نقدی بر کتاب سیری در صحیحین

فهرست کتاب

فتنه‌ی قتل عثمان

فتنه‌ی قتل عثمان

اما عبارت سوم مرتضی عسکری که می‌گوید: علیسآه و ناله می‌کشید از دست این امت و پیشوایان‌شان بنده یک خلاصه از دوران خلافت امام را نقل می‌کنم تا معلوم شود که آه و ناله و دل خونی امام از کی و از چه کسانی بوده.

بعد از شهادت خلیفه سوم به دست عده‌ای جاهل تا پنج روز مدینه‌ الرسول خلیفه نداشت و غافقی بن حرب سردسته قاتلین امیر مدینه بود و گروهی که از مصر آمده بودند برای شهادت خلیفه اصرار داشتند که علیسخلیفه شود و علیسفرار می‌کرد، کوفی‌ها زبیر را و بصری‌ها طلحه را می‌خواستند. هیچ یکی از ایشان اجابت نمی‌کردند و اشرار می‌گفتند ما که عثمان را کشتیم اگر به شهرهایمان برگردیم بدون تعیین خلیفه، بعد از ما مردم مدینه اگر کسی را به عنوان امیر انتخاب کنند. برای ماها خیری نخواهد داشت. و جان ما در خطر است لذا برگشتند و به علیساصرار ورزیدند که شما خلافت را قبول کنید ایشان در همین گفتگو بودند که اشتر نخعی دست علیسرا گرفت و بدست او بیعت داد و بعد از ایشان مردم بیعت نمودند تاریخ: روز پنجشنبه ۲۴ ذی‌الحجه سال ۳۵ بود فردای روز جمعه علیسخطبه دادند و اول کسی که با ایشان بیعت نمود طلحه با دست فلج خود بود و مردم می‌گفتند: «انالله وإنا اليه راجعون: والله إن هذا الامر لا يتم». قسم به خدا که این بیعت و خلافت ناقص شده و کامل و تمام نخواهد گردید زیرا اولین بیعت با دست شل بود و طائفه‌ای از انصار فرار کردند و بیعت ندادند و همچنان گروه دیگری نیز از بیعت سربازدند و به مکه رفتند و زبیر می‌گفت که من به علیسبیعت دادم در حالی که شمشیر اشرارها بر گردنم بود! [۸۸].

و بعد از استقرار امر بیعت گروهی از بزرگان صحابه مانند طلحه و زبیر پیش امامسرفتند و تقاضای قصاص خون عثمانسرا از طائفه خوارج نمودند: علیسدر جواب اظهار داشتند که گروه قاتلین زیادند و انتقام‌گرفتن در حال حاضر میسر نمی‌باشد زبیر و طلحه گفتند: که امارت کوفه و بصره را بما بدهید تا از آنجا لشکری برای انتقام‌جوئی خون عثمانسبیاوریم و بر طائفه خوارج غالب شویم؛ علیسفرمودند: مهلت بدهید تا در این امر فکر کنم بعداً مغیرهسبن شعبه و ابن عباسببعنوان خیرخواهی نظر دادند ولی علیسقبول نکرد و «طاوع أمر أولئك الأمراء عن أولئك الخوارج من أهل الأمصار».

ولی علیسدستورات گروه امراء خوارج را قبول کرد و بعد از این امر ۳۶ نماینده‌ی خود را معین کرد و سهل بن حنیف را به عنوان امیر شام فرستاد و در تبوک با سربازان معاویهسملاقات کرد و بعد از سوال جواب ایشان به سهل اجازه رفتن به شام را ندادند و او را برگردانیدند و قیس بن سعد را به مصر فرستادند و اکثر مردم مصر با او بیعت کردند ولی یکی از طائفه‌ها بیعت نکردند و گفتند تا خون عثمان را نگیریم بیعت نمی‌کنیم و همچنان اهل بصره وکوفه امراء جدید را نپسندیدند و متقاضی خون عثمانسشدند و از آن طرف تمام صحابه و تابعین شام تقاضای قصاص خون عثمان را کردند و معاویهسدر ماه صفر ۳۶ طومار فرستادند و تقاضای قصاص را داشتند و طائفه‌ی خوارج که قاتلین عثمان و مشاورین علیسبودند حمله کردند که نامه‌رسان معاویهسرا بکشند ولی او با زحمت زیاد جان سالم بدر برد. در ظرف دو ماه و چند روزی ابتدای خلافت فتنه و آشوب شد اتفاق و اتحاد از بین رفت و اختلاف جایگزین شد، علیسبرای نمایندگان خود نامه فرستاد تا برای جنگ با شامیان و آماده باشند و خودش به قصد جنگ با شامیان از مدینه بیرون آمد و قثعم بن عباس را امیر مدینه کرد در این زمان مصلح بزرگ و خیرخواه مسلمین و مبشر است امام حسن بضعه الرسول: فرمود: «يا ابتي! دع هذا فإنّ فيه سفك دماء الـمسلمين ووقوع الاختلاف بينهم» «ای پدر، این اراده را رها کن و برگرد در این کار شما جز ریختن خون مسلمانان و وقوع اختلاف بین آنها چیزی دیگری نخواهد بود». امّا علیسهمان طوری که پیشنهاد مغیره بن شعیه و ابن عباس را قبول نکرد و رد نمود امام حسنسرا ناامید و قول گوهر بار او را قبول نکرد و ردّ نمود و تصمیم جدی گرفت بر قتال اهل شام، و لشکر خویش را مرتب و منظم کرد و پرچم جنگ را به دست محمد بن حنفیه داد و از مدینه به قصد شام بیرون آمد و به اهل مدینه اعلام کرد که برای جنگ اهل شام به همراه‌شان بیرون روند اما اهل مدینه از بیرون‌ رفتن برای جنگ با مسلمانان شام انکار کردند و بیرون نرفتند در همین اثناء ناگهان خبر تجهیز لشکرشکی برای گرفتن خون عثمان به طرف بصره و کوفه به علیسرسید در نتیجه لشکرکشی به شام را متوقف و برای جنگ جمل رو به بصره حرکت کرد [۸۹].

