نقدی بر کتاب سیری در صحیحین

فهرست کتاب

ستایش اصحاب توسط قرآن و سنت

ستایش اصحاب توسط قرآن و سنت

﴿وَٱلسَّٰبِقُونَ ٱلۡأَوَّلُونَ مِنَ ٱلۡمُهَٰجِرِينَ وَٱلۡأَنصَارِ وَٱلَّذِينَ ٱتَّبَعُوهُم بِإِحۡسَٰنٖ رَّضِيَ ٱللَّهُ عَنۡهُمۡ وَرَضُواْ عَنۡهُ وَأَعَدَّ لَهُمۡ جَنَّٰتٖ تَجۡرِي تَحۡتَهَا ٱلۡأَنۡهَٰرُ خَٰلِدِينَ فِيهَآ أَبَدٗاۚ ذَٰلِكَ ٱلۡفَوۡزُ ٱلۡعَظِيمُ ١٠٠[التوبة: ۱۰۰].

«پیشگامان نخستین از مهاجرین و انصار و کسانی که به نیکی از آنها پیروی می‌کردند الله تعالى از آنها خشنود گشت و آنها (نیز) از او خشنود شدند، و باغ‌هایی از بهشت برای آنان فراهم ساختند، که نهرها از زیر درختانش جاری است جاودانه در آن خواهند ماند و این است پیروزی بزرگ».

به طور حتم در این آیه مبارکه، عشره مبشره نیز داخل هستند و کلمه ﴿وَرَضُواْ عَنۡهُ﴿وَأَعَدَّبصیغه ماضی آمده‌اند و بشارت جنت قطعی است و فرقه سبائی منکر مفهوم این آیه هستند و در نزد اهل سنت بطور اجماع عقیده دارند بر اینکه عشره مبشره و اصحاب بدر و احد و اهل بیعت رضوان در حدیبیه مصداق اولیه این آیه هستند [۷۱۳].

بشارت دوم: گواهی قرآن به ایمان صحابه که در صلح و بیعت حدیبیه شرکت نمودند. باز هم عشره مبشره و اصحاب بدر و احد از بیعت کنندگانند.

۱- ﴿هُوَ ٱلَّذِيٓ أَنزَلَ ٱلسَّكِينَةَ فِي قُلُوبِ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ لِيَزۡدَادُوٓاْ إِيمَٰنٗا مَّعَ إِيمَٰنِهِمۡ[الفتح: ۴].

ترجمه: «او کسی است که آرامش را در دل‌های مؤمنان (بیعت کنندگان در صلح حدیبیه) نازل کرد تا ایمانی و یقینی بر ایمانش بیفزایند».

۲- ﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ يُبَايِعُونَكَ إِنَّمَا يُبَايِعُونَ ٱللَّهَ يَدُ ٱللَّهِ فَوۡقَ أَيۡدِيهِمۡ[الفتح: ۱۰].

«کسانی که با تو بیعت می‌کنند (در صلح حدیبیه) (در حقیقت) با الله بیعت می‌نمایند و دست خدا بالای دست آنهاست».

۳- ﴿قُل لِّلۡمُخَلَّفِينَ مِنَ ٱلۡأَعۡرَابِ سَتُدۡعَوۡنَ إِلَىٰ قَوۡمٍ أُوْلِي بَأۡسٖ شَدِيدٖ تُقَٰتِلُونَهُمۡ أَوۡ يُسۡلِمُونَ[الفتح: ۱۶].

«به بازماندگان اعراب از منافقین که در این سفر و بیعت با شما، نیامدند بگو: بزودی از شما دعوت می‌شود که به سوی قوی نیرومند و جنگجو بروید و با آنها پیکار کنید یا اسلام بیاورند».

(منظور از مخلفین فارس و الروم و هوازن و ثقیف، و غطفان، و بنو حنیفه اهل الیمامه اصحاب مسیلمه است).

۴- ﴿لَّقَدۡ رَضِيَ ٱللَّهُ عَنِ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ إِذۡ يُبَايِعُونَكَ تَحۡتَ ٱلشَّجَرَةِ فَعَلِمَ مَا فِي قُلُوبِهِمۡ فَأَنزَلَ ٱلسَّكِينَةَ عَلَيۡهِمۡ وَأَثَٰبَهُمۡ فَتۡحٗا قَرِيبٗا ١٨[الفتح: ۱۸].

«الله تعالى از مؤمنان هنگامی که در زیر آن درخت با تو بیعت کردند راضی و خشنود شد، خدا آنچه را در درون دلهایشان (از ایمان و صداقت) نهفته بود می‌دانست، از این‌رو آرامش را بر دل‌هایشان نازل کرد و پیروزی نزدیکی بعنوان پاداش نصیب آنها فرمود».

۵- ﴿وَأُخۡرَىٰ لَمۡ تَقۡدِرُواْ عَلَيۡهَا قَدۡ أَحَاطَ ٱللَّهُ بِهَاۚ وَكَانَ ٱللَّهُ عَلَىٰ كُلِّ شَيۡءٖ قَدِيرٗا ٢١[الفتح: ۲۱].

«و نیز غنائم و فتوحات دیگری (نصیبتان می‌کند) که شما توانایی آن را ندارید، ولی قدرت خدا به آن احاطه دارد و خداوند بر همه چیز تواناست».

(منظور فارس و روم و تمامی آنچه مسلمین فتح کرده‌اند).

