صفات خداوند در نزد علمای شیعه
ردیف ۴ امّا آیا خداوند به تغییر مکان نیازمند است؟ خداوند به آسمان پائین فرود میآید؟
جناب نجمی نتائج احادیث اهل سنت را اینگونه بیان میکند:
۱- تجسم خداوند، ۲- محتاجبودن خدا به مکان، ۳- محتاجبودن او به جهت و طرف ۴- محدود بودن خدا که محتاج است تغییر مکان دهد و از جائی به جائی منتقل شود [۴۵۵]، و در ص ۱۴۵ میگوید: آری دروغگویان کمحافظهاند به هر صورت این حدیث نیز برخلاف مسلمات عقل و قرآن مجید است که دربارة توحید بدین صورت نقل گردیده است.
جواب:
وبه نستعين، جناب محمد صادق نجمی مقلد عبدالحسین شرف الدین است و عینک دوربین دارد، نزدیک را آنچه در [اصول کافی و توحید صدوق و بحار و محجة البيضاء و رياض العلماء] و سایر کتابهای آنها وجود دارد نمیبیند و دوست دارد که طلبههای بلوچستان را از خواب سکوت به سخن گفتن و قلم بدست گرفتن بیاورد.
شکراً، الآن بنده مذهب نجمی را برای او نقل میکنم:
۱- محمد بن عیسی میگوید: برای حضرت امام علی النقی نوشتم، سرورم! خدا مرا قربانت گرداند برای ما روایت کردهاند که: خدا در موضع معینی از عرش قرار دارد و نیمه آخر هر شب به آسمان پائین فرود آید. و باز روایت کنند که در شب عرفه پائین آید و سپس به جای خود برگردد یکی از دوستان شما در این باره گوید: اگر خدا در موضع معینی باشد در ملاقات و مجاورت هوا قرار میگیرد در صورتیکه هوا جسم رقیقی است که به هر چیز باندازه خودش احاطه میکند، پس چگونه در این صورت هوا به خدا احاطه میکند حضرت، مرقوم فرمود: این را خدا خود میداند و اوست که نیکو اندازهگیری میکند، بدانکه او اگر در آسمان پائین باشد همچنان در عرش است و علم و قدرت و سلطنت را احاطه او بر همه چیز یکسانست، «وَاعلَم أنَّه إذا کانَ في السَّماءِ الدُّنيا فهُو کما هُو على العرشِ والأشياءُ کلها لهُ سواءٌ علماً وقدرةً وملکاً وإحاطةً» [۴۵۶].
۲- شخصی از ابوعبدالله پرسید: پس شما معتقد هستید که خداوند به آسمان دنیا نزول میکند؟ ابوعبدالله فرمود: آری ما چنین میگوییم، زیرا اخبار و روایات، آن را تأیید میکنند. آن شخص پرسید: پس اگر خدا نازل شود و میان او و عرش حایل ایجاد شود، آیا این صفت حدوث نیست؟ ابوعبدالله فرمود: بلکه بر خداوند تعالى دگرگونی حادث نمیشود و حدوث بر او جاری نمیشود و نزول او مانند نزول یک مخلوق نیست که هرگاه از مکانی به مکان دیگر تغییر جا دهد، مکان اول از او خالی شود و خداوند بدون هیچ دشواری و حرکت به آسمان دنیا نازل میشود و در همان حال در آسمان هفتم بر روی عرش هم قرار دارد ... . و هر قدار از قدرت و توانایی خود را که بخواهد در دور و نزدیک ظاهر میسازد [۴۵۷].
۳- ابوعبدالله فرمود: خدای متعال در یک سوم آخر شب به آسمان دنیا نازل میشود و ندا میدهد که آیا کسی هست که توبه کند و طلب غفرت کند و من او را مغفرت نمایم و آیا کسی هست که مرا فرابخواند تا مشکل او را رفع نمایم، آیا تنگدستی هست که مرا فرا بخواند تا برای او گشایش ایجاد کنم و آیا مظلومی هست که مرا یاری کند تا یاریش کنم [۴۵۸].
۴- خدای تعالى در یک سوم آخر شب و غروب روز عرفه به آسمان دنیا و بر اهل عرفه نازل میشود و شب نیمه شعبان هم نازل میشود [۴۵۹].
۵- خداوند هر شب تا یک سوم آخر آن باقی است به آسمان دنیا نازل میشود [۴۶۰].
