نقدی بر کتاب سیری در صحیحین

فهرست کتاب

اتهام نجمی به اصحاب و أمهات المومنین به فساد اخلاقی و جعل احادیث

اتهام نجمی به اصحاب و أمهات المومنین به فساد اخلاقی و جعل احادیث

اما قول نجمی در ص ۲۸۱: انگیزه جعل این احادیث و گفته او: فساد اخلاقی در دستگاه‌های حاکمه و بیان: نمونه‌هایی از مفاسد اخلاقی در دستگاه‌های خلافت و استناد به اغانی ابو الفرج اصفهانی:

جواب:

نظریه او توأم با بغض و عداوت به اصحاب رسول الله جاست و دور از حقیقت و بحث علمی است و همان عقیده عبدالله بن سبأ بوده و همیشه از افترا و تهمت‌های ناروای او نسبت به اصحاب رسول الله جاستفاده می‌کند و برای این کار به هم نوعان و هم عقیده‌های خود مثل شرح ابن ابی الحدید و ابو الفرج اصفهانی و امثالشان استناد می‌دهد. جناب نجمی، شما اگر انسان صادقی هستید چرا از کتاب‌های معتبر و با سند صحیح نقل نمی‌کنید؟ و چرا آنچه را که از کتب معتبر می‌آورید تلبیس و تحریف و تقطیع می‌کنید؟ چنانچه در فصول گذشته باطن شما برملا گردید. جناب نجمی در ص ۲۸۳ روایتی از مسند احمد بدون سند نقل کرده که معاویهسبعد از غذا شراب خورده است. در این روایت زید بن الحباب موجود است (که فردی راستگو اما بسیار خطاکار است و احادیث غریب روایت می‌کند) [۵۴۲]. و راوی دوم حسین است و این شخص مجهول است. جناب نجمی می‌گوید: که ولید بن عقبه شراب خورده، بلی شراب خورده اما عثمانساو را عزل نموده و دستور داد که او را حدّ بزنند چرا این قسمت را نقل نکردید. مگر نمی‌دانید که در زمان حیات و حکومت رسول خدا جهم شراب‌خوری و زنا و سرقت دیده شده و حدّ بر آن جاری گردیده است. پس همین لقبی را که به خلافت خلفاء می‌دهید باید به حکومت پیامبر جهم بدهید. خیانت نجمی در روایت مسند احمد آشکار است، زیرا اصل روایت اینست: ولید بن عقبه ... در زنا و مشروب خواری مشهور بود وی با حالت مستی در مسجد حاضر گردید و نماز صبح را چهار رکعت بجای آورد .... و در نماز این شعر عاشقانه را خواند: «علق القلب الرباباً بعد ما شابت وشابا». «من از ته دل به رباب عاشق شدم پس از آن که من و او هر دو پیر گشتیم ...». و امیر مؤمنان حد شرابخواری را بر وی اجرا نمود و چون سعید بن العاص به جای وی استاندار کوفه گردید دستور داد منبر را شستند و گفت: ولید مردی پلید و نجس بود و تا منبر شسته نشود من روی آن نمی‌نشینم [۵۴۳]. ترجمه عبارت مسند احمد: عثمانسدستور داد که او را حدّ بزنند پس علیسبه حسن گفت: بلند شو ای حسن و ولید را درّه بزن. حسن گفت: شما در چه حالی هستید که نمی‌زنید. علیسگفت: من عاجز و ضعیف‌ام ای عبدالله ابن جعفر تو بلند شو و او را شلاق بزن. پس عبدالله بلند شد و شروع به درّه زدن کرد و علی شمارش می‌کرد تا به چهل رسید. علی فرمود: کافی است زیاده نزنید. بعد فرمود: رسول خدا و ابوبکر و عمر در ابتداء خلافت خود چهل ضربه شلاق زده‌اند و بعد عمر ۸۰ ضربه کرد و همه اینها سنت هستند. آری علیسعمل هر دو خلیفه را سنت می‌دانست ولی حجت الاسلام که به ظاهر دوست علی است این قسمت روایت را نقل نکرده و دروغ‌های اغانی و مروج الذهب را با اینکه سند ندارند بر ضد عثمانسبه طور کامل نقل می‌کند.

