احادیث موضوع در مورد علیس
امّا حدیث طایر (مرغ) مشوی (کباب شده): این حدیث موضوع واهی مفتعله مختلقه است.
قاضی ابوبکر الباقلانی متکلم در رد این حدیث یک کتاب بزرگ نوشته و همچنان حدیث «النظر إلى وجه على عبادة» و ذکر علی عباده همه موضوع و کار کذّابین و دجالین و غلّات روافض بوده است [۲۴۵]. برای تفصیل و اطلاع از چنین احادیث دروغینی به تاریخ البدایه والنهایه ابن کثیر و خصائص علیسبه تخریج شهید احمد میرین کاروانی رحمتالله علیه و موضوعات ابنالجوزی مراجعه فرمایید. اهل سنت در فضائل همه اصحاب و اهل بیت احادیث صحیح و ثابت و مشهوری از کتب معتبر دارند و نیازی به چنین احادیث خود ساختهای ندارند.
امّا حدیث سد ابواب: از نظر سند به خاطر راویهای کذّاب و وضّاع صحیح نیست. بنده اسامی آنها را برای نجمی نقل میکنم: ۱- عبدالله بن شریک: کان کذاباً غالیا فی التشیع ۲- عبدالله بن الرقیم ۳- حارث بن مالک نسائی میگوید: من این دو نفر را نمیشناسم هشام بن سعد میگوید: لیس بشئی، لیس هو محکم الحدیث، ابوبلج یحیی بن سلیم، قال احمد: «روي حديثا منکراً سدواالابواب»، و ابن حبان میگوید: «يخطي» ۵- و یحیی بن عبدالحمید قال احمد: «کان يکذب جهالاً، و الح» بن عبیدالله الابزازی، «کان کذاباً يضع الحديث» ۷- ابومیمونه سلیم کان یبیع الصور بتفروش بود ۸- عیسی الملائی، متروک است ۹- و میمون مولی عبدالرحمن بن سمره، «قال يحيي بن سعيد: هو لا شي!» اما حدیث جابر در این سند ابوعبدالله العلوی متفرد است و باقی روات سند مجاهیل هستند [۲۴۶].
امّا حدیث: «أَنَا مَدِينَةُ الْعِلْمِ وَعَلِيٌّ بَابُهَا»:
۲-«أنا دارالحکمة وعلي بابها».
«أنا مدينة الفقه وعلي بابها».
این حدیث مضطرب است و ثبوتی ندارد. اولا سماع سلمه بن کُهیل از صنابحی ثابت نشده و ۱- محمد بن عمران الرومی دروغگو است. «لايجوز الاحتجاج به» بحال ابن حبان ۲- عبدالحمید بن بحر دروغگو و سارق الحدیث از ثقاه بوده. «لايجوز الاحتجاج بحال» از ابن حبان ۳- و محمد بن قیس مجهول است، و راویهای طریق پنجم همه مجهول و نامعلوماند، جعفر بن محمد البغدادی الفقیه، سارق الحدیث است ۵- رجاء بن سلمه ۶- عمر بن اسماعیل بن مجالد و همچنان عثمان بن اسماعیل، ابن معین گفته: «ليس بشي، کذاب، خبيث، رجل سوء»، «وقال الدارقطني. متروك» ۷- در اصل این حدیث را ابوالصلت عبدالسلام بن صالح بن سلیمان بن میسره الهروی ساخته و وضع نموده و به نام ابومعاویه تمام کرده و دیگران از ابوالصلت الهروی گرفتهاند ۸- احمد بن سلمه ابن عدی گفته: این شخص دزد و اهل باطل است ۹- سعید بن عقبه (ابوالفتح الکونی)، مجهول است و ثقه نیست ۱۰- ابوسعید العدوی، دروغگوی بزرگ و حدیثساز است ۱۱- اسماعیل بن محمد بن یوسف، ابن حبان گفته: این شخص دزد و سندساز است احتجاج به او جایز نیست. ۱۲- حسن بن عثمان: ابن عدی گفته: یضع الحدیث: مخترع و سازنده حدیث است ۱۳- احمد بن عبدالله ابوجعفر المکتب، ابن عدی گفته: «کان يضع الحديث» حدیث میساخت. ۱۴- احمد بن طاهر بن حرمله، کان أکذب الناس: (خلاصه) این حدیث موضوع را ابوالصلت الهروی ساخته و اصل و ثبوتی از رسول الله جندارد. امام احمد بن حنبل فرموده: «قبح الله أباالصلت» و در اصل ۱- عمر بن اسماعیل بن مجالد ۲- محمد بن جعفر العبدی ۳- محمد بن یوسف ۴- عثمان بن خالد عثمان ۵- احمد بن سلمه ۶- رجاء بن سلمه ۷- جعفر بن محمد البغدادی ۸- ابوسعید العدوی ۹- ابن عقبه و غیرهم: همه ایشان این حدیث را بدون اصول و موضوع را از ابوالصلت الهروی گرفتهاند [۲۴۷].
۱- ابن عدی گفته: این حدیث به نام ابوالصلت الهروی شناخته میشود و ابوالصلت آن را به نام ابومعاویه تمام کرده و احمد بن سلمه و جماعتی از ضعفاء این حدیث موضوع را از ابوالصلت الهروی دزدیدهاند.