تمام صحابه و تابعین شام، بصره، کوفه، مکه و طائفه‌ای از مصر و مدینه خواهان گرفتن خون عثمانسشدند و ابتدای بیعت به دست علیساز طرف گروه قاتلین عثمانسانجام گرفت و طلحه و زبیر را هم بزور وادار کردند که بیعت دهند همان طوری که خود ایشان اظهار می‌داشتند.

و جنگ جمل را همین گروه به راه‌ انداختند.

و قول پیامبر جکه بطور معجزه خبر داده بود در ابتدای خلافت علیسعلناً دیده و شنیده شد.

۱- «تدور رحا الإسلام لخمس وثلاثين». «آسیاب اسلام تا سی و پنج سال می‌چرخد».

۲- «ليت شعري أيتکن التي تنبحها کلاب الحوأب». «خوشا به حال کسی از شما که سگ‌های حوأب بر او عوعو کند».

۳- «عن عليسقال: سمعت رسول الله جيقول: بَشِّرْ قَاتِلَ ابْنِ صَفِيَّةَ بِالنَّارِ» «قاتل زبیر را بشارت دوزخ بدهید». (ای عمرو بن جرموز) و علیسفرمود: «بشروه بالنار ولا تأذنوا له» «عمرو بن جرموز را بشارت دوزخ بدهید و اجازه دخول در خیمه من را به او ندهید».

۴- «وحديث الفتنة: النائم فيها خير من اليقظان واليقظان خير من القاعد والقاعد خير من القائم والقائم خير من الراکب والراکب خير من الساعي: فاغمدوا السيوف.. الحديث». «کسی‌که خواب است بهتر است از کسی که بیدار است و بیدار بهتر است از کسی که نشسته است و نشسته بهتر است از کسی که ایستاده و کسی که ایستاده بهتر است از کسی که سوار است و او هم بهتر است از کسی که تند می‌رود».

۵- «ويحك تقتلك الفئة الباغية». «وای بر شما که گروه باغی شما را بکشد».

۶- «قال ج: يا زبير! أما والله لتقاتلنه (أي عليا) وأنت ظالم له». «ای زبیر قسم به خدا که شما با علی می‌جنگید در حالی که شما در حق او ظالم هستید».

۷- «يَمْرُقُونَ مِنَ الدِّينِ كَمَا يَمْرُقُ السَّهْمُ مِنَ الرَّمِيَّةِ فَإِذَا لَقِيتُمُوهُمْ فَاقْتُلُوهُمْ فَإِنَّ فِى قَتْلِهِمْ أَجْرًا لِمَنْ قَتَلَهُمْ عِنْدَ اللَّهِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ». «از دین خارج می‌شوند مانند خارج ‌شدن تیر از کمان پس وقتی که آنها را دیدید بکشیدشان البته در قاتل ایشان نزد خداوند مأجور است». [متفق علیه].

۸- «فِيهِمْ رَجُلٌ أَسْوَدُ مُخْدَجُ الْيَدِ فِى يَدِهِ شَعَرَاتٌ سُودٌ» [رواه احمد] «فوجدوه في حزبة فأتوا به عليا وفي رواية أحمد: وَخَرَّ عَلِىٌّ سَاجِداً مَعَنَا» «درمیانشان مردی سیاه رنگ و بر دست او چند عدد مو موجود است سپس این مرد را در خرابه دیدند و پیش علیسآوردند و علی برای صدق روایت خود سر به سجده انداخت» [۹۰].

[۸۸] البداية والنهاية: ج ۷، ص ۲۲۷. [۸۹] البداية والنهاية: ج ۷، ص ۲۳. [۹۰] البداية والنهاية: ج ۷، ص ۲۳۱ تا ۲۹۲.