۶- ﴿فَأَنزَلَ ٱللَّهُ سَكِينَتَهُۥ عَلَىٰ رَسُولِهِۦ وَعَلَى ٱلۡمُؤۡمِنِينَ وَأَلۡزَمَهُمۡ كَلِمَةَ ٱلتَّقۡوَىٰ وَكَانُوٓاْ أَحَقَّ بِهَا وَأَهۡلَهَاۚ وَكَانَ ٱللَّهُ بِكُلِّ شَيۡءٍ عَلِيمٗا[الفتح: ۲۶].

«(به خاطر بیاورید) هنگامی را که کافران در دل‌های خود خشم و نخوت جاهلیت داشتند و (در مقابل) خداوند آرامش و سکینه خود را بر رسول خویش و مؤمنان (بیعت کنندگان در صلح حدیبیه) نازل فرمود و آنها را به حقیقت تقوا ملزم ساخت و آنان از هر کس شایسته‌تر و اهل آن بودند و خداوند به همه چیز داناست».

مراد از این قوم: هوازن و ثقیف، و غطفان است که در حیات رسول خدا، اصحاب بیعت رضوان با آنان جنگیدند و همچنین حکومت ابر قدرت فارس (ایران) و روم - و مدعیان نبوت و مانعین زکات و تارکین نماز که بعد از حیات رسول خدا جتمام صحابه در زمان خلافت ابوبکر الصدیق و عمر فاروق و عثمان ذی‌النورین با تمام نیرو جهاد کردند و همه این کفار را از بین بردند و پرچم اسلام را در تمام خاورمیانه بر افراشتند و حکومت اسلام را سر بلند و بینی فرقه سبائی را به خاک مالیدند.

و مراد از این غنائم و پیروزی بعد از حنین فتوحات ایران و روم است که در زمان خلفاء ثلاثه فتح گردیدند! [۷۱۴].

اینست گواهی صریح قرآن بر تقوای اصحاب صلح حدیبیه که عددشان به هزار و چهار صد یا هزار و پانصد نفر می‌رسید و عشره مبشره از جمله این افراد بوده‌اند.

۷- ﴿مُّحَمَّدٞ رَّسُولُ ٱللَّهِۚ وَٱلَّذِينَ مَعَهُۥٓ أَشِدَّآءُ عَلَى ٱلۡكُفَّارِ رُحَمَآءُ بَيۡنَهُمۡۖ تَرَىٰهُمۡ رُكَّعٗا سُجَّدٗا يَبۡتَغُونَ فَضۡلٗا مِّنَ ٱللَّهِ وَرِضۡوَٰنٗاۖ سِيمَاهُمۡ فِي وُجُوهِهِم مِّنۡ أَثَرِ ٱلسُّجُودِۚ ذَٰلِكَ مَثَلُهُمۡ فِي ٱلتَّوۡرَىٰةِۚ وَمَثَلُهُمۡ فِي ٱلۡإِنجِيلِ كَزَرۡعٍ أَخۡرَجَ شَطۡ‍َٔهُۥ فَ‍َٔازَرَهُۥ فَٱسۡتَغۡلَظَ فَٱسۡتَوَىٰ عَلَىٰ سُوقِهِۦ يُعۡجِبُ ٱلزُّرَّاعَ لِيَغِيظَ بِهِمُ ٱلۡكُفَّارَۗ وَعَدَ ٱللَّهُ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ مِنۡهُم مَّغۡفِرَةٗ وَأَجۡرًا عَظِيمَۢا ٢٩[الفتح: ۲۹].

«محمد ج فرستاده خداست و کسانی که با او هستند در برابر کفار (از مشرکین عرب و یهود و نصاری) سرسخت و شدید و در میان خود مهربانند پیوسته آنان را در حال رکوع و سجود می‌بینی در حالی که همواره فضل خدا و رضای او را می‌طلبند .... و در آخر می‌فرماید این (اوصاف ذکر شده) برای آن است که کافران را به خشم آورد اعضاء این گروه که ایمان آوردند و کارهای شایسته انجام دادند خدا آمرزش و پاداش بزرگ را به آنها وعده داده است».

بعضی از معاندین حرف «مِنْ» را از «مِنْهُم» در آیه ۲۹ به معنی تبعیض گرفته تا اراده بد و باطل خود را که همان بدبینی بر علیه صحابه بوده پیاده و دلیل بگیرند. در حالی که حرف «مِنْ» در اینجا بیانیه است نه برای تبعیض مثل حرف «مِنْ» که در آیه:

﴿فَٱجۡتَنِبُواْ ٱلرِّجۡسَ مِنَ ٱلۡأَوۡثَٰنِ[الحج: ۳۰].

«از پلیدی مجسمه‌ها اجتناب کنید».

بیانیه است و اگرنه معنی غلط می‌شود.

و همچنین اگر حرف «مِن» از «مِنهم» به معنی تبعیض ترجمه شود برخلاف آیات ۴-۵-۱۸- ۲۶ همین سوره می‌باشد و با جملات ابتدائی خود این آیه مطابقت پیدا نمی‌کند زیرا در این آیات صیغه جمع بدون تبعیض آمده است مثل:

﴿فِي قُلُوبِ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ[الفتح: ۴].

﴿لِّيُدۡخِلَ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ وَٱلۡمُؤۡمِنَٰتِ[الفتح: ۵].

﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ يُبَايِعُونَكَ إِنَّمَا يُبَايِعُونَ ٱللَّهَ[الفتح: ۱۰].

﴿لَّقَدۡ رَضِيَ ٱللَّهُ عَنِ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ إِذۡ يُبَايِعُونَكَ تَحۡتَ ٱلشَّجَرَةِ فَعَلِمَ مَا فِي قُلُوبِهِمۡ فَأَنزَلَ ٱلسَّكِينَةَ عَلَيۡهِمۡ وَأَثَٰبَهُمۡ فَتۡحٗا قَرِيبٗا ١٨[الفتح: ۱۸].

﴿فَأَنزَلَ ٱللَّهُ سَكِينَتَهُۥ عَلَىٰ رَسُولِهِۦ وَعَلَى ٱلۡمُؤۡمِنِينَ وَأَلۡزَمَهُمۡ كَلِمَةَ ٱلتَّقۡوَىٰ وَكَانُوٓاْ أَحَقَّ بِهَا وَأَهۡلَهَاۚ وَكَانَ ٱللَّهُ بِكُلِّ شَيۡءٍ عَلِيمٗا[الفتح: ۲۶].

﴿مُّحَمَّدٞ رَّسُولُ ٱللَّهِۚ وَٱلَّذِينَ مَعَهُۥٓ أَشِدَّآءُ عَلَى ٱلۡكُفَّارِ رُحَمَآءُ بَيۡنَهُمۡۖ تَرَىٰهُمۡ رُكَّعٗا سُجَّدٗا يَبۡتَغُونَ فَضۡلٗا مِّنَ ٱللَّهِ وَرِضۡوَٰنٗاۖ سِيمَاهُمۡ فِي وُجُوهِهِم مِّنۡ أَثَرِ ٱلسُّجُودِۚ ذَٰلِكَ مَثَلُهُمۡ فِي ٱلتَّوۡرَىٰةِۚ وَمَثَلُهُمۡ فِي ٱلۡإِنجِيلِ كَزَرۡعٍ أَخۡرَجَ شَطۡ‍َٔهُۥ فَ‍َٔازَرَهُۥ فَٱسۡتَغۡلَظَ فَٱسۡتَوَىٰ عَلَىٰ سُوقِهِۦ يُعۡجِبُ ٱلزُّرَّاعَ لِيَغِيظَ بِهِمُ ٱلۡكُفَّارَۗ وَعَدَ ٱللَّهُ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ مِنۡهُم مَّغۡفِرَةٗ وَأَجۡرًا عَظِيمَۢا ٢٩[الفتح: ۲۹].

واژه‌های: «﴿وَٱلَّذِينَ مَعَهُۥ، ﴿بَيۡنَهُمۡ، ﴿تَرَىٰهُمۡ، ﴿سِيمَاهُمۡ، ﴿فِي وُجُوهِهِم، ﴿مَثَلُهُمۡ، ﴿لِيَغِيظَ بِهِمُ ٱلۡكُفَّارَ» تمام این صیغه‌ها، صیغه و ضمیر جمع هستند بدون این که بین یاران پیامبر تبعیض قائل شود. پس تاویل فرقه سبائی غلط و بر خلاف مفهوم و معنی قرآن است.

پس تمامی صحابه که در بیعت رضوان یا صلح حدیبیه شرکت داشته و بیعت نمودند به تصریح قرآن اهل بهشت بوده و دارای ایمان کامل بوده و خدا نیز از آنان راضی می‌باشد.

نقل احادیثی که معنی و مفهوم آن با این آیات مطابقت دارد

۱- «عَنْ أَبِى سَعِيدٍ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: لاَ تَسُبُّوا أَصْحَابِى فَوَالَّذِى نَفْسِى بِيَدِهِ لَوْ أَنْفَقَ أَحَدُكُمْ مِثْلَ أُحُدٍ ذَهَبًا مَا بَلَغَ مُدَّ أَحَدِهِمْ وَلاَ نَصِيفَهُ» [۷۱۵].

«رسول خدا جفرموده است: اصحاب مرا دشنام نگویید اگر کسی از شما (منظور کسانی که بعد از آنان می‌آیند) به اندازه کوه احد طلا در راه خدا بدهد به اندازه یک مشت و یا نصف آن که یاران من در راه خدا داده‌اند، نمی‌رسد».

۲- «وَأَصْحَابِى أَمَنَةٌ لأُمَّتِى فَإِذَا ذَهَبَ أَصْحَابِى أَتَى أُمَّتِى مَا يُوعَدُونَ (من البدع والحوادث وذهاب الخير ومجيء الشرّ)» [۷۱۶].

«اصحاب من سبب امنیت برای امّت هستند وقتی که اصحاب من بروند (یعنی نباشند) امت من مبتلا می‌گردند و دچار آنچه وعده داده می‌شوند».

۳- «عن عمران بن حصين قال: قال رسول الله ج: خَيْرُ أُمَّتِى قَرْنِى ثُمَّ الَّذِينَ يَلُونَهُمْ ثُمَّ الَّذِينَ يَلُونَهُمْ» [۷۱۷].

«برترین امت من کسانی هستند که در زمان حیات من هستند بعد از ایشان کسانی که اصحاب من را همراهی و با آنان هم زمان باشند و بعد کسانی که با تابعین هم قرن (زمان) باشند» [۷۱۸].