خیانت در حدیث کیسان: ایشان بعد از خبر حرمت شراب گفتند: یا رسول الله آیا اینها را بفروشم؟. پیامبر جفرمود: شراب حرام شده و فروختن آن هم حرام است. بعد کیسان رفت و همه را ریخت [۵۴۴].

تناقض و تباغض و تجاهل در گفتار نجمی منکر قرآن: ایشان در ص ۲۸۴ به عائشه صدیقه حمله می‌کند و او را مسئول کشت و کشتار جنگ جمل می‌داند و می‌گوید: عائشه از تماشای رقاصان لذت می‌برد و در هیجده سالگیش در خانه رسول خدا با عروسک‌ها بازی می‌کرد، حتی رسول خدا نیز در برابر موقعیت او منقاد می‌گردید و برای تأمین هدف‌ها و خواسته‌های او نفس و وجود عزیز خویش را به تعب و رنج می‌اندخت و باز هم در آخر می‌گوید: با این وصف آیا دیگر هیچ مسلمانی حق دارد در برابر فرمان تاریخی عائشه که درباره عثمان صادر کرده مخالفت ورزد و در کشتن عثمان شک و تردید به خود راه دهد [۵۴۵].

جواب:

عائشه صدیقه که شانزده آیه برای پاکی و تعریف او در قرآن عثمانی نازل شده و به گفته نجمی، رسول خدا هم در برابر موقعیت او منقاد می‌گردید باز هم نجمی را قانع نکرده و ایشان را با جملات توهین‌آمیز و کلمات بی‌ادبانه و بی‌احترامی ذکر می‌کند و قرآن و فعل رسول خدا را زیر پای خود نموده است در حالیکه خدا در آیه ۱۰۰ سوره توبه رضامندی خود را برای عثمان و همراهانش اعلام نموده و بشارت جنت را به ایشان داده و آیه (۱۰) سوره الفتح و آیه ۱۸ همین سوره در حق عثمان نازل شده است، ولی نجمی به این آیات‌ ایمان نمی‌آورد و قبول نمی‌کند اما آن دروغی را که نصر بن مزاحم «کذّاب رجال متروك الحديث واهي الحديث رافضي خبيث بنام عائشه صديقه». روایت کرده بر سر و چشم خود نهاده «اقتلوا عثمان فقد کفر». «بکشید عثمان نادان را که ایشان (نعوذ بالله) کافر شده» [۵۴۶]. در حالی که طبری در همین صفحه یک سطر جلوتر می‌گوید که عائشه صدیقهلفرموده: «قُتل والله عثمان مظلوماً واللهِ لأطلبنَّ بِدَمِه». «به الله قسم که عثمان مظلوم کشته شده، و به الله قسم که من انتقام خون او را می‌گیرم». ولی نجمی به سبب نابینائی چشم معذور است و نمی‌بیند و از تیجانی تقلید می‌کند.

یک خیانت در غلط تراشی از حدیث صحیحین در نماز شب رسول خدا. او در ص ۲۸۶ به نقل از عایشه می‌گوید: «پیامبر جکه مشغول نماز می‌گردید من در برابرش می‌خوابیدم و پاهایم را به طرف قبلة او دراز من کردم و مانع سجده او می‌شدم». جناب حجت الاسلام شما باب ثلاثی مجرد را به ثلاثی مزید ترجمه می‌کنید!! اکنون عبارات صحیح بخاری را بخوانید و ترجمه کنید:

۱- «كَانَ النَّبِىُّ جيُصَلِّى وَأَنَا رَاقِدَةٌ مُعْتَرِضَةٌ عَلَى فِرَاشِهِ». «رسول الله جنماز می‌خواند در حالی که من جلوی ایشان و روی رختخوابش خوابیده بودم».

