اعتراض در مورد مخالفت با وصیت نامه رسول الله
۱- مخالفت با رسول خدا در موضوع نوشتن وصیتنامه .
جواب:
مخالفت و عدم اطاعت از فرمان صریح رسول خدا جاز جانب مسئول این امر بوده است و آن مامور شیر خدا فاتح خیبر است و این دومین نافرمانی اسداللهساست. ایشان در صلح حدیبیه به امر رسول خدا که فرموده بود: «اکتب محمد بن عبدالله». «بنویس محمد پسر عبدالله». علیسمیگوید: «لاَ وَاللَّهِ لاَ أَمْحُوكَ أَبَدًا». «نه قسم به خدا من کلمه رسول الله را پاک نمیکنم» [۶۴۸]. و بعد خود پیامبر جکلمه رسول الله را حذف میکند. سوال در اینجاست که آیا علیساز پیامبر خدا جداناتر بوده و مصلحت را بهتر میدانست که به دستور رسول خدا جعمل نمیکند یا اینکه خاتم الانبیاء داناتر است و مصلحت را میداند؟
و این عمل علیسسبب جدال بزرگی در حال احرام و در سرزمین حرم شد لیکن رسول خدا جبه حرف علی گوش نکرد و صلحنامه را با آن همه شرایط مینویسد که در نتیجه همین صلح، آن همه فوائد و پاداش و رضامندی پروردگار به پیامبر جو صحابه کرام حاصل میگردد.
نافرمانی دوم: نیاوردن قلم و قرطاس و ننوشتن وصیتنامه پر بار و پر حکمت رسول خدا جاست: «قال علي: أَمَرَنِى النَّبِىُّ جأَنْ آتِيَهُ بِطَبَقٍ يَكْتُبُ فِيهِ مَا لاَ تَضِلُّ أُمَّتُهُ مِنْ بَعْدِهِ قَالَ: فَخَشِيتُ أَنْ تَفُوتَنِى نَفْسُهُ. قَالَ قُلْتُ إِنِّى أَحْفَظُ وَأَعِى . قَالَ: أُوصِى بِالصَّلاَةِ وَالزَّكَاةِ وَمَا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ» [۶۴۹].
«علیسمیگوید: پیامبر جمن را امر نمود که برایش طبق (آنچه بر آن نوشته شود) بیارم که در آن مطالبی بنویسد که امتش بعد از او سرگردان نشوند. من از خوف اینکه او فوت نشود و در حال قبض روح حاضر نباشم، نرفتم و گفتم: آنچه بگوید آن را حفظ میکنم نیاز به کتابت ندارد سپس پیامبر جبدون نوشتن، برای اهمیت نماز و زکات و رعایت حقوق بردگان وصیت نموده». و در روایات بخاری و مسلم آمده است که رسول خدا جدر همان حال به اخراج یهود و نصاری از سرزمین جزیره العرب وصیت نمود و همچنین دستور داد که حقوق وفود را همانگونه که من دادهام به ایشان جائزه بدهند و راوی حدیث مذکور، سلیمان یا سعید بن جبر مسئله سوم را فراموش کردهاند. بعضیها حدس میزنند که وصیت سوم مجهز نمودن و فرستادن لشکر اسامهسبوده است و الله اعلم. تا اینجا علیسبا صحابه و پیامبر جبرای انجام وصیت بدون نیاز برای نوشتن متفق بودهاند و این واقعه روز پنجشنبه بود و چهار روز بعد پیامبر جدر قید حیات بوده است دوباره به هیچ کس دستور نداده است که قلم و کاغذ بیاورند. پس معلوم میشود که نوشتن وصیتنامه لازم و ضروری نبوده است و بیان آن شفاهاً کافی و شافی است و استنباط علیسو عمرسصحیح بود. چون در غیر این صورت هر دو مقصر محسوب میشدند.
[۶۴۸] بخاری: ج ۱، ص ۳۷۲، کتاب الصلح: و ج ۱، ص ۳۷۹، کتاب الشروط. [۶۴۹] مسند احمد: ج ۱، ص ۹۰.