ما از سختگیری نهی شدهایم». ثانیاً: آیا در قرآن کلمات بغیر از لغت اهل حجاز یا بغیر از لغت عرب وجود دارد یا نه در این مضمون کتابهای زیادی تالیف شده مثل: «الإرشاد في القراآت العشر في القرآن من اللغات خمسون لغة، لغة قريش وهذيل وکنانة وخثعم والخزرج والشعر ونمير وقيس وغيلان وجرهم واليمن وأزد وشنوءه». تالیف ابوبکر الواسطی است.
«وقال ابن الجوزي في فنون الأفنان في القرآن بلغة همدان: الريحان الرزق. وقال ابن عبدالبر في التمهيد: قول من قال نزل بلغة قريش معناه عندي الأغلب لأن غير لغة قريش موجودة في جميع القراآت من تحقيق الهمزة ونحوها وقريش لا تهمز وقال الشيخ جمال الدين بن مالك: أنزل الله القرآن بلغة الحجازيين إلاّ قليلا فإنه نزل بلغة التميين کالإدغام في من يشاق الله وفي من يرتد منکم عن دينه. وقال الشافعي/في الرسالة: لا يحيط باللغة إلا نبي. وقال أبوالمعالي: انما وجدتُ هذهِ الألفاظِ في لغةِ العربِ لأنَّها أوسعُ اللغات وأکثرها ألفاظاً». لذا جلال الدین السیوطی در « الاتقان في علوم القرآن» میگوید: «النوع السابع والثلاثون فيما وقع فيه بغير لغة الحجاز». [ص ۱۳۳، ج ۱]. «مثل سامدون قال: الغناء و هي يمانية - هي بالحميرية –الأرائك- قال رجل من اهل اليمن: هي الحجلة فيها السرير بعلاً. قال ابن عباس: ربّاً بلغة أهل اليمن وقال: مسطوراً- مکتوباً لغة حميرية».
«النوع الثامن والثلاثون فيما وقع فيه بغير لغة العرب». [ص ۱۳۵، ج ۱]. «مثل: أباريق - أباً - أبلعي - الأرائك - آزر- أسباط - استبرق - السفار - اصري أکواب - ال - اليم - أناه - أواه - بعير - تنور - تتبيراً - الجبت- جهنم - حصب - حطه - دارست - درّي - الرقيم - سجيل - سرادق - سلسبيل - قنطار - کافور - کوّرت - مرجان - هود - هون - وزر». الی آخره برای توضیح بیشتر و بحث بررسی این موضوع به کتاب [الاتقان في علوم القرآن: از ص ۱۳۳، ج ۱ تا ص ۱۴۱، ج ۱] مراجعه گردد.
پس برای خلیفه یا رئیس جمهور لازم نیست که به همه لغات دنیا آشنا باشد در نتیجه اعتراض بر ابوبکر الصدیق و عمر فاروقباعتراض احمقانهای است که چرا معناى «أبا» را ندانستهاند.
اعتراض شماره ۱۰ ص ۳۴۴:
[۶۰۳] بخاری، باب کسوة الکعبة: ج ۱، ص ۲۱۷ و کتاب «الاعتصام بالکتاب والسنة» باب «الاقتداء بسنن رسول الله ج»، ج ۲، ص ۱۰۸۰. [۶۰۴] بخاری: ج ۲، ص ۱۰۸۳، باب «مايکره من کثرة السؤال». [۶۰۵] همان منبع.