اعتقاد نجمی به تحریف صحیحین
جناب نجمی میگوید: این دو کتاب مانند تورات و انجیل تحریف یافتهاند.
برادرم نجمی خواب خود را برای صحیحین تعبیر میکند و بر تورات و انجیل خود پردهای ضخیم کشیده تا مردم عوام نبینند، اصول کافی در یک باب «فيه نکت ونتف من التنزيل في الولاية» ص ۲۷۶، ج ۲، کتاب «الحجة» نود و دو آیة قرآن را عمداً به نام ائمه در لفظ و معنی تحریف نموده است. و در صفحه ۲۸۳ همین باب آدم÷را از لیست انبیاء اولوالعزم خارج کرده و با آیه ۱۱۵ سوره طه بازی و تمسخر نموده و به روایت ابوحمزه الثمالی شراب خوار، امام باقر را در ترجمه آیه ۴۳ سوره زخرف بد نام و مسخره کرده است [۵۰۹]. و در همین صفحه بروایت جابر بن یزید جعفی و عبدالله بن سنان دجال به امام باقر و امام صادق (رحمهما الله) تهمت تحریف قرآن زده است و صاحب [التهذيب شما در (۶/۲۰) و مفید در کتاب الـمزار، و کافی در فروع: ۴/۵۷۹ و صاحب الوسائل ۱۰/۲۹۳ و صاحب الصحيفة: ۱/۳۴۱، ۲/۱۴۱ و مصابيح الجنان: ص ۱۹۲ و صاحب رياض العلماء: ۲/۴۰۴] و میرزا عبدالله آفندی اصفهانی، بنام امام صادق بروایه ابو وهب القصری و زید النرسی و غیره الله تعالى را به شتر سواری تشبیه کرده و از جمله زائرین قبر امیر المؤمنین قرار دادهاست، و صحیح امام بخاری را که تفسیر قرآن است تحریف شده و مشابه تورات میداند: «واعجبا واسفا». کلینی در باب «ما جاء في الإثنى عشر والنص عليهم». طی بیست خبر جعلی، اهل بیت خاتم الانبیا را از خانواده ایشان خارج و کل خاندان علیسرا از صحنه بیرون کرده است. و آیه ۷۴ سوره فرقان را پشت سر خود انداخته، و ائمه و اهل بیت را بدون دلیل صحیح و برخلاف اجماع در دوازده نفر منحصر کرده است، باز هم جناب نجمی اینها را نمیبیند و بر علیه معاویهسدروغ میگوید که ایشان کارخانه حدیثسازی داشتهاند، و از کارخانه حدیثسازی خود که شامل افراد زیر است بیخبر است: عوف العقیلی، محمد بن عباد حفص بن البختری، حماد بن عیسی، ابوحمزه الثمالی، ثابت بن دینار، علی بن ابی حمزه البطائنی شرابخوار، زیاد بن مروان القندی عثمان بن عیسی الرواسی، حمزه بن بزیع، ابن المکاری، کرام الخثعمی، عبدالله بن ابی یعفور، ابوهریره البزاز، السید الحمیری، زراره (ملعون در زبان امام صادق) برید بن معاویه العجلی، لیث البختری المرادی، ابوبصیر، هشام بن الحکم، تجسم، هشام بن سالم الجوالقی شیطاق الطاق ابوخطاب، ابوعبدالله الحارث الشامی البنان، مغیره بن سعید بزیع، السری، معمر، بشار الاشعری، حمزه یزید، صائب النهدی (ملعون در زبان امام جعفر، رجال کشی) محمد بن بشر جعفر بن واقد، بکر بن صالح، محمد بن سنان مجسم، ربعی بن عبدالله محرف، سهل بن زیاد کذّاب، جابر بن یزید الجعفی که هفتاد هزار حدیث جعلی بر امام باقر و صادق ساخته، و محمد بن یعقوب الکلینی الرازی، و ... . آری جناب نجمی از این افراد بیخبرند و یا عمداً تغافل و تجاهل نمودهاند. ایشان در صفحه ۴۱ کتاب خود گفته که معاویه بالای منبر نقل هر نوع حدیث را به استثنای حدیثهایی که در دوران و عهد عمر نقل میگردید ممنوع اعلام نمود و بعد به [صحیح مسلم: ص ۳۳۳، ج ۱ چاپ پاکستان باب «النهي عن الـمسئله» و