۲- «وَإِنِّى لَبَيْنَهُ وَبَيْنَ الْقِبْلَةِ ، وَأَنَا مُضْطَجِعَةٌ عَلَى السَّرِيرِ، فَتَكُونُ لِى الْحَاجَةُ، فَأَكْرَهُ أَنْ أَسْتَقْبِلَهُ فَأَنْسَلُّ انْسِلاَلاً». «من ما بین ایشان و قبله بر تخت دراز کشیده بودم احیاناً اگر کاری برای من پیش می‌آمد ناپسند می‌دانستم که از جلوی‌شان بگذرم پس در همان حالت خواب خود را می‌کشیدم».

۳- «كُنْتُ أَنَامُ بَيْنَ يَدَىِ النَّبِىِّ جوَرِجْلَىَّ فِى قِبْلَتِهِ فَإِذَا أَرَادَ أَنْ يَسْجُدَ غَمَزَنِى فَقَبَضْتُ رِجْلَىَّ فَإِذَا قَامَ بَسَطْتُهَا. قَالَتْ وَلَمْ يَكُنْ فِى الْبُيُوتِ يَوْمَئِذٍ مَصَابِيحُ». «من جلوی‌شان می‌خوابیدم و پاهایم به طرف قبله او بودند پس بهنگام سجده پاهایم را فشار می‌داد و من پاهایم را جمع می‌کردم و وقتی که بلند می‌شد من پاهایم را دراز می‌کردم و در خانه‌ها آن روز چراغ نبود».

۴- «لَقَدْ رَأَيْتُ النَّبِيَّ جيُصَلِّي وَإِنِّي عَلَى السَّرِيرِ بَيْنَهُ وَبَيْنَ الْقِبْلَةِ مُضْطَجِعَةً فَتَبْدُو لِي الْحَاجَةُ فَأَكْرَهُ أَنْ أَجْلِسَ فَأُوذِيَ النَّبِيَّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ فَأَنْسَلُّ مِنْ عِنْدِ. رِجْلَيْهِ». «همانا من پیامبر جرا دیدم که نماز می‌خواند و من بر تخت در بین ایشان و قبله دراز کشیده بودم احیاناً حاجتی برای من پیش می‌آمد اما ناپسند می‌دانستم که بنشینم و پیامبر جرا اذیت بکنم پس خود را از قسمت پاهای او به آرامی می‌کشیدم».

۵- «لَقَدْ كَانَ رَسُولُ اللَّهِ جيَقُومُ فَيُصَلِّى مِنَ اللَّيْلِ ، وَإِنِّى لَمُعْتَرِضَةٌ بَيْنَهُ وَبَيْنَ الْقِبْلَةِ عَلَى فِرَاشِ أَهْلِهِ». «رسول خدا جبلند می‌شدند و در شب نماز می‌خواندند در حالی که من بین‌شان و قبله بر فرش‌شان خوابیده بودم». [بخاری: کتاب الصلاة ص ۷۳-۷۴ طبع پاکستان].

در همه این روایات آمده که عائشه صدیقهلدر خانه خود خوابیده و رسول خدا در همانجا نماز می‌خواند نه اینکه عائشهلعمداً خود را در جلوی‌شان بیندازد و بخوابد و پاهای خود را در جلوی او دراز بکند. ولی حجت الاسلام صیغه لازم را به صورت متعدی ترجمه نموده تا مردم عوام را متحیر و از صحیح بخاری و عائشه صدیقهلبدبین نماید و ترجمه‌شان برخلاف عبارت عربی روایت صحیح بخاری است و این را کسانی که در ادبیات لغت عربی ماهرند می‌دانند. بلی نجمی باید به کسی که رسول الله جرا دوست دارد و موقعیت او را می‌شناسد حسادت بکند و به روش رسول خدا اعتراض نماید اما نه در ظاهر بلکه با حیله و بهانه دیگر، نیات خود را مطرح می‌کند تا مردم متوجه نشوند.

