تحریف در املا و ترجمه جملات توسط مولف سیری در صحیحین
قابل توجه در این حدیث: استعمال کلمه: «هجر رسول الله» «وغلب عليه الوجع»میباشد گرچه مفهوم و مضمون هر دو جمله یکی است و نسبت دادن هجر و هذیان گوئی به ساحت مقدس خاتم الانبیاء جمیباشد، (و حاشا از مقام نبوت) لیکن روایات احادیث و مؤلفان کتب اهل سنت چون دیدهاند که نسبت (هجر) و هذیان صریح از طرف خلیفه نسبت به پیامبر اکرم مورد انتقاد و ایراد میباشد و چنین نسبتی مخالف نصّ صریح قرآن است ﴿مَا ضَلَّ صَاحِبُكُمۡ وَمَا غَوَىٰ ٢﴾[النجم: ۲]. با روش همیشگی خود، به مقام دستور و مصلح برآمده و در این حدیث اینگونه تصرف کردهاند: آوردهاند: «فقالوا: هجر رسول الله ج». و یا تعبیر به بعض شده است .... و بجای کلمه: «هجر» «غلب عليه الوجع»را که تا حدس جنبه کنائی دارد به کار بردهاند.
جواب:
وهو الـمستعان.در نکته دوم جناب نجمی، کلمه «أهجر» بالاستفهام را تحریف به هجر نموده است. دوم هجر را برخلاف زبان عرب ترجمه میکند. امام بخاری و مسلم در [باب کتابة العلم، ص ۲۲، ج ۱ و مسلم: در باب «ترك الوصية لـمـن ليس له شيء» ص ۴۳، ج ۲] با جمله غلبه الوجع روایت نمودهاند.
و بخاری در [کتاب الجهاد باب جوائز الوفد و کتاب الـمغازی باب مرض النبي جووفاته] به عبارت: «فقالوا: أهجر رسول الله ج... فَقَالُوا مَا لَهُ أَهَجَرَ اسْتَفْهِمُوهُ». و همچنان [بخاری: در کتاب الجهاد، باب إخراج اليهود من جزيرة العرب، ص ۴۴۹، ج ۱]، و [مسلم: باب ترك الوصية لـمن ليس له شيء يوصي فيه، ص ۴۲، ج ۲] به عبارت: «مَا لَهُ أَهَجَرَ اسْتَفْهِمُوهُ = وَقَالُوا مَا شَأْنُهُ أَهَجَرَ اسْتَفْهِمُوهُ». روایت نمودهاند. و [بخاری در مغازی، باب مرض النبي جو کتاب الـمرض و کتاب ص ۸۴۶، ج ۲ الاعتصام، باب کراهية الاختلاف، ص ۱۰۹۵، ج ۲] به عبارت: «قال بعضهم: إنّ رسول الله جقد غلبه الوجع (و)قد غلب عليه الوجع» روایت کرده است:
کلمه هجر در بخاری و مسلم نیامده.
بحث دوم در ترجمه هجر: در قرآن آمده است: ﴿وَٱهۡجُرُوهُنَّ فِي ٱلۡمَضَاجِعِ﴾[النساء: ۳۴]. «از خوابگاه زنان، جدائی اختیار کنید». یعنی با آنها نخوابید و جماع را ترک کنید [۶۵۰]. و در سوره مریم آیه ۴۶ میگوید: ﴿وَٱهۡجُرۡنِي مَلِيّٗا﴾[مریم: ۴۶]. برای مدتی طولانی مرا تنها بگذار و رها کن و در سوره مزمل آیه (۱۰) میگوید: ﴿وَٱهۡجُرۡهُمۡ هَجۡرٗا جَمِيلٗا﴾[المزمل: ۱۰]. «از آنها بطرز نیکو دوری گزین». و در سوره مدثر آیه ۵ میگوید: ﴿وَٱلرُّجۡزَ فَٱهۡجُرۡ ٥﴾[المدثر: ۵]. «از پلیدی دوری کن» «هجر الشئي» آن را ترک کرد و دست کشید.
این همه از یک مصدر ثلاثی مجرد و بمعنی ترک کردن است آنچه نجمی میگوید، در بخاری و مسلم نیامده بلکه ساخت خود اوست و در بخاری کتاب الایمان در حدیث صحیح و مرفوع آمده است: «وَالْمُهَاجِرُ مَنْ هَجَرَ مَا نَهَى اللَّهُ عَنْهُ». «مهاجر واقعی کسی است که آنچه را خدا منع کرده است آنها را ترک کند». پس معنی صحیح حدیث اینست آیا رسول خدا جاز دستور نوشتن صرف نظر و آن را ترک نمود (استفهموه) دو مرتبه از او جبپرسید: یک اشکال و یک پاسخ.