۴- «عن جابرسقال: قال رسول الله ج: لا يدخل النار أحد بايع تحت الشجرة » [۷۱۹].

«رسول خدا جفرموده کسی که در زیر درخت (در صلح حدیبیه) بیعت کرده وارد دوزخ نمی‌شود».

۵- «عن أبي سعيد الخدريسعن النبي جقال: إِنَّ مِنْ أَمَنِّ النَّاسِ عَلَىَّ فِى صُحْبَتِهِ وَمَالِهِ أَبُو بَكْرٍ». وعند البخاري: «أَبَا بَكْرٍ» [۷۲۰].

«اولین کسی که به من ایمان آورد، ابوبکر بود و با مالش بیشتر از هر کسی مرا یاری داد».

۶- «عَنْ عَائِشَةَلقَالَتْ قَالَ لِى رَسُولُ اللَّهِ جفِى مَرَضِهِ ادْعِى لِى أَبَا بَكْرٍ وَأَخَاكِ حَتَّى أَكْتُبَ كِتَابًا فَإِنِّى أَخَافُ أَنْ يَتَمَنَّى مُتَمَنٍّ وَيَقُولَ قَائِلٌ أَنَا أَوْلَى. وَيَأْبَى اللَّهُ وَالْمُؤْمِنُونَ إِلاَّ أَبَا بَكْرٍ» [۷۲۱].

«عائشه ام المؤمنین می‌فرمایند: رسول الله جدر مرض خود بمن گفت: پدر و برادر خود را صدا کن تا برایشان نامه (خط) خلافت بنویسم، زیرا من می‌ترسم کسی دیگر خواهان (آرزو) خلافت باشد و بگوید که من شایسته‌ترم - نه الله تعالى و نه مومنان کسی را جز ابوبکر برای مقام خلافت نمی‌خواهند».

۷- «عَنِ الْحَارِثِ عَنْ عَلِىٍّ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: أَبُو بَكْرٍ وَعُمَرُ سَيِّدَا كُهُولِ أَهْلِ الْجَنَّةِ مِنَ الأَوَّلِينَ وَالآخِرِينَ إِلاَّ النَّبِيِّينَ وَالْمُرْسَلِينَ لاَ تُخْبِرْهُمَا يَا عَلِىُّ مَا دَامَا حَيَّيْنِ» [۷۲۲].

«رسول الله جفرمود: ابوبکر و عمر کهن سالترین اهل بهشتند. از اولین تا آخرین انسان بجز پیامبران».

۸- «عَنِ ابْنِ عُمَرَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ جقَالَ لأَبِى بَكْرٍ: أَنْتَ صَاحِبِى عَلَى الْحَوْضِ وَصَاحِبِى فِى الْغَارِ» [۷۲۳]. «رسول خدا جبه ابوبکرسفرمود: تو همراه من بر حوض و همراه من در غار هستی».

۹- «فَقَامَ سَعِيدُ بْنُ زَيْدٍ فَقَالَ أَشْهَدُ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ جأَنِّى سَمِعْتُهُ وَهُوَ يَقُولُ: عَشْرَةٌ فِى الْجَنَّةِ النَّبِىُّ فِى الْجَنَّةِ وَأَبُو بَكْرٍ فِى الْجَنَّةِ وَعُمَرُ فِى الْجَنَّةِ وَعُثْمَانُ فِى الْجَنَّةِ وَعَلِىٌّ فِى الْجَنَّةِ وَطَلْحَةُ فِى الْجَنَّةِ وَالزُّبَيْرُ بْنُ الْعَوَّامِ فِى الْجَنَّةِ وَسَعْدُ بْنُ مَالِكٍ فِى الْجَنَّةِ وَعَبْدُ الرَّحْمَنِ بْنُ عَوْفٍ فِى الْجَنَّةِ ... والعاشر هُوَ سَعِيدُ بْنُ زَيْدٍ» [۷۲۴].

«سعید بن زید بن عمرو بن نفیل فرمود: من خدا را شاهد می‌گیرم که رسول خداجمی‌گفت: ده نفر در بهشت هستند: پیامبر جدر جنت هست: ابوبکر در جنت هست عمر در جنت هست عثمان در جنت هست علی در جنت هست طلحه در جنت هست زیبر بن عوام در جنت هست. سعد بن مالک در جنت است، عبدالرحمن بن عوف در جنت است دهم سعید بن زید: (راوی حدیث) در جنت است».

۱۰- «عَنْ سَعِيدِ بْنِ زَيْدٍ قَالَ أَشْهَدُ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ جأَنِّى سَمِعْتُهُ يَقُولُ: اثْبُتْ حِرَاءُ فَمَا عَلَيْكَ إِلاَّ نَبِىٌّ أَوْ صِدِّيقٌ أَوْ شَهِيدٌ. وَعَدَّهُمْ رَسُولُ اللَّهِ جأَبُو بَكْرٍ وَعُمَرُ وَعُثْمَانُ وَعَلِىٌّ وَطَلْحَةُ وَالزُّبَيْرُ وَسَعْدٌ وَابْنُ عَوْفٍ وَسَعِيدُ بْنُ زَيْدٍ» [۷۲۵].