نجمی و معاویهس: او در ص ۲۸۸ می‌گوید: معاویه در دوران خلافت افرادی را برای جعل حدیث به نفع خلفا مامور ساخت.

جواب:

دلیل صریح برای این دروغ نجمی اینست که اگر معاویهسچنین می‌کرد چرا برای نفع و مناقب خودش دستور نداد که حدیث جعل بکنند. ثانیاً آیا علیسکه در زمان خلافت و در خطبه‌های خود از خلفاء گذشته تعریف و ذکر خیرشان را می‌کرد مامور و جیره‌خوار معاویه بود؟ آیا جملات زیر را که از علی صادر شده ندیده‌اید؟: «عَنْ عَلِىٍّ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: أَبُو بَكْرٍ وَعُمَرُ سَيِّدَا كُهُولِ أَهْلِ الْجَنَّةِ مِنَ الأَوَّلِينَ وَالآخِرِينَ إِلاَّ النَّبِيِّينَ وَالْمُرْسَلِينَ لاَ تُخْبِرْهُمَا يَا عَلِىُّ مَا دَامَا حَيَّيْنِ». [رواه ابن ماجه: حدیث شما ۹۵ و الترمذي شماره ۳۶۶۵-۳۶۶۶[. «وقال علّي: مَا خَلَّفْتُ أَحَدًا أَحَبَّ إِلَىَّ أَنْ أَلْقَى اللَّهَ بِمِثْلِ عَمَلِهِ مِنْكَ (اي عمر) وَايْمُ اللَّهِ إِنْ كُنْتُ لأَظُنُّ لَيَجْعَلَنَّكَ اللَّهُمَعَ صَاحِبَيْكَ وَذَلِكَ أَنِّى كُنْتُ أَكْثَرُ أَنْ أَسْمَعَ رَسُولَ اللَّهِ جيَقُولُ: ذَهَبْتُ أَنَا وَأَبُو بَكْرٍ وَعُمَرُ وَدَخَلْتُ أَنَا وَأَبُو بَكْرٍ وَعُمَرُ وَخَرَجْتُ أَنَا وَأَبُو بَكْرٍ وَعُمَرُ. فَكُنْتُ أَظُنُّ لَيَجْعَلَنَّكَ اللَّهُ مَعَ صَاحِبَيْكَ». [ابن ماجه: شماره ۹۸]. «ابوبکر و عمر سید و آقایان اهل بهشت‌ از اولین و آخرین انسانها هستند به غیر از انبیاء، ای علی، تا وقتی که زنده‌اند ایشان را خبر نکنید. من کسی را پس از خود دوست ندارم که با عملی چون عمل او خدا را ملاقات کنم. (ای عمر) و قسم بخدا همانا من می‌دانستم که خداوند شما را با رفیقان شما یکجا قرار می‌دهد زیرا که من زیاد می‌شنیدم که رسول خدا می‌گفت: من و ابوبکر و عمر رفتیم و من و ابوبکر و عمر داخل شدیم و من و ابوبکر و عمر بیرون رفتیم. من گمان می‌کردم که الله تعالى شا را با رفیقان شما یکجا قرار می‌دهد».

و همچنان در خطبه ۲۲۸ نهج البلاغه که منسوب به اوست آمده: «لله بلاء فلان فلقد قوّم الأود، وداوى العمد وأقام السنة وخلّف الفتنة ذهب تقي الثوب قليل العيب أصاب خيرها وسبق شرّها. أدّى إلى الله طاعته وأتّقاه بحقّه».

