اعتراض بر داستان نهی رسول الله جاز تلقیح درخت خرما
امّا اعتراض شماره پنجم بعد از بعثت، داستان نهی رسول خدا از تلقیح درختان خرما و مسئله اجتهاد رسول خدا جاست که جناب حجت الاسلام برای قبول نکردن این حدیث میگوید: پیامبر جبیش از پنجاه سال در محیط عربستان زندگی نموده و سر و کارش با همان مردمی بوده است که هر سال درختان خرما را تلقیح و گردهریزی مینمودند چگونه ممکن است پس از ورود به مدینه این موضوع را به کلی فراموش کند و نداند [۵۳۲]. باید بخدمت حجت الاسلام عرض کنم که پیامبر جدرین مدت پنجاه سال نه باغبان بوده و نه کشاورز و نه با کسی شریک و بعد از بعثت تمام وقت به کار دعوت و تبلیغ در مکه مشغول بوده و این داستان گردریزی بنا به روایت رافع بن خدیج در ابتدای ورود رسول خدا در مدینه صورت گرفته است: «قَالَ قَدِمَ نَبِىُّ اللَّهِ جالْمَدِينَةَ وَهُمْ يَأْبُرُونَ النَّخْلَ... قَالَ ج: لَعَلَّكُمْ لَوْ لَمْ تَفْعَلُوا كَانَ خَيْرًا». و در روایت طلحه آمده: «مَا أَظُنُّ يُغْنِى ذَلِكَ شَيْئًا». و بعد میفرماید: «فَإِنِّى إِنَّمَا ظَنَنْتُ ظَنًّا فَلاَ تُؤَاخِذُونِى بِالظَّنِّ» [۵۳۳]. پیامبر جدر روایت اول فرموده: «شاید» و در روایت دوم فرموده: «من گمان نمیکنم» و در آخر هم فرموده که من گمان کرده بودم. جناب نجمی این عبارات را نقل ننموده: این صفت (گمان) در فطرت و طبیعت کل بشر است و این همان مسئله اجتهاد است که به ندرت (از پیامبر جثابت شده است. آیات زیر بیانگر نمونههایی از اجتهادات پیامبر جهستند:
﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلنَّبِيُّ لِمَ تُحَرِّمُ مَآ أَحَلَّ ٱللَّهُ لَكَۖ تَبۡتَغِي مَرۡضَاتَ أَزۡوَٰجِكَۚ وَٱللَّهُ غَفُورٞ رَّحِيمٞ ١﴾[التحریم: ۱].
«ای پیامبر: چرا چیزی را که خدا بر تو حلال کرده بخاطر جلب رضایت همسرانت بر خود حرام میکنی: و خدا آمرزنده و رحیم است».
و یا قضیه فدیه گرفتن از اسرای بدر:
﴿مَا كَانَ لِنَبِيٍّ أَن يَكُونَ لَهُۥٓ أَسۡرَىٰ حَتَّىٰ يُثۡخِنَ فِي ٱلۡأَرۡضِۚ تُرِيدُونَ عَرَضَ ٱلدُّنۡيَا وَٱللَّهُ يُرِيدُ ٱلۡأٓخِرَةَۗ وَٱللَّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٞ ٦٧لَّوۡلَا كِتَٰبٞ مِّنَ ٱللَّهِ سَبَقَ لَمَسَّكُمۡ فِيمَآ أَخَذۡتُمۡ عَذَابٌ عَظِيمٞ ٦٨﴾[الأنفال: ۶۷-۶۸].
«هیچ پیامبری حق ندارد اسیرانی (از دشمن بگیرد) و آنها را در عوض فدیه، زنده رها بکند) تا کاملاً بر آنها پیروز گردد و جای پای خود را در زمین محکم کند، شما متاع ناپایدار دنیا را میخواهید ولی خداوند سرای آخرت را (برای شما) میخواهد و خداوند قادر حکیم است (۶۷) اگر فرمان سابق خدا نبود بخاطر فدیه (که از اسیران گرفتید و آنها را زنده رها کردید) مجازات بزرگی به شما میرسید».
مورد دیگر:
﴿عَفَا ٱللَّهُ عَنكَ لِمَ أَذِنتَ لَهُمۡ حَتَّىٰ يَتَبَيَّنَ لَكَ ٱلَّذِينَ صَدَقُواْ وَتَعۡلَمَ ٱلۡكَٰذِبِينَ ٤٣﴾[التوبة: ۴۳].