«سعید بن زید می‌گوید: من بر رسول خدا جگواهی می‌دهم و به تحقیق از او شنیدم که می‌فرمود: آرام بگیر، ای غار حرا، بر پشت تو جز نبی و صدیق شهید کسی دیگر نیست، و بعد این افراد را شمرد: رسول الله، ابوبکر، و عمر، و عثمان، و علی و طلحه، و الزبیر، و سعد، و ابو عوف و سعید بن زید». و در بخاری ص: ۵۱۹، به روایت انس چنین آمده: «أَنَّ النَّبِىَّ جصَعِدَ أُحُدًا وَأَبُو بَكْرٍ وَعُمَرُ وَعُثْمَانُ فَرَجَفَ بِهِمْ فَقَالَ: اثْبُتْ أُحُدُ فَإِنَّمَا عَلَيْكَ نَبِىٌّ وَصِدِّيقٌ وَشَهِيدَانِ». «پیامبر جبا ابوبکر و عمر و عثمان بالا کوه احد رفتند. پس کوه تکان خورد. بعد رسول خدا جفرمود: آرام گیر ای احد، بر روی تو نبی و صدیق، و دو شهید هستند» [۷۲۶].

۱۱- ابو موسی الاشعری می‌گوید: رسول خدا بمن گفت: «ائْذَنْ لَهُ، وَبَشِّرْهُ بِالْجَنَّةِ». «به ابوبکر اجازه ورود بده و به او بشارت بهشت بده». و همچنین به عمر و در حق عثمان فرمود: «ائْذَنْ لَهُ وَبَشِّرْهُ بِالْجَنَّةِ عَلَى بَلْوَى تُصِيبُهُ». «به عثمان اجازه ورود بده و به او بشارت بهشت بده البته به همراه مصیبت (دنیوی) که به او می‌رسد» [۷۲۷].

۱۲- و همچنین رسول خدا جبه ابوبکر الصدیق می‌گوید: «وأرجون أن تکون منهم يا أبابکر».

«من امیدوارم که تو از آن کسانی باشید که از همه دروازهای بهشت به آنان اجازه ورود داده بشود ای ابوبکر».

۱۳- و در حق عمرسمی‌فرماید: «فَإِنْ يَكُ فِى أُمَّتِى أَحَدٌ فَإِنَّهُ عُمَرُ». «در امّت‌های گذشته کسانی بوده‌اند که به آنان سخن حق الهام می‌شد. اگر در امّت من کسی باشد همانا او عمر است».

۱۴- علیسمی‌گوید: «برترین مردم بعد از پیامبر جابوبکر و عمر هستند».

و در حق اصحاب بدر قرآن می‌فرماید:

﴿وَيُذۡهِبَ عَنكُمۡ رِجۡزَ ٱلشَّيۡطَٰنِ وَلِيَرۡبِطَ عَلَىٰ قُلُوبِكُمۡ وَيُثَبِّتَ بِهِ ٱلۡأَقۡدَامَ[الأنفال: ۱۱].

«و پلیدی شیطان را از شما دور سازد و دل‌هایتان را محکم و گام‌ها را با آن استوار دارد».

﴿وَإِن تَوَلَّوۡاْ فَٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّ ٱللَّهَ مَوۡلَىٰكُمۡۚ نِعۡمَ ٱلۡمَوۡلَىٰ وَنِعۡمَ ٱلنَّصِيرُ ٤٠[الأنفال: ۴۰].

«خداوند سرپرست و مددکار شما است. چه سرپرست خوبی و چه یاور خوبی».

﴿وَٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَهَاجَرُواْ وَجَٰهَدُواْ فِي سَبِيلِ ٱللَّهِ وَٱلَّذِينَ ءَاوَواْ وَّنَصَرُوٓاْ أُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلۡمُؤۡمِنُونَ حَقّٗاۚ لَّهُم مَّغۡفِرَةٞ وَرِزۡقٞ كَرِيمٞ ٧٤ وَٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ مِنۢ بَعۡدُ وَهَاجَرُواْ وَجَٰهَدُواْ مَعَكُمۡ فَأُوْلَٰٓئِكَ مِنكُمۡ[الأنفال: ۷۴-۷۵].

«و آنها که ایمان آوردند و هجرت نمودند و در راه خدا جهاد کردند، و آنانی که (مهاجرین را) پناه دادند و یاری نمودند، آنان مؤمنان حقیقی‌اند برای آنها آمرزش (و رحمت خدا) و روزی شایسته‌ای است (۷۴) و کسانی که بعداً ایمان آوردند و هجرت کردند و با شما جهاد نمودند، از شما هستند».

قرآن مهاجرین و انصار را که در جنگ بدر شرکت کرده‌اند مؤمن بر حق معرفی می‌کند و همچنین کسانی که بعداً در خط ایشانند به آنان همین بشارت را می‌دهد امّا فرقه‌ی سبائی گواهی قرآن را نادیده ‌گرفته و همچنین رسول خدا جفرموده که الله تعالى درباره سیصد و سیزده صحابه مجاهد بدری می‌گوید: «اعملوا ما شئتم فقد وجبت لکم الجنة أو قد غفرت لکم». «هر چه می‌خواهید بکنید همانا بهشت برای شما واجب شده یا شما مورد بخشش قرار گرفتید» [۷۲۸]. خداوند برای صد و سیزده صحابه مجاهد که در بدر شرکت نمودند و همچنین هزار و پانصد نفری که در حدیبیه حضور داشتند، مژده بهشت را در حق آنان روا داشته و در قرآن به آن اشاره فرموده است. و همچنین از ایشان راضی و خوشنود است. و آنچه فرقه‌ای سبائی استنباط نموده لازمه‌اش اینست که در وعده خدا و رسولش تغییر و خلاف وعده روی داده است که از آیندة آنان خبر نداشته و بدون خبر از آینده، به ایشان وعده جنت داده‌است.

