نقدی بر کتاب سیری در صحیحین

فهرست کتاب

اتهام قتل و غارت به خلفا

اتهام قتل و غارت به خلفا

جناب نجمی جهاد مسلمانان به ویژه خلفای راشدین را با منکرین زکات غارت می‌نامد، غافل از اینکه علیسبا سایر مسلمانان از جمله خلفای سه‌گانه در این جهاد شریک و متفق بوده است. همچنین قرآن می‌گوید:

﴿فَإِن تَابُواْ وَأَقَامُواْ ٱلصَّلَوٰةَ وَءَاتَوُاْ ٱلزَّكَوٰةَ فَخَلُّواْ سَبِيلَهُمۡۚ إِنَّ ٱللَّهَ غَفُورٞ رَّحِيمٞ[التوبة: ۵].

﴿فَإِن تَابُواْ وَأَقَامُواْ ٱلصَّلَوٰةَ وَءَاتَوُاْ ٱلزَّكَوٰةَ فَإِخۡوَٰنُكُمۡ فِي ٱلدِّينِۗ وَنُفَصِّلُ ٱلۡأٓيَٰتِ لِقَوۡمٖ يَعۡلَمُونَ ١١[التوبة: ۱۱].

«هر گاه توبه کنند و نماز را بر پا دارند و زکات را بپردازند آنها را رها سازید، زیرا الله (تعالى) آمرزنده و مهربان است».

«اگر توبه کنند نماز را بر پا دارند و زکات را بپردازند برادر دینی شما هستند و ما آیات خود را برای گروهی که می‌دانند شرح می‌دهیم».

و غافل از اینکه رسول خدا جفرموده است:

«بُنِىَ الإِسْلاَمُ عَلَى خَمْسٍ شَهَادَةِ أَنْ لاَ إِلَهَ إِلاَّ اللَّهُ وَأَنَّ مُحَمَّدًا عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ وَإِقَامِ الصَّلاَةِ وَإِيتَاءِ الزَّكَاةِ وَحَجِّ الْبَيْتِ وَصَوْمِ رَمَضَانَ» [۶۰۷].

«اسلام بر پنج پایه استوار شده است اول شهادت بر این که هیچ معبودی به حق نیست مگر ذات پروردگار و محمّد نیز فرستاده و بنده اوست دوم برپا داشتن نماز سوم دادن زکات، چهارم حج پنجم روزه رمضان». «قال رسول الله ج: أُمِرْتُ أَنْ أُقَاتِلَ النَّاسَ حَتَّى يَشْهَدُوا أَنْ لاَ إِلَهَ إِلاَّ اللَّهُ وَأَنَّ مُحَمَّدًا رَسُولُ اللَّهِ وَيُقِيمُوا الصَّلاَةَ وَيُؤْتُوا الزَّكَاةَ فَإِذَا فَعَلُوا عَصَمُوا مِنِّى دِمَاءَهُمْ وَأَمْوَالَهُمْ إِلاَّ بِحَقِّهَا وَحِسَابُهُمْ عَلَى اللَّهِ» [۶۰۸]. «به من از جانب خدا امر شده که با مردم (غیر مسلم) بجنگم تا به کلمه: «لاَ إِلَهَ إِلاَّ اللَّهُ وَأَنَّ مُحَمَّدًا رَسُولُ اللَّهِ» گواهی بدهند و نماز را بر پا دارند و زکات را بپردازند زمانی که آن اعمال را انجام دادند مال و جان‌شان محفوظ و مصون است مگر به حق اسلام، یعنی قصاص و زکات از ایشان گرفته می‌شود و حساب باطنی‌شان با خدا است». در تمام قرآن و احادیث صحیح، زکات با نماز مقرون است و حکم هر دو تا یکی است بنابراین تمام صحابه و بویژه علی بن ابی طالبسبرای جهاد منکرینِ زکات، متفق شدند همان گونه که با مدعیان نبوّت جهاد نمودند و پیروز شدند و علیسگام به گام با خلفاء راشدین همراه و هم عقیده و موافق بوده است. برخلاف دیدگاه دروغ‌گویان. حدیث دوم روایت ابن عمرببود و عبارت روایت انسسچنین است: «أُمِرْتُ أَنْ أُقَاتِلَ النَّاسَ حَتَّى يَشْهَدُوا أَنْ لاَ إِلَهَ إِلاَّ اللَّهُ وَأَنَّ مُحَمَّدًا عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ وَأَنْ يَسْتَقْبِلُوا قِبْلَتَنَا وَأَنْ يَأْكُلُوا ذَبِيحَتَنَا وَأَنْ يُصَلُّوا صَلاَتَنَا فَإِذَا فَعَلُوا ذَلِكَ حَرُمَتْ عَلَيْنَا دِمَاؤُهُمْ وَأَمْوَالُهُمْ إِلاَّ بِحَقِّهَا لَهُمْ مَا لِلْمُسْلِمِينَ وَعَلَيْهِمْ مَا عَلَى الْمُسْلِمِينَ». [ترمذي وقال: حسن] [۶۰۹]. و در روایت ابوهریره چنین آمده: «أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ جقَالَ: أُمِرْتُ أَنْ أُقَاتِلَ النَّاسَ حَتَّى يَشْهَدُوا أَنْ لاَ إِلَهَ إِلاَّ اللَّهُ وَيُؤْمِنُوا بِى وَبِمَا جِئْتُ بِهِ فَإِذَا فَعَلُوا ذَلِكَ عَصَمُوا مِنِّى دِمَاءَهُمْ وَأَمْوَالَهُمْ إِلاَّ بِحَقِّهَا وَحِسَابُهُمْ عَلَى اللَّهِ» [۶۱۰]. و حدیث انس را امام بخاری در [کتاب الصلاة، فضل استقبال القبلة، شماره حدیث ۳۹۱-۳۹۳ ص ۲۲۷، ج ۲، ص ۲۲۸، ج ۲ از فتح الباري] روایت نموده است.