تکلیف کسانی که به امر «ائْتُونِى بِكِتَابٍ أَكْتُبُ لَكُمْ كِتَابًا لاَ تَضِلُّوا بَعْدَهُ». بالخصوص کسی که مامور به آوردن قلم و کاغذ بوده که علیسباشد و کسی که میگوید: «قد غلبه الوجع وعندنا کتاب الله حسبنا». که عمرسباشد و قول رسول خدا ج: «قوموا عنّي». «بلند شوید از دور من». یا: «دعوني». مرا رها کنید که آنچه من در آنم بهتر از آنچه هست که شما مرا به آن دعوت میدهید، چیست؟ نویسنده در پاسخ این سوال مهّم میگوید:
بشر از خطاء و نسیان تشکیل یافته است و خطای علی و عمرلنیز در استدلال و استنباط خود مرتکب اشتباه شدهاند و شخصیت ایشان صدها درجه کمتر و پایینتر از شخصیت رسول خدا است و ما میبینیم که انبیاء کرام در بعضی از استنباطهای خود به خطا رفتهاند.
چنانچه در سوره انفال آیه ۶۷-۶۸ خطای پیامبر جرا (در گرفتن فدیه از اسراء) بیان داشته و او را متوجه میکند:
﴿مَا كَانَ لِنَبِيٍّ أَن يَكُونَ لَهُۥٓ أَسۡرَىٰ حَتَّىٰ يُثۡخِنَ فِي ٱلۡأَرۡضِۚ تُرِيدُونَ عَرَضَ ٱلدُّنۡيَا وَٱللَّهُ يُرِيدُ ٱلۡأٓخِرَةَۗ وَٱللَّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٞ ٦٧ لَّوۡلَا كِتَٰبٞ مِّنَ ٱللَّهِ سَبَقَ لَمَسَّكُمۡ فِيمَآ أَخَذۡتُمۡ عَذَابٌ عَظِيمٞ ٦٨﴾[الأنفال: ۶۷-۶۸].
«هیچ پیامبری حق ندارد اسیرانی را در جنگ (از دشمن) بگیرد مگر آن که کاملاً بر آنها پیروز گردد (و آنها را بکشد و آنان را سست ضعیف و جای پای خود را در زمین محکم کند). شما متاع ناپایدار دنیا را میخواهید (که مراد همان فدیه است) و خدا سرای آخرت را (برای شما) میخواهد و خداوند قادر و حکیم است (۶۷) اگر فرمان سابق خدا نبود (که بدون ابلاغ هیچ امّتی را کیفر ندهد) بخاطر چیزی (فدیه اسیران) که گرفتید مجازات بزرگی به شما میرسید(۶۸)».
در این جا خطای پیامبر جکه گرفتن فدیه از اسیران بدر است، با مشورت ابوبکر الصدیق بوده و برخلاف مشورت عمرسبود. و الله تعالى قول عمرسرا تایید نمود و در آیه ۶۹ انفال این فدیه را حلال و از این خطأ چشمپوشی نمود و برای آینده تذکر داد و فرمود:
﴿ وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَۚ إِنَّ ٱللَّهَ غَفُورٞ رَّحِيمٞ﴾[الأنفال: ۶۹].
۲- و در آیه ۴۳ سوره توبه الله (تعالى) میفرماید:
﴿عَفَا ٱللَّهُ عَنكَ لِمَ أَذِنتَ لَهُمۡ حَتَّىٰ يَتَبَيَّنَ لَكَ ٱلَّذِينَ صَدَقُواْ وَتَعۡلَمَ ٱلۡكَٰذِبِينَ ٤٣﴾[التوبة: ۴۳].
«خداوند تو را بخشید چرا پیش از آنکه راستگویان و دروغگویان را بشناسی به آنها (منافقین) اجازه (عدم شرکت در جهاد) دادی (بهتر بود که صبر میکردی تا هر دو گروه خود را نشان دهند).
در اینجا عدهای از منافقین عذرهای دروغینی برای پیامبر جارائه دادند. پیامبر جنیز به ایشان رخصت دادند. این عمل رسول خدا جنزد خداوند خطای اجتهادی بود.
۳- همچنین پیامبر خدا جبدون فرمان خداوند، بر جنازه عبدالله بن ابی نماز خواند. بعداً این آیه نازل شد: ﴿وَلَا تُصَلِّ عَلَىٰٓ أَحَدٖ مِّنۡهُم مَّاتَ أَبَدٗا وَلَا تَقُمۡ عَلَىٰ قَبۡرِهِۦٓۖ إِنَّهُمۡ كَفَرُواْ بِٱللَّهِ وَرَسُولِهِۦ وَمَاتُواْ وَهُمۡ فَٰسِقُونَ ٨٤﴾[التوبة: ۸۴]. «هرگز بر مرده هیچ یک از آنان نماز نخوان و بر سر قبرش (برای دعا و طلب آمرزش) توقف نکن چرا که آنها (در دل) به خدا و رسولش ایمان ندارند و کافر شدند و در حالی که فاسق بودند از دنیا رفتند».