در حالی که به عقیده اسلام و مسلمین خلاف در وعده خدا هرگز صورت نمی‌پذیرد. چنانچه قرآن می‌گوید:

﴿إِنَّكَ لَا تُخۡلِفُ ٱلۡمِيعَادَ[آل‌عمران: ۱۹۴]. «زیرا تو هیچ گاه از وعدة خود تخلف نمی‌کنی».

پس وعده خدا و رسولش، صحیح و بجاست و غلط و جهالت در استنباط دشمن مقلد است، در خاتمه باید عرض کنم:

که جناب آیه الله مرتضی عسکری و محمد صادق نجمی؛ الحمدلله با تمام سعی و قدرت قلمی و عداوت قلبی و تقلیدی خود نتوانسته‌اند، مقصد نهائی خود را، با دلیل صحیح و سالم بر علیه فاتحین دنیا و یاران بر حق رسول خدا جثابت کنند، و در آخر مجبور شدند با چند مسائل جزئی و فقهی، آن هم، با قطع و برید عبارات حدیث، بر علیه آنان حمله و اعتراض نابجا کنند، و این را هم ندانسته‌اند که اختلاف در مسائل فقهی و خطاء در فتاوای اجتهادی و قضاوت در همه مذاهب‌، از اول تا آخر بوده و هست، و بالاخص، خطاهای اجتهادی خلیفه چهارمسچند برابر، بیشتر از خطاهای دیگران بوده است، چنانچه تمام آن مسائل و فتواهای علیسرا امام شافعی «حبر الامت و پسر عموی خاتم الانبیاء» در جلد هفت کتاب الام روایت نموده است. لکن، اهل سنت احترام و محبت چهار خلیفة بر حق، و تمام اصحاب رسول خدا جرا (با آن اختلاف جزئی فقهی) بر خود واجب می‌دانند و به دشمنان ایشان: (همان گونه که قرآن موجود می‌فرماید و جواب داده) جواب ذلّت بار داده‌اند و تا قیامت می‌دهند، انشاء الله جناب محمد صادق در (ص ۴۱۰ کتاب خود) آخرین حمله بی‌دلیل خود را با عنوان: اعتراف به حقیقت، با دو نکته ضعیف تمام نموده است؛

اول: سخن براء بن عازبسکه گفته: ولی چه کنم این همه را به رایگان از دست دادیم زیرا تو نمی‌دانی که ما پس از رسول خدا چه حوادثی به وجود آوردیم.

دوم: عمرسگفته: «بخدا سوگند آرزو می‌کنم که همه این کره خاکی طلا می‌گردید و من همه آن را در راه خدا می‌دادم، پیش از آن که عذاب خدا را ببینم». جناب محمد صادق نجمی: این را نمی‌داند که بندگان خاص خدا - (از انبیاء و اولیاء) - همیشه در دربار الله عزّوجل، خود را مقصر می‌دانند و به تقصیر خود معترف هستند و خوف‌شان از باقی مؤمنان بیشتر است.

قرآن به خاتم الانبیاء دستور می‌دهد:

﴿قُلۡ مَا كُنتُ بِدۡعٗا مِّنَ ٱلرُّسُلِ وَمَآ أَدۡرِي مَا يُفۡعَلُ بِي وَلَا بِكُمۡۖ إِنۡ أَتَّبِعُ إِلَّا مَا يُوحَىٰٓ إِلَيَّ وَمَآ أَنَا۠ إِلَّا نَذِيرٞ مُّبِينٞ ٩[الأحقاف: ۹].

«بگو من پیامبر نوظهوری نیستم و نمی‌دانم با من و شما چه خواهد شد، من تنها از آنچه بر من وحی می‌شود پیروی می‌کنم، و جز بیم دهنده آشکاری نیستم».

و در سوره نصر می‌فرماید:

﴿وَٱسۡتَغۡفِرۡهُۚ إِنَّهُۥ كَانَ تَوَّابَۢا[النصر: ۳].

«و از او آمرزش بخواه که او بسیار توبه پذیر است».

و خود رسول خدا جمی‌فرماید: «أَمَا وَاللَّهِ إِنِّي لأَخْشَاكُمْ لِلَّهِ وَأَتْقَاكُم». [متفق عليه مشکاة: ص ۲۷].

«آگاه باشید سوگند به خدا من از همه شما نسبت به خدا زیاده می‌ترسم».

«وقال ج: وَاللَّهِ إِنِّى لأَسْتَغْفِرُ اللَّهَ وَأَتُوبُ إِلَيْهِ فِى الْيَوْمِ أَكْثَرَ مِنْ سَبْعِينَ مَرَّةً». [بخاری]. وفی روایة: «فَإِنِّى أَتُوبُ إِلَيْهِ فِى الْيَوْمِ مِائَةَ مَرَّةٍ». [مسلم مشکاة ص ۲۰۳].

«رسول خدا جمی‌فرماید: «سوگند به خدا همانا من در هر روز بیشتر از هفتاد بار از خدا آمرزش می‌خواهم و به سوی او توبه می‌کنم». و در روایت مسلم صد دفعه آمده است».