«الله تو را معاف نمود چرا پیش از آنکه راستگویان و دروغگویان را بشناسی، به آنها اجازه دادی(۴۳)».
مورد دیگر:
﴿عَبَسَ وَتَوَلَّىٰٓ ١ أَن جَآءَهُ ٱلۡأَعۡمَىٰ ٢ وَمَا يُدۡرِيكَ لَعَلَّهُۥ يَزَّكَّىٰٓ ٣ أَوۡ يَذَّكَّرُ فَتَنفَعَهُ ٱلذِّكۡرَىٰٓ ٤ أَمَّا مَنِ ٱسۡتَغۡنَىٰ ٥ فَأَنتَ لَهُۥ تَصَدَّىٰ ٦ وَمَا عَلَيۡكَ أَلَّا يَزَّكَّىٰ ٧ وَأَمَّا مَن جَآءَكَ يَسۡعَىٰ ٨ وَهُوَ يَخۡشَىٰ ٩ فَأَنتَ عَنۡهُ تَلَهَّىٰ ١٠﴾[عبس: ۱-۱۰].
«چهره در هم کشید و روی بر تافت از اینکه نابینایی (عبدالله بن ام مکتوم) به سراغ او آمده بود (۲) تو چه میدانی شاید او پاکی و تقوا پیشه کند (۳) یا متذکر گردد و این تذکر به حال او مفید باشد (۴) اما آن کسی که بیاعتنایی و بینیازی نشان میدهد (۵) تو بسوی او رو میآوری (۶) در حالی که اگر او خود را پاک نسازد چیزی بر تو نیست (۷) اما کسی که شتابان به سوی تو میآید (۸) و از خدا ترسان است (۹) تو از او غفلت میکنی (۱۰)».
اکنون حجت الاسلام بنا به آن عقیدهای که در حق رسول خدا دارد باید یک ردّی برین قرآن بنویسد و اسمش را سیری در قرآن عثمانی بگذارد زیرا تمام آنچه ابوهریره و صحیحین روایت نموده هموزن همین سه کلمه زیر نمیشوند: ﴿عَبَسَ وَتَوَلَّىٰٓ﴾، ﴿فَأَنتَ عَنۡهُ تَلَهَّىٰ﴾پس خداوند اجتهاد را در قرآن با آن جوابهای تند برای پیامبر جثابت کرده است.
پس بهتر است که جناب محمد صادق دست از قرآن بکشد همان طوری که حسین بن محمد تقی النوری الطبرسی صاحب فصل الخطاب دست کشیده و یا اینکه ردّی بر آن بنویسند این همه یک طرف و آیه (۱۶) سوره نور یک طرف که میگوید:
﴿وَلَوۡلَآ إِذۡ سَمِعۡتُمُوهُ قُلۡتُم مَّا يَكُونُ لَنَآ أَن نَّتَكَلَّمَ بِهَٰذَا سُبۡحَٰنَكَ هَٰذَا بُهۡتَٰنٌ عَظِيمٞ ١٦﴾[النور: ۱۶].
«چرا هنگامی که آن را شنیدید نگفتید! ما حق نداریم که در این باره صحبت کنیم خداوندا منزهی تو، این بهتان بزرگی است».
رسول خدا با اسامه بن زید و علی بن ابی طالب به صورت مشوره گفتگو نمود که شما چه میگویید. اسامه گفت: ای رسول خدا، اهل خود را نگاه دار ما در او جز خیر و (پاکی) چیزی دیگر سراغ نداریم. امّا علی بن ابی طالب گفت: خدای متعال بر شما تنگی نکرده و غیر از عائشه زن زیاد است [۵۳۴]. سوال درین جا است که رسول خدا جهمراه علی بن ابی طالب نگفتند: ﴿سُبۡحَٰنَكَ هَٰذَا بُهۡتَٰنٌ عَظِيمٞ﴾بلکه علیسغم رسول الله جرا زیاد نمود و به طلاق اشاره کرد، این توقف هم اجتهادی حساب میشود و قرآن این توقف و مشورت علیسرا رد میکند که چرا نگفتید: این بهتان بزرگی است.
[۵۳۲] سیری در صحیحین: ص ۲۴۲. [۵۳۳] مسلم، باب الامتثال: ج ۲، ص ۲۶۴. [۵۳۴] بخاری، کتاب التفسير: ج ۲، ص ۶۹۷.