باب الصرف و بيع الذهب: ص ۲۵، ج ۲] استناد میکند. و حقیقت واقعه مذکور را وارونه جلوه داده است، اکنون بنده دو مسند نجمی را از صحیح مسلم نقل و خدمت خوانندگان عزیز عرضه مینمایم: در زمان معاویهسهر روز اسلام و حکومت مسلمانان گسترش بیشتری مییافت و سرزمینهای زیادی فتح میشدند و نقل حدیث از اهل کتاب و آنچه در کتب آنها بود بیشتر گسترش مییافت و بسا اوقات حدیث اهل کتاب بنام حدیث رسول الله جتمام میشد به همین خاطر معاویه فرمود: «إياکم وأحاديث إلاّ حديثاً کان في زمنِ عُمَرس». از هر حدیث مطلقا بنام پیامبر جبپرهیزید مگر بعد از تحقیق و جدیث تمام در اسناد آن به رسول الله جو مثل دوران عمر جهوشیار باشید و هر آنچه از هر کسی که میشنوید بنام حدیث رسول الله جتمام نکنید، شاید حدیث اهل کتاب و از کتب آنها باشد و به پیغمبر جنسبت داده باشند و بعد فرمود: «سَمِعْتُ النَّبِيَّ ج، يَقُولُ:"مَنْ يُرِدِ اللَّهُ بِهِ خَيْرًا يُفَقِّهْهُ فِي الدِّينِ». «خدا خیر هر کسی را بخواهد او را در دین دانشمند و فقیه میکند»، این حدیث ترغیبی است برای طلب علم و تحقیق در آن [۵۱۰]. این واقعیت را جناب نجمی به چند بخشنامه تقسیم و وارونه جلوه داده تا که آتش کینه در سینهاش فروکش کند.
حدیث دوم در صحیح مسلم باب ربا روایت شده، معاویهسدستور داد که ظروف نقرهای که از مال غنیمت به دست آمده بود را به صورت نسیه معامله کنند، و این خبر به عباده بن صامت رسید، ایشان حدیث مرفوعی را که شامل نهی از چنین معاملهای بود بیان نموده و این معامله را ناجائز دانستند و مجاهدین هم بر آن حدیث عمل نمودند و معامله را رد کردند این خبر به امیر لشکر یعنی معاویهسرسید ایشان فرمودند: ما چنین حدیثی از پیامبر جنشنیدهایم، عبادهسمیگوید: ما آنچه از رسول الله جشنیدهایم بیان میکنیم گرچه معاویه آن را ناپسند بداند. این بار معاویهسکه امیر لشکر بود سکوت کرد [۵۱۱].
این واقعه خاص را جناب نجمی در همه جا و همه وقت بر علیه امیر کبیر و فاتح شام و روم یعنی معاویهسنقل میکند تا دلش کمی خنک شود و از کارخانه دروغسازی جابر جعفی، خود را به نادانی میزند.
اما در مورد قصّه ابراهیم÷و حدیث کذب و محرومیت وی از مقام شفاعت باید به خدمت برادرم نجمی عرض کنم که اولاً: این جمله را پیامبر اکرم جفرموده است. ثانیا: یکی از اصول دین و ایمان شما تقیه است که مطابق آیه ۱۰۶ سور نمل و آیه ۲۸ سوره آل عمران انسان در حالت خوف و خطر هر چه بگوید یا بکند معذور و برای او جائز است. ثالثاً: تنها امام بخاری و مسلم این حدیث را روایت ننمودهاند بلکه در کتب معتبر اهل تشیع روایت شده که ابراهیم÷میگوید: «لستُ بِصاحِبکم إنّي قلت: إنّي سقيمٌ». «من اهل شفاعت برای شما نیستم من در دنیا گفتهام که مریضم». برای مرجع این حدیث در کتب شیعه میتوانید به کتابهای زیر مراجعه کنید: [بحارالأنوار: ۸/۳۵ و ص ۴۵ و ص ۴۸ باب الشفاعة، العياشي: ۲/۳۱۰-۳۱۱ حدیث ۱۴۵، القمي: ۲/۲۵، البرهان: ۲/۴۳۸ حدیث ۵ و ص ۴۳۹ حدیث ۹ و ص ۴۴۰ حدیث ۱۱ و حدیث ۱۵ و ۳/۳۵۱ حدیث ۴، الـمکيال: ۱/۳۴۱ و حدیث ۷۲۷ و الکنز: ۸/۲۸۲ تا نور الثقلين: ۳/۲۰۶ و ۳۹۲ و ص ۲۰۸ و ۴۰۰].