۲- احمد بن محمد بن القاسم بن محرز از ابن معین و ایشان از ابن ایمن روایت نمودهاند که ابومعاویه یک مدتی این حدیث را بیان کرد «ثم کف عنه» بعد از روایت این حدیث خودداری نمود و ابوالصلت یک شخص دنیادار و سرمایهدار بود و مشایخ آن زمان به خانهشان میآمدند و او هم به آنها اکرام و احترام میگذاشت و مشایخ هم در عوض برای او هر نوع حدیث ضعیف و موضوع را بیان میکردند. و ابن عساکر هم آن روایتهای ساختگی را با اسناد تاریک نقل نموده از آن جمله، روایتی از جعفرالصادق از پدرش از جدش از جابر بن عبدالله در این مضمون روایت کرده. ابن عدی گفته: «وهو موضوع أيضاً وابوالفتح الازدي ميگويد: لايصح في هذا الباب شيئ» [۲۴۸].
اما ابوالصلت الهروي عبدالسلام بن صالح:
شیعی جلد- قال ابوحاتم: «لم يکن عندي بصدوق، و ضرب ابوزرعة علي حديثه،، وقال العقيلي: رافضي خبيث وقال ابن عدي: متهم، و قال النسائي: ليس بثقة، وقال الدارقطني: رافضي خبيث متهم بوضع حديث الايمان اقرار بالقلب، و في نسخه (بالقول) ونقل عنه أنه قال: کلب للعلوية خير من بني أمية». اما یحیی گفته که ابوالصلت دروغ نمیگوید [۲۴۹]. در اصول مصطلح الحدیث جرح مقدم بر تعدیل است.
اما ابومعاویه: «قال امام احمد وابن خراش: هو في غير الاعمش مضطرب، وقال الحاکم: احتج به الشيخان، وقد اشتهر عنه الغلوّ اي في التشيع. و قال ابن معين: روي ابومعاوية عن عبيدالله احاديث مناکير، و قال العجلي: ثقة يري الإرجاء، و قال أبوداود: کان مرجئاً (والله أعلم)» [۲۵۰].
در فضائل و مناقب علیسبه نام خصائص علیسابوعبدالرحمن احمد بن شعیب بن علی النسائی یکصد و نود و چهار روایت را تدوین کرده است از اقسام مختلف صحیح، حسن، ضعیف، موضوع، جمعآوری کردهاند و اهل سنت در فضائل صحابه و خلفاء اربعه به احادیث صحیح و ثابت معتقدند و بدان قناعت میکنند و از فضائل موضوعه و مختلقه اجتناب و بلکه بشدت آن را ردّ و برملا کردهاند تا مردم بیعلم و بیاطلاع به آن مبتلا نگردند. افراط علماء شیعه از سال چهل هجری تا سال هزار و چهارصد و بیست و پنج هجری در فضائل علی طول شهیده و از علی نقل و قیاس گذشته انتها ندارد ثقة الاسلام کلینی در اصول کافی کتاب الحجة جلد دوم باب «فيه نکت ونتف من التنزيل في الولاية» نود و دو آیه قرآن را تفسیر بالرأی از رواة غلات به نام أئمه نقل نموده و در باب «فيه نتف وجوامع من الرواية في الولاية» نه روایت از رواة وضّاع به نام ائمه: با این مضمون آورده که تمام انبیا و رسل فقط برای بیان اعلان ولایت ائمه مبعوث شدهاند. و صاحب کتاب: «منهاج الکرامة في معرفة الإمامة» برای پادشاه وقت به نام خدا بنده، از چهل آیه قرآن برای امامت علیسدلیل گرفته، یعنی آیاتی که برای توحید و حصر الوهیت و یا در مسائلی دیگر نازل شدهاند. کلینی و حلّی برای امامت علی و ائمه†به رأی خود قرآن را تأویل و تحریف نمودهاند.
[۲۴۵] البداية والنهاية: ج ۷، ص ۳۵۱-۳۶۲. [۲۴۶] الـموضوعات لابن الجوزي، ج ۱، ص ۲۷۲ تا ۲۷۴. شمارهی حدیث : ۱۴ و خصائص علی للنسائي به تحقیق شهید بلوچستان. [۲۴۷] اللآلي: ج ۱، ص ۳۲۹ و تنزیه، ج ۱، ص ۳۷۷ و الفوائد الـمجموعة: ص ۳۴۸ و النکت البديعات: ص ۲۹۰ و تاریخ بغداد: ج ۷، ص ۱۷۳ و ميزان الاعتدال: ج ۱، ص ۳۲۹ و الـموضوعات ابن الجوزي: ج ۱، ص ۲۶۱-۲۶۵ حدیث شماره ۱۰ و البداية والنهاية ابن کثیر: ج ۷، ص ۳۵۹. [۲۴۸] البداية والنهاية: ج ۷، ص ۳۵۹. [۲۴۹] ميزان الاعتدال: ج ۲، ص ۶۱۶. [۲۵۰] ميزان الاعتدال: ج ۴، ص ۵۷۵.