۴- همچنین عدم توجه رسول خدا جبه عبدالله بن ام مکتوم خطای اجتهادی محسوب میشود. در این زمینه حساب سوره عبس نازل گردید و فرمود:
﴿عَبَسَ وَتَوَلَّىٰٓ ١ أَن جَآءَهُ ٱلۡأَعۡمَىٰ ٢ وَمَا يُدۡرِيكَ لَعَلَّهُۥ يَزَّكَّىٰٓ ٣ أَوۡ يَذَّكَّرُ فَتَنفَعَهُ ٱلذِّكۡرَىٰٓ ٤ أَمَّا مَنِ ٱسۡتَغۡنَىٰ ٥ فَأَنتَ لَهُۥ تَصَدَّىٰ ٦ وَمَا عَلَيۡكَ أَلَّا يَزَّكَّىٰ ٧ وَأَمَّا مَن جَآءَكَ يَسۡعَىٰ ٨ وَهُوَ يَخۡشَىٰ ٩ فَأَنتَ عَنۡهُ تَلَهَّىٰ ١٠ كَلَّآ إِنَّهَا تَذۡكِرَةٞ ١١ فَمَن شَآءَ ذَكَرَهُۥ ١٢﴾[عبس: ۱-۱۲].
«چهره در هم کشید و روی بر تافت از اینکه نابینایی به سراغ او آمده بود تو چه میدانی شاید او پاکی و تقوا پیشه کند یا متذکر گردد و این تذکر به حال او مفید باشد امّا آن کس که توانگر است تو: به او روی میآوری در حالی که اگر او خود را پاک نسازد چیزی بر تو نیست اما کسی که به سراغ تو میآید و کوشش میکند و از خدا ترسان است تو از او غافل میشوی هرگز چنین نیست (که آنها میپندارند) (این قرآن) تذکر و یادآوری است و هر کس بخواهد از آن پند میگیرد».
و در سوره الانعام آیه ۵۲ میفرماید:
﴿وَلَا تَطۡرُدِ ٱلَّذِينَ يَدۡعُونَ رَبَّهُم بِٱلۡغَدَوٰةِ وَٱلۡعَشِيِّ يُرِيدُونَ وَجۡهَهُۥۖ مَا عَلَيۡكَ مِنۡ حِسَابِهِم مِّن شَيۡءٖ وَمَا مِنۡ حِسَابِكَ عَلَيۡهِم مِّن شَيۡءٖ فَتَطۡرُدَهُمۡ فَتَكُونَ مِنَ ٱلظَّٰلِمِينَ ٥٢﴾[الأنعام: ۵۲].
«و کسانی را که صبح و شام خدا را میخوانند و جز ذات پاک او نظری ندارند از خود دور مکن، نه چیزی از حساب آنها بر توست و نه چیزی از حساب تو بر آنها که اگر آنها را طرد کنی از ستمگران گردی».
۵- و همچنین پیامبر جبا اجتهاد خود کنیز یا عسل را بر خود حرام نمود که در این زمینه نیز آیه نازل میشود و میفرماید:
﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلنَّبِيُّ لِمَ تُحَرِّمُ مَآ أَحَلَّ ٱللَّهُ لَكَۖ تَبۡتَغِي مَرۡضَاتَ أَزۡوَٰجِكَۚ وَٱللَّهُ غَفُورٞ رَّحِيمٞ ١﴾[التحریم: ۱].
«ای پیامبر، چرا چیزی را که خدا بر تو حلال کرده بخاطر جلب رضایت همسرانت بر خود حرام میکنی و خداوند آمرزنده و رحیم است».
و در سوره احزاب آیه ۳۷ میفرماید:
﴿وَتُخۡفِي فِي نَفۡسِكَ مَا ٱللَّهُ مُبۡدِيهِ وَتَخۡشَى ٱلنَّاسَ وَٱللَّهُ أَحَقُّ أَن تَخۡشَىٰهُ﴾[الأحزاب: ۳۷].
«آنچه را پنهان میداشتی، خداوند آن را آشکار میکند و از مردم میترسیدی در حالی که خداوند سزاوارتر است که از او بترسی».
پس خطای اجتهادی علی و عمربیا کسانی دیگری بالاتر ازخطای اجتهادی انبیاء بالاتر نبوده است.
ثانیاً اسلام اشتباه و نسیان را از بشر عفو نموده است. مانند خطای آدم÷و قصه نوح÷با پسرش و موسی÷با کشتن قبطی و ... در این باره قرآن عفو عمومی را اعلام میدارد و میفرماید که چنین بگویید:
﴿رَبَّنَا لَا تُؤَاخِذۡنَآ إِن نَّسِينَآ أَوۡ أَخۡطَأۡنَا﴾[البقرة: ۲۸۶].
در کتب اهل سنت از پیامبر جنقل شده است که فرمودند: «مجتهدی که اجتهاد نموده و به حق اصابه نماید، دو اجر مجتهدی که اجتهاد نموده ولی به حق نرسد، یک اجر دارد».
[۶۵۰] نساء: ص ۳۴.