پس از نقل این عبارتها از کتب مختلف، به قرآن مینگریم تا ببینیم که درباره انبیاء چه میگوید هر چند جناب نجمی که بنابر ادعای خود مجبور به حمایت از انبیاء است و به قول خود «نبوت از نظر قرآن» را مطرح میکند معتقد است که قرآن همانند تورات و انجیل تحریف یافته و قیافة انبیای گذشته مسخ گردیده است.
اوّل از آدم÷شروع میکنیم:
﴿فَتَكُونَا مِنَ ٱلظَّٰلِمِينَ﴾[الأعراف: ۱۹].
﴿فَوَسۡوَسَ إِلَيۡهِ ٱلشَّيۡطَٰنُ قَالَ يَٰٓـَٔادَمُ هَلۡ أَدُلُّكَ عَلَىٰ شَجَرَةِ ٱلۡخُلۡدِ وَمُلۡكٖ لَّا يَبۡلَىٰ ١٢٠ فَأَكَلَا مِنۡهَا فَبَدَتۡ لَهُمَا سَوۡءَٰتُهُمَا وَطَفِقَا يَخۡصِفَانِ عَلَيۡهِمَا مِن وَرَقِ ٱلۡجَنَّةِۚ وَعَصَىٰٓ ءَادَمُ رَبَّهُۥ فَغَوَىٰ ١٢١﴾[طه: ۱۲۰-۱۲۱]. «ولی شیطان او را وسوسه کرد و گفت: ای آدم آیا میخواهی تو را به درخت زندگی جاوید و ملک بیزوال راهنمائی کنم(۱۲۰) سرانجام هر دو از آن خوردند و عورتشان آشکار گشت و برای پوشاندن خود، از برگهای بهشتی جامه دوختند و از فرمان پروردگارش نافرمانی کردند و از راه راست منحرف گشتند (۱۲۱)».
﴿قَالَ ٱهۡبِطَا مِنۡهَا جَمِيعَۢاۖ بَعۡضُكُمۡ لِبَعۡضٍ عَدُوّٞ﴾[طه: ۱۲۳]. «هر دو از آن (بهشت) فرود آیید در حالی که دشمن یکدیگر خواهید بود».
﴿قَالَا رَبَّنَا ظَلَمۡنَآ أَنفُسَنَا وَإِن لَّمۡ تَغۡفِرۡ لَنَا وَتَرۡحَمۡنَا لَنَكُونَنَّ مِنَ ٱلۡخَٰسِرِينَ ٢٣﴾[الأعراف: ۲۳]. «گفتند: پروردگارا ما به خویشتن ستم کردیم و اگر ما را نبخشی و بر ما رحم نکنی از زیانکاران خواهیم بود».
و در حدیث شفاعت آمده: «ثم أمَرني فعصيتُه». «خداوند به من امر کرد پس من نافرمانی کردم». و نوح÷میگوید: من اهل شفاعت نیستم» زیرا که من گفتهام: پسر من از اهل من است. و موسی÷میگوید: «لستُ بِصاحبکم» «و من کسی را به ناحق کشتهام». [البحار: ۸/۳۵ و ص ۴۵ و ص ۴۸ باب الشفاعة، العياشي: ۲/۳۱۰-۳۱۱ حدیث ۱۴۵ و القمي: ۲/۲۵، الرهن: ۲/۴۳۸ حدیث ۵ و ص ۴۳۹ حدیث ۹ و ۴۴۰ حدیث ۱۱ و حدیث ۱۵ و ۳/۳۵۱ حدیث ۴، الـمکيال: ۱/۳۴ حدیث ۷۲۷ الکنز: ۸/۲۸۲، نور الثقلين: ۳/۲۰۶ حدیث ۳۹۲ و ص ۲۰۸ حدیث ۴۰۰].