۱- زین العابدین می‌گوید: «أمر أمرت به فأبطأت عنه ونهي نهيتني عنه فأسرعت إليه». «از امری که به آن فرمان داده‌ای و من در انجامش کندی کردم و کاری که مرا از آن نهی نمودی و من به سویش شتافتم. از تو آمرزش می‌خواهم» [۷۲۹].

۲- «يا إلهي! إقراري عندك بسوء ما اکتسبت». «خدایا! اکنون که در برابرت، به زشتی اعمالم اعتراف می‌کنم، برایم سودی خواهد داشت؟». [مصدر سابق ص ۷۶].

۳- و آیا اقرار به زشتی آنچه انجام داده‌ام، مرا از عذاب تو نجات خواهد داد؟

۴- بلکه سخن بنده ذلیل را به زبان می‌آورم بنده‌ای که به خود ستم کرده و حریم حرمت پروردگارش را سبک شمرده، بنده‌ای که گناهش عظیم است و روی هم انباشته و روزگار از او روی گردانده و عمرش سپری شده.

۵- منم که خطاها پشتم را گرانبار کرده، و منم که گناهان عمرم را به تباهی برده، و منم که از سر جهالت، تو را نافرمانی کرده‌ام - همان دعای ۱۶ در آمرزش خواهی از گناهان ص ۹۳.

۶- پس ای خدای من نادان‌تر از من به صلاح کار خود، کیست و غافل‌تر از من به نصیب و خط خویش کدام انسان است و چه کسی از من از اصلاح نفس خویش دورتر است. همان ص ۹۵.

۷- و خود را از گناهانی که آبرویم را می‌برد باز دارم.

۸- ای خدای من گناهانم فراوان‌تر و آثارم زشت‌تر و کردارم شنیع‌تر و گستاخیم در باطل شدید‌تر.

۹- و هشیاری و مراقبتم در مقابل تهدیدت ناچیزتر از آن است که بتوانم عیوبم را در پیشگاهت شماره کنم یا قدرت یاد کردن گناهانم را داشته باشم. همان ص ۹۶ انتشارات پیام آزادی.

این نمونه‌ها‌ از خروار تمام این اعترافات و اقرار به گناه دلیل صریح و روشنی است بر اینکه اهل بیت و اولادانش معصوم نبوده‌اند و ادعای عصمت، اختراع مدعیان عصمت بوده بدون اینکه به اقوال ائمه اهل بیت اعتناء بکنند بلکه از خود می‌بُرند و می‌دوزند اما قول براء بن عازب به اعتراف حوادث: ایشان متوفی هفتاد و دو هجری است و مرادش از حوادث جنگ‌های جمل و صفین بوده یعنی به جنگ‌هایی که بین علی و عائشه و طلحه و الزبیر و معاویهشواقع گردیده است تعبیر و پیش‌بینی شده‌اند. چنانچه بعضی از صحابه کنارگیری را اختیار نمودند و شرکت نکردند. درباره همین جنگ‌ها رسول خدا جفرموده بود: «سَتَكُونُ فِتَنٌ، الْقَاعِدُ فِيهَا خَيْرٌ مِنَ الْقَائِمِ». یا می‌فرماید: «وَيْلٌ لِلْعَرَبِ مِنْ شَرٍّ قَدِ اقْتَرَبَ». یا «تَظْهَرُ الْفِتَنُ وَيَكْثُرُ الْهَرْجُ (اي القتل)».

اصحاب رسول الله جاز بدعات و شرک بحفظ خدای عزّوجّل محفوظ و مصون بوده‌اند.

زیرا الله تعالى دیانت و ایمان آنان را معیار برای صحت ایمان دیگران قرار داده:

۱- ﴿فَإِنۡ ءَامَنُواْ بِمِثۡلِ مَآ ءَامَنتُم بِهِۦ فَقَدِ ٱهۡتَدَواْۖ وَّإِن تَوَلَّوۡاْ فَإِنَّمَا هُمۡ فِي شِقَاقٖ[البقرة: ۱۳۷].

«اگر آنها (یهود و نصاری) نیز به مانند آنچه شما ایمان آورده‌اید ایمان بیاورند، هدایت یافته‌اند، و اگر سرپیچی کنند از حق جدا شده‌اند».

۲- ﴿فَأَنزَلَ ٱللَّهُ سَكِينَتَهُۥ عَلَىٰ رَسُولِهِۦ وَعَلَى ٱلۡمُؤۡمِنِينَ وَأَلۡزَمَهُمۡ كَلِمَةَ ٱلتَّقۡوَىٰ وَكَانُوٓاْ أَحَقَّ بِهَا وَأَهۡلَهَاۚ وَكَانَ ٱللَّهُ بِكُلِّ شَيۡءٍ عَلِيمٗا[الفتح: ۲۶].

«و آنها را (ای صحابه بیعت کنندگان) به حقیقت تقوی ملزم ساخت و آنان از هر کس شایسته‌تر و اهل آن بودند و خداوند به همه چیز داناست».

کسانی که شایسته و اهل تقوی باشند هرگز مبتلا به شرک و بدعات نمی‌گردند و مستحق چنین جائزه نمی‌شوند.

و رسول خدا جفرموده است: در زمانی که اختلاف و بدعات در امت ظاهر شود: در آن هنگام باید به سنت من و سنت خلفای راشدین متوسل شوید.

