نقدی بر کتاب سیری در صحیحین

فهرست کتاب

تلبیس دیگر در قصه مالک بن نویره الیربوعی التمیمی

تلبیس دیگر در قصه مالک بن نویره الیربوعی التمیمی

ابن کثیر در [ص ۳۱۲، ج ۶ البداية] می‌نویسد که بنوتمیم مرتد شده و دعوت سجاح کاهنه متنبیه را اجابت نمودند و از آن جمله مالک بن نویره التمیمی بوده است [۶۱۸]که قصد حمله و غارت را بر اهل مدینه داشتند و زکات را انکار نمودند زمانی که خالد بن ولید با لشکر خود به منطقه بطاح می‌رسد امراء و سران بنوتمیم از ایشان استقبال می‌کنند و زکات اموال را به او پرداخت نمودند مگر مالک بن نویره پس در این صورت ایشان مرتد می‌گردند [۶۱۹]. و خالد به مالک می‌گوید: «از همراهی سجاح دست بردار و زکات اموال را که جمع نموده‌اید پرداخت نمایید زیرا زکات هم قرین نماز است. مالک در جواب می‌گوید: صاحب (همراه) (یعنی پیامبر) شما چنین گمانی دارد خالد می‌گوید: آیا پیامبر جصاحب (پیامبر) ماست و شما نیست؟ «يا ضرار! اضرب عنقه» «ای ضرار گردنش را بزن» [۶۲۰].

گروهی از مجاهدین اسلام می‌گویند: «افهمْ لم یؤذنوا ولا صلّوا». ایشان نه اذان گفتند و نه نماز خواندند. البته ابو قتاده الحرث بن ربعی الانصاری گواهی نمازشان را در شبی سردی که دست‌هایشان بسته و از سردی هوا فریاد می‌کشیدند، داد. خالد دستور می‌دهد که با اسراء نباید چنین رفتاری بشود. به آنها لباس گرم بدهید. منادی صدا می‌زند که «أن ادفئوا أسراکم». اسراء را گرم نگاه دارید لشکریان گمان می‌کنند که این ندای اعلام برای کشتن اسراء است. پس همه آنها را می‌کشند و ضرار بن الازور مالک بن نویره را می‌کشد زمانی که منادی متوجه می‌شود که مجاهدین اشتباهاً کلمه «ادفئوا» را «اقتلوا»فهمیده‌اند؛ به طرف آنان رفته تا آنان را متوجه گرداند. هنوز نرسیده که: مردم همه اسرا را کشته بودند بعد می‌گوید: «إذا أراد الله أمراً أصابه» آنچه را خدا بخواهد، می‌شود. بدین خاطر ابوبکر صدیقسمی‌فرماید: «تأوّل (خالد) فأخطأ خالد» در تاویل و گمان خود خطأ کرده است، «فوداه الصديق من عنده». ابوبکر الصدیق خون بهای مالک را از نزد خودش می‌دهد [۶۲۱]. و چنین اشتباهی را خالدسدر زمان رسول خدا جدرباره ابو جذیمه که می‌گفتند: «صبأنا صبأنا». بجای «أسلمنا» مرتکب قتل آنها شده باز هم رسول الله جدیه خون بهای آنها را دادند [۶۲۲].

و اسامه بن زید هم در زمان رسول الله جاشتباهاً فردی را بقتل رسانیده بود و پیامبر به او فرمود: «یا أسامة! أقتلته بعد ما قال لا إله إلا الله قلت: کان متعوّذاً فما زال یکررها حتى تمنیت أنی لم أکن أسلمت قبل ذلک الیوم» [۶۲۳].

این عمل اسامه بن زید غیر عمد و خطأ بوده پیامبر جدو مرتبه او را امیر جیش نمود و فرمود: «وإنّه أحبّ الناس إلىَّ». بخاری: باب بعث النبي جأسامة بن زيد في مرضه الذي توفّي فيه، استعمل النبي جأسامة، وفي رواية:«أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ جبَعَثَ بَعْثًا وَأَمَّرَ عَلَيْهِمْ أُسَامَةَ بْنَ زَيْدٍ، فَطَعَنَ النَّاسُ فِى إِمَارَتِهِ ، فَقَامَ رَسُولُ اللَّهِ جفَقَالَ: إِنْ تَطْعُنُوا فِى إِمَارَتِهِ فَقَدْ كُنْتُمْ تَطْعُنُونَ فِى إِمَارَةِ أَبِيهِ مِنْ قَبْلُ ، وَايْمُ اللَّهِ إِنْ كَانَ لَخَلِيقًا لِلإِمَارَةِ ، وَإِنْ كَانَ لَمِنْ أَحَبِّ النَّاسِ إِلَىَّ ، وَإِنَّ هَذَا لَمِنْ أَحَبِّ النَّاسِ إِلَىَّ بَعْدَهُ» [۶۲۴].