خداوند به نوح÷میگوید:
﴿يَٰنُوحُ إِنَّهُۥ لَيۡسَ مِنۡ أَهۡلِكَۖ إِنَّهُۥ عَمَلٌ غَيۡرُ صَٰلِحٖۖ فَلَا تَسَۡٔلۡنِ مَا لَيۡسَ لَكَ بِهِۦ عِلۡمٌۖ إِنِّيٓ أَعِظُكَ أَن تَكُونَ مِنَ ٱلۡجَٰهِلِينَ﴾[هود: ۴۶]. «ای نوح، او از اهل تو نیست او عمل غیر صالحی است پس آنچه را از آن آگاه نیستی از من مخواه، من به تو اندرز میدهم که از جاهلان نباشی».
قرآن درباره ابراهیم÷می میگوید:
﴿فَلَمَّا جَنَّ عَلَيۡهِ ٱلَّيۡلُ رَءَا كَوۡكَبٗاۖ قَالَ هَٰذَا رَبِّيۖ فَلَمَّآ أَفَلَ قَالَ لَآ أُحِبُّ ٱلۡأٓفِلِينَ ٧٦فَلَمَّا رَءَا ٱلۡقَمَرَ بَازِغٗا قَالَ هَٰذَا رَبِّيۖ فَلَمَّآ أَفَلَ قَالَ لَئِن لَّمۡ يَهۡدِنِي رَبِّي لَأَكُونَنَّ مِنَ ٱلۡقَوۡمِ ٱلضَّآلِّينَ ٧٧﴾[الأنعام: ۷۶-۷۷]. «ابراهیم نیز هنگامی که (تاریکی) شب او را پوشانید ستارهای مشاهده کرد گفت: این رب من است و همچنان گفت اگر پروردگارم مرا رهنمائی نکند مسلماً از گروه گمراهان خواهم بود. (۷۷) الانعام. و به ماه و خورشید هم گفت این رب من است».
یونس نیز چنین میپنداشت که ما بر او توانائی نداریم ﴿فَظَنَّ أَن لَّن نَّقۡدِرَ عَلَيۡهِ﴾[الأنبیاء: ۸۷]. «صدا زد خداوندا جز تو معبودی (بر حق) نیست و تو منزهی من از ستمکاران بودم».
﴿ أَن لَّآ إِلَٰهَ إِلَّآ أَنتَ سُبۡحَٰنَكَ إِنِّي كُنتُ مِنَ ٱلظَّٰلِمِينَ﴾[الأنبیاء: ۸۷].
قرآن و موسی÷:
﴿فَوَكَزَهُۥ مُوسَىٰ فَقَضَىٰ عَلَيۡهِۖ قَالَ هَٰذَا مِنۡ عَمَلِ ٱلشَّيۡطَٰنِۖ إِنَّهُۥ عَدُوّٞ مُّضِلّٞ مُّبِينٞ ١٥ قَالَ رَبِّ إِنِّي ظَلَمۡتُ نَفۡسِي فَٱغۡفِرۡ لِي فَغَفَرَ لَهُۥٓۚ إِنَّهُۥ هُوَ ٱلۡغَفُورُ ٱلرَّحِيمُ ١٦﴾[القصص: ۱۵-۱۶]. «موسی گفت: (کشتن قبطی توسط من) از عمل شیطان بود که او دشمن و گمراه کننده آشکاری است (۱۵) عرض کرد پروردگارا من به خویشتن ستم کردم مرا ببخش، خداوند او را بخشید که او آمرزنده مهربان است(۱۶)».
قرآن و ایوب÷:
﴿وَٱذۡكُرۡ عَبۡدَنَآ أَيُّوبَ إِذۡ نَادَىٰ رَبَّهُۥٓ أَنِّي مَسَّنِيَ ٱلشَّيۡطَٰنُ بِنُصۡبٖ وَعَذَابٍ ٤١﴾[ص: ۴۱]. «پروردگارا شیطان مرا به رنج و عذاب افکنده است».
قرآن و داود÷:
﴿وَظَنَّ دَاوُۥدُ أَنَّمَا فَتَنَّٰهُ فَٱسۡتَغۡفَرَ رَبَّهُۥ وَخَرَّۤ رَاكِعٗاۤ وَأَنَابَ﴾[ص: ۲۴]. «داود دانست که ما او را (با این ماجرا) در فتنه انداختهایم و آزمودهایم از اینرو از پروردگارش طلب آمرزش نمود و به سجده افتاد و توبه کرد».