۶- اخبار فراوانی در رابطه با ارزش عرش و انتشار رائحه از باغهای بهشت و نزول خدای جبّار به آسمان دنیا و ... وارد شده است [۴۶۱].
۷- خداوند تعالى هر شب به آسمان دنیا نازل میشود و میفرماید: آیا دعاگویی هست که من درخواستش را بپذیرم [۴۶۲].
۸- ابوعبدالله فرمود: خداوند در روز عرفه و اول زوال به زمین نازل میشود در حالیکه سوار بر شتری افرق است و بارانهای خود از راست و چپ اهل عرفات را احاطه میکند تا اینکه مغرب فرا میرسد و مردم آرام میگیرند. در این حال خداوند دو ملائکه را در برابر ملازمان و در آن تنگنا که من دیدم، میگمارد که میگویند: ای پروردگار، درود بفرست، درود بفرست و خداوند که در حال بالارفتن به آسمان است میفرماید: آمین امین، پروردگار جهانیان پذیرفت. به همین خاطر ...» [۴۶۳].
بلی جناب نجمی خدای شما شترسواری هم میکند و با دو رانهای خود اهل عرفات را از راست و چپ احاطه کرده است و بعد از زمین عرفات به بالا میرود.
۹- سلیمان بن خالد از ابوعبدالله روایت میکند که میفرمود: اعمال بندگان در هر پنج شنبه نزد پیامبر جبرده میشود و زمانی که روز عرفه فرا میرسد خداوند پایین میآید [۴۶۴].
۱۰- عطاء از ابوجعفر و او از پدرش و او از اجدادش و آنها از رسول خدا جروایت کردهاند که ... جبرئیل به نزد آدم و حوا آمد و آنها را به «مروه» آورد و به آنها خبر داد که خدای جبار به زمین فرود آمده و پایههای «بیتالحرام» را با سنگی از «صفا» و سنگی از «مروه» و سنگی از «طور سیناء» و سنگی از «جبل السلام» بنا کرد [۴۶۵].
آری جناب آقای محمود عظیمی و نجمی و عبدالحسین شرفالدین طبق روایات خود شما خدای شما بنّائی هم میکند.
۱۱- جابر از ابوجعفر÷روایت میکند که در مورد آیه ﴿فِي ظُلَلٖ مِّنَ ٱلۡغَمَامِ﴾[البقرة: ۲۱۰] فرمود: خداوند در میان هفت گنبد نور نازل میشود و کسی نمیداند که در کدام یک از آنها قرار دارد، تا اینکه در ظهر کوفه نازل میشود [۴۶۶].
۱۲- جابر بن یزید جعفی از ابوجعفر روایت میکند که فرمود: ای جابر، خداوند وجود داشت، در حالیکه غیر از او هیچ چیزی نبود و هیچ معلوم و مجهولی وجود نداشت پس اولین چیزی که خلق کرد، محمد جبود، پس خدای کعبه ما (اهل بیت) را از نور عظمت خود خلق کرد. پس ابوجعفر گفت: خداوند پس ازآن در سایههای ابر و ... به زمین فرود آمد و انوار ما (اهل بیت) هم به همراه او فرود آمد و ما را به صورت یک صف نورانی در برابر خود قرار داد که در زمین به تسبیح او پرداختیم، همانگونه که در آسمان اوتسبیح او را مینمودیم [۴۶۷].
۱۳- از یونس بن ظبیان روایت شده که ابوعبدالله گفت: هر وقت که شب جمعه فرا رسد، خدای تعالى به آسمان دنیا نازل میشود و هنگام طلوع فجر، خداوند بر عرش خود و بالای بیتالمعمور قرار دارد [۴۶۸].
۱۴- سلیمان بن خالد از ابوعبدالله روایت میکند که فرمود: هر پنج شنبه، اعمال بندگان به محضر رسول خدا جعرضه میشود، اما هنگامی که روز عرفه فرا میرسد، خداوند تعالى نازل میشود و این مسئله مصداق فرموده خداست: ﴿وَقَدِمۡنَآ إِلَىٰ مَا عَمِلُواْ مِنۡ عَمَلٖ فَجَعَلۡنَٰهُ هَبَآءٗ مَّنثُورًا ٢٣﴾[الفرقان: ۲۳] [۴۶۹].