«فَعَلَيْكُمْ بِسُنَّتِى وَسُنَّةِ الْخُلَفَاءِ الرَّاشِدِينَ الْمَهْدِيِّينَ عَضُّوا عَلَيْهَا بِالنَّوَاجِذِ». «کسانی که از شما زنده باشند. اختلافی زیادی را می‌بینند پس بر شما لازم است که در مسیر من و خلفاء راشدین حرکت کنند». زیرا خط و مسیر خلفاء راشدین همان خط و مسیر رسول خدا جاست. این حدیث از عرباض بن ساریه صحابی مشهور به دوازده شیوه در سنن اربعه روایت شده و یا می‌فرمایند: «وَتَفْتَرِقُ أُمَّتِى عَلَى ثَلاَثٍ وَسَبْعِينَ مِلَّةً كُلُّهُمْ فِى النَّارِ إِلاَّ مِلَّةً وَاحِدَةً قَالُوا وَمَنْ هِىَ يَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ مَا أَنَا عَلَيْهِ وَأَصْحَابِى». «امت من هفتاد سه فرقه می‌شوند: همه به دوزخ می‌روند مگر یک گروه از آنان. صحابه عرض کردند: یا رسول الله، آن یک فرقه چه کسانی می‌باشند؟ فرمود: کسانی هستند که از روش من و اصحاب من پیروی می‌کنند».

این حدیث را امام ترمذی از عبدالله بن عمرو روایت کرده و سند آن را حسن دانسته و همچنین از ابو هریره روایت نموده و آن را صحیح دانسته‌ او ابو داود و النسائی و ابن ماجه و الحاکم روایت کرده‌اند و از انس هم روایت شده و احمد و ابن ماجه روایت کرده‌اند و بویصیری در الزوائد گفته: «اسناده صحيح، رجاله ثقات». و از عوف بن مالک ابن ماجه روایت کرده است [۷۳۰].

از آیات ۱۳۷ سوره بقره و صد سوره توبه و آیه ۴-۵-۱۸-۲۶ سوره الفتح و آیه ۱۱-۴۰-۷۴-۷۵ سوره انفال و از احادیث فوق الذکر به صراحت کامل روشن گردید اصحاب رسول الله جکه اهل سنت به آنها عقیده دارند و پیرو خط آنان هستند، از جانب خداوند از شرک و بدعات مصون و محفوظ بوده‌اند. با این همه برهان درباره برتری آنان از قرآن و احادیث آنان: بشرند و از خطا و نسیان و احیاناً از گناه نیز معصوم نبوده‌اند؛ بلکه پیامبران اولوالعزم هم از خطا و نسیان معصوم نیستند. چنانچه قرآنِ موجود بصراحت کامل این مسأله را بیان نموده است و بنده در صفحات گذشته آیه‌‌های متعلق به این مضمون را نقل نموده‌ام.

[۷۱۳] تفسير الجامع لأحکام القرآن از ابی‌عبدالله انصاری: ج ۷، ص ۱۵۰ و جامع البيان في تفسير القرآن، محمد بن جریر طبری: ج ۱۱، ص ۶. [۷۱۴] الجامع لأحکام القرآن للقرطبي: جلد ۸، جزء ۱۶، ص ۱۸۴. [۷۱۵] متفق علیه، مشکات: ص ۵۵ و الترمذی و ابوداود، حدیث ۴۶۵۸ و مسلم: ج ۲، ص ۳۱۰. [۷۱۶] رواه مسلم: ج ۲، ص ۳۰۸ و مشکات: ص ۵۵۳. [۷۱۷] متفق علیه. [۷۱۸] روایت از ترمذی. [۷۱۹] روایت از ترمذی و گفته است: حدیثی حسن و صحیح است. باب فضل من بايع تحت الشجرة، مسلم: ج ۲، ص ۳۰۳. [۷۲۰] متفق علیه: مشکات، ص ۵۵۴. [۷۲۱] به روایت از مسلم: ج ۲، ص ۲۷۳، بخاری کتاب الـمرضي، باب قول الـمريض إني وجع، ص ۸۴۶. [۷۲۲] ابن ماجه: حدیث ۹۵، ترمذی: حدیث ۳۶۶۴-۳۶۶۶. [۷۲۳] ترمذی گفته است: حدیث صحیح و حسن و غریب است. [۷۲۴] ابوداود: حدیث ۴۶۴۹، ابن ماجه: حدیث ۱۳۳. [۷۲۵] ابن ماجه: حدیث ۱۳۴، ابوداود: حدیث ۴۶۴۸، باب في التفضيل و حدیث ۴۶۵۰ و ۴۶۵۱ و ترمذی: ۳۶۹۶. [۷۲۶] بخاری: ج ۱، ص ۵۲۳. [۷۲۷] بخاری: ص ۵۱۹، باب مناقب الـمهاجرين وفضلهم و ص ۵۲۲، مسلم: ج ۲، ص ۲۷۷. [۷۲۸] بخاری: باب فضل من شهد بدراً، ج ۲، ص ۵۶۷، مسلم، ج ۲، ص ۳۰۲، باب فضائل حاطب بن ابي بلتعته و اهل بدر. [۷۲۹] صحيفه کامله سجاديه: دعای ۱۲، ص ۷۵. [۷۳۰] مرآة الـمفاتيح: ج ۱، ص ۲۷۶.