قرآن و موسی÷:
﴿رَبِّ أَرِنِيٓ أَنظُرۡ إِلَيۡكَۚ قَالَ لَن تَرَىٰنِي وَلَٰكِنِ ٱنظُرۡ إِلَى ٱلۡجَبَلِ فَإِنِ ٱسۡتَقَرَّ مَكَانَهُۥ فَسَوۡفَ تَرَىٰنِيۚ فَلَمَّا تَجَلَّىٰ رَبُّهُۥ لِلۡجَبَلِ جَعَلَهُۥ دَكّٗا وَخَرَّ مُوسَىٰ صَعِقٗاۚ فَلَمَّآ أَفَاقَ قَالَ سُبۡحَٰنَكَ تُبۡتُ إِلَيۡكَ وَأَنَا۠ أَوَّلُ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ﴾[الأعراف: ۱۴۳]. «پروردگارا، خودت را به من نشان ده تا تو را ببینم، گفت هرگز مرا نخواهید دید (در دنیا) ... پروردگارش بر کوه جلوه کرد و آن را همسان خاک قرار داد و موسی مدهوش به زمین افتاد چون به هوش آمد، عرض کرد خداوندا تو منزهی، من بهسوی تو بازگشتم و من نخستین مؤمنانم».
﴿ذَٰلِكَ تَأۡوِيلُ مَا لَمۡ تَسۡطِع عَّلَيۡهِ صَبۡرٗا﴾[الکهف: ۸۲]. «خضر به موسی گفت: این بود راز کارهایی که نتوانستی در برابر آنها صبر کنی».
قرآن و سلیمان÷:
﴿وَلَقَدۡ فَتَنَّا سُلَيۡمَٰنَ وَأَلۡقَيۡنَا عَلَىٰ كُرۡسِيِّهِۦ جَسَدٗا ثُمَّ أَنَابَ ٣٤﴾[ص: ۳۴]. «ما سلیمان را آزمودیم و بر تحت او جسدی افکندیم، سپس او به درگاه خداوند توبه کرد».
قرآن و محمد ج:
۱- ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلنَّبِيُّ لِمَ تُحَرِّمُ مَآ أَحَلَّ ٱللَّهُ لَكَۖ تَبۡتَغِي مَرۡضَاتَ أَزۡوَٰجِكَۚ وَٱللَّهُ غَفُورٞ رَّحِيمٞ ١﴾[التحریم: ۱]. «ای پیامبر چرا چیزی را که خدا بر تو حلال کرده بخاطر جلب رضایت همسرانت بر خود حرام میکنی، و خداوند آمرزنده و رحیم است».
۲- ﴿مَا كَانَ لِنَبِيٍّ أَن يَكُونَ لَهُۥٓ أَسۡرَىٰ حَتَّىٰ يُثۡخِنَ فِي ٱلۡأَرۡضِۚ تُرِيدُونَ عَرَضَ ٱلدُّنۡيَا وَٱللَّهُ يُرِيدُ ٱلۡأٓخِرَةَۗ وَٱللَّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٞ ٦٧لَّوۡلَا كِتَٰبٞ مِّنَ ٱللَّهِ سَبَقَ لَمَسَّكُمۡ فِيمَآ أَخَذۡتُمۡ عَذَابٌ عَظِيمٞ ٦٨﴾[الأنفال: ۶۷-۶۸].
«هیچ پیامبری حق ندارد (از دشمن) اسیر بگیرد تا کاملاً بر آنها پیروز گردد (و جای پای خود را در زمین محکم کند) شما متاع ناپایدار دنیا را میخواهید و قصد دارید اسیران بیشتری بگیرید و در برابر گرفتن فدیه آزاد کنید ولی خداوند سرای دیگری را (برای شما) میخواهد و خداوند قادر و حکیم است. و اگر فرمان سابق خدا نبود (که بدون ابلاغ هیچ امتی را کیفر ندهد) بخاطر چیزی که (فدیه) گرفتید مجازات بزرگی به شما میرسید».