۱۵- ابوحمزه ثمالی از ابوجعفر روایت میکند که فرمود: خداوند تعالى در سایهی ملائکه به زمین فرود آمد و در مکانی به اسم «الروحاء» که درهای بین طائف و مکه است بر آدم نازل شد [۴۷۰].
۱۶- ابان از ابوعبدالله روایت میکند که فرمود: خداوند از ابتدای شب جمعه به آسمان دنیا نازل میشود و نیکیها درآن شب دو برابر میشود و بدیها پاک میگردند زیرا خداوند، واسع و کریم است [۴۷۱].
۱۷- عبدالکریم بن عمرو خثعمی میگوید که از ابوعبدالله شنیدم که میگفت: خداوند جبار در سایهی ابرها و ملائکه نزول کرد و پیامبر خدا جپیشاپیش او بود در حالیکه نیزه ایاز نور در ستایش بود [۴۷۲].
۱۸- معاویه بن عمار از ابوعبدالله روایت میکند که گفت: علی بن حسین فرمود: آیا نمیدانی که غروب روز عرفه در میان ملائکه به آسمان دنیا نازل میشود [۴۷۳].
۱۹- از ابووهب قصری روایت شده که گفت: وارد مدینه شدم و نزد ابوعبدالله رفتم و عرض کردم: فدایت شوم، من در حالی نزد شما آمدهام که قبر امیرمؤمنان را زیارت نکردهام. ایشان فرمود: چه بد کردی، اگر جزو شیعیان ما نبودی به تو نمینگریستم، آیا کسی را که خدا به همراه ملائکه خود و انبیاء و مؤمنان او را زیارت میکنند، زیارت نمیکنی. عرض کردم: ای ابوعبدالله، فدایت شوم، من این را نمیدانستم [۴۷۴].
۲۰- منبع بن حجاج از صفوان جمال روایت میکند که ابوعبدالله وقتی به حیره آمد به من گفت: آیا قبر حسین را زیارت کردی؟ گفتم: فدایت شوم، آیا شما آن را زیارت میکنید؟ فرمود: چگونه زیارت نکنم در حالیکه خداوند هر شب جمعه همراه ملائکه و انبیاء و اوصیاء و محمد ج-افضل انبیاء- و همراه ما که افضل اوصیا هستیم آن را زیارت میکند. صفوان گفت: فدایت شوم پس من هم هر جمعه او را زیارت میکنم تا اینکه به دیدار خدا میروم. ابوعبدالله فرمود: آری ای صفوان همیشه قبر حسین را زیارت کن و ثواب ببر و ...» [۴۷۵].
۲۱- ابوعبدالله فرمود: ... هنگامی که با حسین جنگیدند، در مغرب روز سوم، امام حسین هر کدام از یارانش را تکتک مینشاند و با نام پدرانشان صدایشان میزد. هر کدام از آنان در کنار او مینشستند، سپس سفرهای میخواست و به همراه آنان از غذای بهشت میخورد. آنگاه یکی از افراد بهشتی به کوه آمد درحالیکه روی فرشی از نور قرار داشت و اطراف او را ابراهیم و موسی و عیسی و همه پیامبران و پشت سر آنان مؤمنان و ملائکه، احاطه کرده بودند، همه مجاهدین هم نزد او رفتند و در سخنان حسین تأمل میکردند تا اینکه حسین به کربلاء آمد. در این حال هیچ فرد آسمانی و زمینی باقی نماند مگر اینکه اطراف حسین را گرفتند و خداوند هم به دیدار حسین آمد و با او دست داد و هر دو بر روی فرشی نشستند [۴۷۶]. میرزا محمدتقی در ج ۲، ص ۱۴۱ کتاب «مدينة الـمعاجز» میگوید: خدای تعالى آنان (اهل کربلاء) را زیارت میکند و با آنان دست میدهد و همراه آنان مینشیند زیرا آنان در حکم عبودیت و ربوبیت متحد هستند.
۲۲- ابوحمزه ثمالی روایت میکند که من علی بن حسین را در حالی دیدم که نشسته بود و یکی از پاهای خود را بر ران خود گذاشته بود. من عرض کردم: مردم این نوع نشستن را زشت میدانند و میگویند: این نوع نشستن مخصوص خداوند است. ایشان گفتند: من به خاطر خستگی اینگونه نشستهام و خداوند خسته نمیشود و چرت و خواب او را نمیگیرد [۴۷۷].