اما قول عمر بن الخطابسکه می‌فرماید: «فو الله ما هو إلا أن قد شرح الله صدر أبي بکر فعرفت أنه الحق» [۶۱۱].

این حدیث دلیلی واضح و آشکار بر موضوع و نادرست‌بودن قول ابن رشد در [بداية الـمجتهد: ج ۱، ص ۲۵۷] می‌باشد که می‌گوید: «وخالفه في ذلك عمرسوأطلق من کان استرق منهم وبقول عمر قال الجمهور». این عبارت ابن رشد بی‌سند، مردود، مخالف و معارض قول امام نووی است که در آغاز همین کتاب خود می‌گوید: «وأما الإجماع فهو مستند إلي أحد هذه الطرق الأربعة... وليس الإجماع أصلاً مستقلاً بذاتهِ من غير إستناد إلي واحد من هذه الطرق، لأنّه لو کان کذلك لکان يقتضي إثبات شرع زائد بعد النبي ج، إذا کان لا يرجع إلى أصل من الأصول الـمشروعة» [۶۱۲]. و امام نووی می‌گوید: «إن أهل الردّة کانوا أصنافاً، منهم من ارتدّ عن الـملّة ودعا إلى نبوّةِ مسيلمةِ وغيره ومنهم من ترك الصلاة والزکاة وأنکر الشرائع کلها وهؤلاء هم الذين سمّاهم الصحابة کفاراً ولذلك رَأي ابوبکرسسبي ذراريهم وساعده على ذلك أکثر الصحابة واستولد علي بن أبي‌طالبسجارية من سبي بني حنيفه فولدت محمد الذي يدعي ابن الحنفية ثم لم ينقضي عصر الصحابة حتى أجمَعوا على أنّ المرتّد لا يسبى، فأمّا مانع الزکاة منهم الـمقيمون على أصل الدين فإنهم أهل بغي ولم يسمّوا على الإنفراد منهم کفاراً وانعکانت الردّة قد أضيفت إليهم لـمشارکتهم الـمرتدين في منع بعض ما منعوه من حقوق الدين» [۶۱۳].

و در حدیث جبرئیل که از اسلام سوال می‌کند و پیامبر خدا ججواب می‌دهد: «الإِسْلاَمُ أَنْ تَشْهَدَ أَنْ لاَ إِلَهَ إِلاَّ اللَّهُ وَأَنَّ مُحَمَّدًا رَسُولُ اللَّهِ وَتُقِيمَ الصَّلاَةَ وَتُؤْتِىَ الزَّكَاةَ وَتَصُومَ رَمَضَانَ وَتَحُجَّ الْبَيْتَ إِنِ اسْتَطَعْتَ إِلَيْهِ سَبِيلاً» [۶۱۴]. دین اسلام بر پنج چیز اطلاق شده است پس استدلال ابوبکر الصدیق با نصّ قرآن و حدیث برابر است برای همین خاطر عمر بن الخطاب و باقی صحابه در مسئله جهاد بر آنها اتفاق نمودند.

و این عبارت نجمی که می‌نویسد: «این گفتار (عده‌ای از قبائل عرب به کفر گرائیدند) به طوری که اشاره گردید دروغی بیش نیست».

و برای توجیه و تأویل کشت و کشتاریست که طبق فرمان خلیفه در میان مسلمانان واقع گردید. ص ۳۵۲.

در نظر بنده این گفتار نجمی یک تهمت بیش نیست چون در این جهاد از یک طرف اجماع واقع شده و لشکر مسلمانان حضور داشتند و در طرف مقابل مدعیان نبوت و انکار شرائع و منکرین زکات هستند، لکن در جنگ جمل و صفین و نهروان هر دو طرف معتقد به جمیع اصول اسلام و شرائع آن بودند. زیرا که در این جنگ‌ها هیچ اسارتی صورت نگرفت و حدّاقل هشتاد هزار نفر از صحابه و تابعین کشته شدند و علیساز این کردار خویش بشدت اظهار تاسف و پشیمانی نمود. اما حجت الاسلام نجمی از همه این رویدادها اظهار بی‌علمی و چشم پوشی می‌کند.

و مدعیان نبوّت و منکرین شرائع اسلام را مسلمانان خالص می‌داند و مسلمانان خالص را که همان از طبقه صحابه‌اند، غیر مسلم می‌گوید: «نعوذ بالله من شرور أنفسنا ومن علم لا ينفع ويکون وبالا وحجة علي صاحبه».

[۶۰۷] متفق علیه: مشکات، ص ۱۰. [۶۰۸] متفق علیه: حدیث ۲۵، مشکات، ص ۱۱. [۶۰۹] صحیح: حدیث شماره ۲۶۰۸ و ابوداود ۲۶۴۱ ابن ماجه: ۷۰-۷۲. [۶۱۰] در الایمان مسلم، آن را در ص ۳۷ کتاب الایمان، باب الامر بقتال الناس، ذکر کرده است. [۶۱۱] بخاری آن را در کتاب الايمان و کتاب الزکاة شماره ۱۳۹۹-۱۴۰۰ ذکر کرده است. [۶۱۲] بداية الـمجتهد: ج ۱، ص ۵، تألیف : محمد بن احمد بن احمد بن رشد القرطبی/. [۶۱۳] شرح مسلم: ص ۳۸، ج ۱. [۶۱۴] روایت از مسلم.