۳- ﴿فَإِن كُنتَ فِي شَكّٖ مِّمَّآ أَنزَلۡنَآ إِلَيۡكَ فَسَۡٔلِ ٱلَّذِينَ يَقۡرَءُونَ ٱلۡكِتَٰبَ مِن قَبۡلِكَۚ لَقَدۡ جَآءَكَ ٱلۡحَقُّ مِن رَّبِّكَ فَلَا تَكُونَنَّ مِنَ ٱلۡمُمۡتَرِينَ ٩٤ وَلَا تَكُونَنَّ مِنَ ٱلَّذِينَ كَذَّبُواْ بَِٔايَٰتِ ٱللَّهِ فَتَكُونَ مِنَ ٱلۡخَٰسِرِينَ ٩٥﴾[یونس: ۹۴-۹۵].
«و اگر در آنچه بر تو نازل کردهایم تردیدی داری، از کسانی که پیش از تو کتابی آسمانی را میخوانند بپرس. به یقین حق از طرف پروردگارت به تو رسیده است بنابراین هرگز از تردید کنندگان مباش. و از آنها مباش که آیات خدا را تکذیب کردند، که از زیانکاران خواهی بود».
۴- ﴿وَلَقَدۡ أُوحِيَ إِلَيۡكَ وَإِلَى ٱلَّذِينَ مِن قَبۡلِكَ لَئِنۡ أَشۡرَكۡتَ لَيَحۡبَطَنَّ عَمَلُكَ وَلَتَكُونَنَّ مِنَ ٱلۡخَٰسِرِينَ ٦٥﴾[الزمر: ۶۵].
«به تو و همه پیامبران پیش، وحی شده که اگر کسی را در عبادت خدا شریک کنی تمام اعمالت تباه میشود و از زیانکاران خواهی بود».
۵- ﴿عَفَا ٱللَّهُ عَنكَ لِمَ أَذِنتَ لَهُمۡ حَتَّىٰ يَتَبَيَّنَ لَكَ ٱلَّذِينَ صَدَقُواْ وَتَعۡلَمَ ٱلۡكَٰذِبِينَ ٤٣﴾[التوبة: ۴۳]. «خداوند تو را بخشید چرا پیش از آنکه راستگویان و دروغگویان را بشناسی، به آنها اجازه دادی (خوب بود صبر میکردی تا هر دو گروه، خود را نشان دهند».
۶- ﴿عَبَسَ وَتَوَلَّىٰٓ ١ أَن جَآءَهُ ٱلۡأَعۡمَىٰ ٢﴾[عبس: ۱-۲].
«چهره در هم کشید و روی بر تافت از اینکه نابینایی به سراغ او آمده بود».
۷- ﴿وَوَجَدَكَ ضَآلّٗا فَهَدَىٰ ٧﴾[الضحی: ۷].
«و تو را گمراه یافت و هدایت کرد».
۸- ﴿وَلَئِنِ ٱتَّبَعۡتَ أَهۡوَآءَهُم مِّنۢ بَعۡدِ مَا جَآءَكَ مِنَ ٱلۡعِلۡمِ إِنَّكَ إِذٗا لَّمِنَ ٱلظَّٰلِمِينَ﴾[البقرة: ۱۴۵].
«و اگر تو، پس از این آگاهی، از هوسهای آنها پیروی کنی، مسلماً از ستمگران خواهی بود».
۹- ﴿ٱلۡحَقُّ مِن رَّبِّكَ فَلَا تَكُونَنَّ مِنَ ٱلۡمُمۡتَرِينَ ١٤٧﴾[البقرة: ۱۴۷].
«حق از طرف پروردگار توست، بنابراین هرگز از شک کنندگان در آن مباش». آیه (۱۴۷) سوره البقره و آل عمران آیه ۶۰ و سوره الانعام آیه (۱۱۴).
۹- ﴿وَلَا تَعۡدُ عَيۡنَاكَ عَنۡهُمۡ تُرِيدُ زِينَةَ ٱلۡحَيَوٰةِ ٱلدُّنۡيَاۖ وَلَا تُطِعۡ مَنۡ أَغۡفَلۡنَا قَلۡبَهُۥ عَن ذِكۡرِنَا﴾[الکهف: ۲۸].
«و هرگز بخاطر زیورهای دنیا چشمان خود را از آنها بر مگیر و از کسانی که قلبشان را از یاد خود غافل ساختیم اطاعت مکن».