تاکنون احادیث اهل تشیع را ذکر کردیم اما آنچه از این احادیث به صراحت استفاده میشود عبارتست از موارد زیر:
۱- نشستن خداوند به صورتی که یک پا را بر پای دیگر میگذارد.
۲- خداوند با امام حسین دست میدهد.
۳- خداوند با امام حسین و همراهان او روی یک تخت مینشیند.
۴- خداوند قبر امام حسین را زیارت میکند.
۵- نزول خداوند در کربلا.
۶- نزول خداوند در عرفات.
۷- نزول خداوند در شب جمعه.
۸- شترسواری خداوند (نعوذبالله من کذب الدجّالین)
۹- نزول خداوند در آخر شب به آسمان دنیا (البته این نظر با اعتقاد اهل سنت هماهنگ است).
۱۰- نزول خداوند در نصف ماه شعبان.
۱۱- بنائی خداوند.
۱۲- انتقال خداوند از بالا به پائین و از پائین به بالا.
جناب سید محمود عظیمی جزوهای دارد به نام «خدا در آئین وهّابیت» و دروغهای زیادی را به اهل سنت نسبت دادهاست. از جمله آن تهمتها بر علیه علامه ابن تیمیه/بنام سفرنامه ابن بطوطه است که علامه گفته: خدا از آسمان مانند پائین آمدن من از منبر پائین میآید. که سند این متن غلط است و از ابن تیمیه چنین عقیده و قولی ثابت نشده است و بهجه البیطار این را رد نموده است. اکنون ببینید که خودشان برای خدا شترسواری و مصاحفه و نشستن بر سر تخت با امام حسین و پا روی پا گذاشتن را معتقدند.
بلی اهل سنت عقیده دارند که خداوند به آسمان دنیا فرود میآید اما بدون سؤال از کیفیت آن و بدون تشبیه به آمدن مخلوق و میگویند: خداوند به آسمان دنیا نازل میشود اما آنگونه که شایسته شأن و مقام اوست.
امّا درباره اعتراض نجمی که در ص ۱۴۶ نسبت به حدیث ابن عمر میگوید:
خداوند همدوش بندهاش قرار میگیرد.
در این مضمون حدیث ابن عمر به عبارت: «حتي يضع کنفه عليه» آمده است و جناب نجمی بجای «کنفه» «کتفه» را از خود اضافه نموده و بنام بخاری و مسلم تمام کرده است. این حدیث را امام بخاری در تفسیر سوره هود و کتاب الادب باب «سترالـمؤمن من علي نفسه» شماره حدیث ۶۰۷۰ روایت نموده و (کنف) به معنی جانب و ستر آمده است و حافظ ابن حجر میگوید: در اینجا مراد همان ستر است چنانچه در عرف لغات گفته میشود: «فلان في کنف فلان أي في حمايته وکلاءته» [۴۷۸]. شخص کم علم یا بیعلم اگر ادعای علم بکند مریض لاعلاج است علاوه بر این، این حدیث از نظر مقصد و مراد با آیه:
﴿وَنَحۡنُ أَقۡرَبُ إِلَيۡهِ مِنۡ حَبۡلِ ٱلۡوَرِيدِ﴾[ق: ۱۶].
﴿وَنَحۡنُ أَقۡرَبُ إِلَيۡهِ مِنكُمۡ وَلَٰكِن لَّا تُبۡصِرُونَ ٨٥﴾[الواقعة: ۸۵].
و آیه:
﴿مَا يَكُونُ مِن نَّجۡوَىٰ ثَلَٰثَةٍ إِلَّا هُوَ رَابِعُهُمۡ﴾[الـمجادلة: ۷].
و آیه:
﴿وَهُوَ مَعَكُمۡ أَيۡنَ مَا كُنتُمۡ﴾[الحدید: ۴]. یکی است و هیچ مخالفتی ندارد، اما خدا در اعتقاد شیعه با امام حسین مصافحه کرده و به همراه او یکجا مینشیند و بر شتر سوار میشود و جناب نجمی اعتراض نمیکند، اما به حدیث امام بخاری که مضمون آن با قرآن برابر است اعتراض میکند. فات و مات الانصاف.