همان گونه که رسول الله جاسامه را بعد از ارتکاب خطأ دوست داشت و به عنوان امیر تعیین نمود ابوبکر الصدیقسنیز در برخورد با خالد همان خط و مسیر را ادامه داد و به روش پیامبر جاقتداء نمود. اما جناب حجت الاسلام همه این واقعات صریح ابن کثیر را در «البداية و بخاری» حذف و نادیده حساب کرده است و بدون دلیل بر علیه خالد بن ولید فاتح و معین سرزمین اسلام و مسلمین می‌تازد.

و فکر می‌کند کسی نیست که تاریخ واقعی اسلام و مسلمین را بر ملا کند. جناب نجمی کسی را که علی بن ابی طالب مشاور، حامی، نگهبان و محافظ اوست ظالم و غاصب می‌داند. معلوم می‌شود که حجت الاسلام در تمام حملات خود بر علیه خلفاء ثلاثه علی بن ابی طالب را هم به همان دید می‌پندارد، اما در ظاهر اسم او را برای خود سپری قرار داده و جرأت نمی‌کند که علناً معائب او را بر سر زبان و قلم بیاورد زیرا کسی که حامی و تابع ظالم و غاصب باشد خودش نیز ظالم و غاصب حساب می‌شود. در نتیجه مؤلف «سیری در صحیحین» در ظاهر دم از محبت علی و اهل بیت او می‌زند و در باطن از سر سفره خوارج و نواصب نان می‌خورد با این فرق که خوارج نام او را علنی می‌گویند و جناب نجمی بجای نام او، اسم داماد و دوستان او را بر سر زبان و قلم آورده تا مردم بی‌علم و بی‌سواد چیزی نفهمند.

خلاصه بحث گذشته اینکه عصمت خون مالک بن نویره از عصمت خون خلیفه سوم عثمان بن عفانسو خون کشته‌شد‌گان جنگ جمل و صفین و خوارج در نهروان بالاتر نبوده و سبب اباحت خون مالک بن نویره بالاتر از اباحت خون عثمانسبوده است و عصمت خون خلیفة شهید از کتاب و سنت بصورت قطع و یقین ثابت شده است بر خلاف مالک بن نویره و شبه‌ی قاتلین عثمانسکه صدها درجه ضعیف‌تر از شبه‌ی قاتلین حسین و علیسبوده است. زیرا عثمانسکسی را نکشته و نه برای خلافت خود با احدی جنگیده و نه قتل احدی را برای ولایت خود طلب نموده است. گرفتن قصاص حکم صریح قرآن است و کشتن قاتلین عثمانسبه مراتب آسان‌تر از آنچه در جمل و صفین رخ داده بود. چرا علیسخون هشتاد هزار مسلمان را از صحابه و تابعین می‌ریزد اما قصاص خون خلیفه وقت را از چند نفر نمی‌گیرد.

و مصداق حدیث: «لا تَرْجِعُوا بَعْدِي كُفَّارًا يَضْرِبُ بَعْضُكُمْ رِقَابَ بَعْضٍ» [۶۲۵]. در چه تاریخ و برای چه کسانی صادق می‌افتد اما اهل سنت برای احترام کل صحابه مهر سکوت بر دهن نهاده و راه تاویل را در پیش گرفته است.

[۶۱۸] همان منبع: ج ۶، ص ۳۲۰. [۶۱۹] همان منبع: ج ۶، ص ۳۲۲. [۶۲۰] همان: ج ۶، ص ۳۲۲. [۶۲۱] الإصابة: ج ۳، ص ۳۵۷ و البداية و النهايه: ج ۶، ص ۳۲۲. [۶۲۲] البداية: ج ۶، ص ۳۲۳. [۶۲۳] بخاری: ج ۲، ص ۶۱۲، باب «بعث النبي جأسامة بن زيد إلى الحرقات». [۶۲۴] صحیح بخاری: ج ۲، ص ۶۴۱ – ۶۴۲، کتاب الـمغازي. [۶۲۵] رواه مسلم کتاب الايمان حدیث: ۱۱۸-۱۲۰، کتاب القسامه حدیث: ۲۹، و رواه البخاري کتاب العلم حدیث: ۴۳ و کتاب الاضاحي حدیث: ۵ و ابو داود: باب الدليل على زياده الإيمان ونقصانه حدیث ۴۶۸۶ و الترمذي: کتاب الفتن حدیث: ۲۱۹۳ باب ۲۸ و مسند احمد: ص ۸۵، ج ۲-۸۷، ج ۲-۱۰۴، ج ۲، ص ۳۷، ج ۵، ۳۹-۴۴-۴۵-۴۹-۶۸، ج ۵. و الدارمي: مناسک، حدیث: ۷۶.