۱۰- ﴿ وَإِمَّا يَنزَغَنَّكَ مِنَ ٱلشَّيۡطَٰنِ نَزۡغٞ فَٱسۡتَعِذۡ بِٱللَّهِۚ إِنَّهُۥ سَمِيعٌ عَلِيمٌ ٢٠٠﴾[الأعراف: ۲۰۰].
«و هر گاه وسوسهای از شیطان به تو رسد به خدا پناه بر که او شنونده و داناست».
آری این آیات قرآن بود در مورد همه پیامبران و نیز حضرت محمد ج. پس با این وجود من به جناب نجمی پیشنهاد میکنم که همان طوری که دست از صحیح بخاری و صحیح مسلم کشیدهای از قرآن هم دست بکش، زیرا که قرآن ۹ نبی اولو العزم را تهدید کرده است، اما بخاری فقط یک حدیث برای سلیمان و دو حدیث برای موسی بر خلاف طبع شما روایت نموده حال آنکه در قرآن بیش از بیست آیه برخلاف طبع شما نازل شده و این آیههای قرآن با چنین گفتارهایی شدیدتر و تندتر از دو سه حدیث ابوهریره و امام بخاری هستند. اما بدانید که اهل سنت، خدا را خدا میدانند و بشر را بشر و درجه و مقام ربوبیت و الوهیت را به بشر نمیدهند، بر عکس شما که دوازده بشر را از انبیاء بالاتر و با خدا برابر میدانید. محمد بن یعقوب کلینی، اصول کافی را در اوصاف و ثناء أئمه منحصر نموده و مقام و درجهای را که برای ائمه معتقد است برای انبیاء و رسل قائل نیست و علیسرا با خدا برابر نموده چنانکه در «باب فيه نتف وجوامع من الرواية في الولاية» نه حدیث از امام ابوجعفر و جعفر روایت کرده که تمام انبیاء جز به همراه ولایت مبعوث نشدهاند.
«لم يبعث نبي قطُّ إلاّ بها، ما من نبي جاء قطُّ إلا بمعرفةِ حقِّنا وتفضيلنا علي مَن سِوانا، ولَن يبعثَ اللهُ رسولاً إلاّ بنبوة محمدٍ جووصيهِ عليس [۵۱۲]». یعنی: «هیچ پیامبری برگزیده نشد مگر با ولایت ما و هیچ پیامبر نیامده مگر با شناخت حق ما و برای برتریدادن ما بر دیگران و خداوند هر پیامبری را که برگزید همراه با نبوت محمد جو وصیت علی برانگیخت». در حالی که قرآن عکس این را میگوید:
﴿وَمَآ أَرۡسَلۡنَا مِن قَبۡلِكَ مِن رَّسُولٍ إِلَّا نُوحِيٓ إِلَيۡهِ أَنَّهُۥ لَآ إِلَٰهَ إِلَّآ أَنَا۠ فَٱعۡبُدُونِ ٢٥﴾[الأنبیاء: ۲۵].
«ما پیش از تو هیچ پیامبری را نفرستادیم مگر اینکه به او وحی کردیم که معبودی جز بر حق من نیست پس تنها مرا پرستش کنید».
آری شما شیعیان میگویید: ذکر علی و نگاه به چهره او عبادت است، و میگویید که ما علی را خدا نمیدانیم و از خدا هم جدا نمیدانیم و این عقیده در مدح مدّاحان و روضهخوانان متواتر است و با این عقیده اعتراضات شما بر بخاری و مسلم و بقیه کتب حدیثی و بعد از همه بر قرآن رواست گرچه از روی تقیه اسم قرآن را علنا به زبان و قلم نمیآورید: جواب اعتراضات شما را فقط، الله در روز محشر میتواند بدهد و این کار اهل سنت نیست و آنچه که بنده مینویسم فقط برای آگاهی طلاب اهل سنت است نه در جواب شما.
[۵۰۹] مصدر سابق: ج ۲، ص ۲۸۳. [۵۱۰] شرح نووی بر مسلم: ج ۱، ص ۳۳۳. [۵۱۱] شرح نووی بر مسلم: ج ۲، ص ۲۴-۲۵. [۵۱۲] اصول کافی: ج ۲، ص ۳۲۰.