[۴۵۵] سیری در صحیحین: ص ۱۴۳-۱۴۴. [۴۵۶] اصول کافی: کتاب التوحيد، باب الحرکة والانتقال، ج ۱، ص ۱۷۱. [۴۵۷] بحار الأنوار مجلسی: ج ۳، ص ۳۳۱ و توحید صدوق، باب ۱۴، ص ۲۴۸ و علي في القرآن والسنة: ج ۲، ص ۶۸۷. [۴۵۸] بحار الانوار مجلسي: باب دعوة الـمنادي في السحر، ج ۸۷، ص ۱۶۸. [۴۵۹] عوالي اللئالي: فصل هفتم، روایت ۴۴، ج ۱، ص ۱۹۹. [۴۶۰] محجة البيضاء: کاشانی، ج ۲، کتاب الاذکار والدعوات، ص ۲۸۵. [۴۶۱] محجة البيضاء: ج ۲، ص ۳۷۳. [۴۶۲] همان، ج ۵، ص ۱۵. [۴۶۳] رياض العلماء: آخندی اصفهانی به روایت زید نرسی، ج ۲، ص ۴۰۴. [۴۶۴] بصائر الدرجات: صفار، روایت ۱۵، ص ۴۲۶ و البرهان: ج ۲، ص ۱۵۸ و بحارالانوار: ج ۲۳، ص ۳۴۵. [۴۶۵] تفسیر عیاشی: ج ۱، ص ۳۷ و بحارالانوار: ج ۵، ص ۴۹ و البرهان: ج ۱، ص ۸۴-۸۵. [۴۶۶] البرهان: ج ۱، ص ۲۹ و عیاشی: ج ۱، ص ۱۰۳ و تفسیر صافی: ج ۱، ص ۸۳ و اللئالي: ج ۵، ص ۸۳ و علي في القرآن و السنه: ج ۱، ص ۸۵ و بحارالأنوار: ج ۲۵، ص ۱۹ و الجديد في القرآن: ج ۱، ص ۲۴۷ و تفسير القرآن الکريم: ج ۵، ص ۳۹۲ و حلیه: ج ۱، ص ۱۶ و مدينة الـمعاجز: ج ۲، ص ۴۱ والصحيفة: ج ۱، ص ۱۶۱ و تفسیر عیاشی: ج ۱، ص ۳۷ و ص ۱۰۳. [۴۶۷] صحيفه الابرار: میرزا محمدتقی، ج ۱، ص ۱۶۰-۱۶۱. [۴۶۸] تفسير البرهان: ج ۳، ص ۱۴۶. [۴۶۹] تفسير البرهان: ج ۳، ص ۵۹ و بحار الأنوار: ج ۲۳، ص ۳۵۴ و البصائر: ص ۴۲۶. [۴۷۰] تفسير البرهان: ج ۲، ص ۳۰۰ والصحيفة: ج ۱، ص ۱۶۰-۱۶۱. [۴۷۱] فروع کافی: ج ۳، ص ۴۱۴ و التهذيب: ج ۳، ص ۴۰. [۴۷۲] البرهان: ج ۲، ص ۳۴۳ و ج ۱، ص ۲۰۹ و کتاب الشموس، ص ۴۱۰. [۴۷۳] الـمستدرك: ج ۱۰، ص ۴۷ و المحاسن، ص ۶۵. [۴۷۴] التهذيب: ج ۶، ص ۲۰ و الـمزار: مفید، ص ۳۰ و بحارالانوار: ج ۲۵، ص ۳۶۱ و فروع کافی: ج ۴، ص ۵۷۹ و وسائل الشيعة: ج ۱۰، ص ۲۹۳ و الـملاذ: ج ۹۸، ص ۵۱ و الصحيفه: ج ۱، ص ۳۴۱ و مصابيح الجنان: ص ۱۹۲. [۴۷۵] الصحيفة: ج ۱، ص ۳۴۱ و بحارالانوار: ج ۱۰۱، ص ۶۰ و کامل الزيارات: ص ۲۲۲. [۴۷۶] صحيفة الابرار: ج ۲، ص ۱۴۰ و مدينة الـمعاجز: ج ۳، ص ۴۶۴ به نقل میرزا محمدتقی و صحيفة الابرار: ج ۲، ص ۱۴۰. [۴۷۷] اصول کافی: ج ۲، ص ۶۶۱ و مرآة العقول: ج ۱۲، ص ۵۶۳، مجلسی هم این حدیث را حسن دانسته است. و حلية الابرار: ج ۲، ص ۷۴. [۴۷۸] فتح الباري: ج ۳، ص ۵۸۲.