«خداوند به او(عمر) خیر دهد که کژیها را راست کرد و بیماری‌ها را مداوا نمود. سنت را به پاداشت و فتنه را پشت سر گذاشت، با جامه‌ای پاک و کم عیب از این جهان رخت بر بست و به خیر و نیکی آن رسید، و از شرو بدی آن رهایی یافت، وظیفهة خویش را نسبت به خداوند انجام داد و آن چنان که باید از مجازات او می‌ترسید». و همچنان می‌فرماید: «ووليهم وال فأقام واستقام حتّى ضرب الدين بجرّانه». «سرپرستی (الهی) بر آنها حکومت کرد حق را بر پا داشت و خود بر جادة حق گام بر می‌داشت تا آنجا که دین گلوگاه خود را بر زمین نهاد» [۵۴۷]. از سخنان حکمت‌آمیز امیرالمؤمنین این است که مترجم و الغارات ص ۳۰۷ در نامه علی به اصحاب او ابن ابی الحدید تصریح نموده که مراد از این والی، عمر بن الخطاب است و همچنین ابراهیم الثقفی در کتاب خود الغارات آن را آورده و این دلیل بزرگ است بر کذب نجمی در ادعاء دوستی علیسزیرا ایشان اسم خلفاء ثلاثه را زنده کردند و بر فرزندان خود اسم خلفاء را انتخاب نمودند زیرا فرزند ایشان ابوبکر و اسم مادرش لیلی بنت مسعود بود و در کربلاء شهید گشت و فرزند دیگر علی، عمر نام داشت و اسم مادرش ام حبیبیه بنت زمعه از قبیله بنی تغلب و از جمله اسیران بود که خالد بن ولید گرفته بود و اسیر کرد و به علی دادند. و فرزند دیگرش عثمان و اسم مادرش ام البنین بنت حرام بود که در کربلاء شهید شد. و در رأس کل اینها علیسدختر خود را بنام ام کلثوم در نکاح عمر بن الخطاب در آورد.

آیا همه اینها به زور معاویه بود [۵۴۸]. یا اینکه علیسجیره‌خوار او بوده است. و همچنان سعید اسدی، اسم پسر خود را عثمان نام گذاشت و ایشان نائب اول امام زمان شما از کلینی تا خمینی بوده، اکنون بفرمایید که کارخانه دروغ‌سازی در منزل چه کسی بوده است، شما یا معاویهس؟ در مطالب شما که بر ائمه و صحابه حمله کرده‌اید یک راست هم ندیده‌ام غیر از دروغ و تحریف و تبلیس و قطع و برید. اما حدیثی که در ص ۲۸۹ از ترمذی در مناقب عمرسو از مسند احمد نقل کرده‌اید صحیح است و اسلام از زدن زن‌ها منع و نهی نکرده اما شما در بدتر از آن مبتلایید. در موافقات عمرسهم هر چه اقوال و روایات نقل شده همه صحیح‌اند و در ین باب هیچ اشکالی و عیبی نیست و جز اینکه حسادت و امراض قبلی دشمنان فاتح ایران زیادتر شود چیزی دیگر نیست. در موافقت عمرسبرای تقاضای حجاب تناقض نیامده بلکه تعدد دلایل و اسباب برای نزول حجاب بوده و حجاب هم برای دو دلیل لازم شده است. در قصه سودهلمراد از حجاب منع خروج از خانه است که پذیرفته نشد و خروج برای ضرورت حاجت انسانی جائز و اجازه داده شده: «قد أذن لکن أن تخرجن لحاجتکن». [بخاري باب قوله تعالى: ﴿لَا تَدۡخُلُواْ بُيُوتَ ٱلنَّبِيِّ... ص ۷۰۶ و باب خروج النساء إلى البراز ص ۲۶، ج ۱ و مسلم: ص ۲۱۵، ج ۲]. و تقاضای دوم پوشش کلی است که بعد از مدّت قلیلی در زمان ولیمه و نکاح زینب آیه حجاب نازل گردید همان گونه که در روایت انس آمده و [بخاری در ص ۷۰۶، ج ۲ و ص ۷۰۷، ج ۲ طبع پاکستان] روایت نموده است.

و در تعدد اسباب نزول حجاب هیچ مانع نیست و تعدد اسباب نزول حجاب در روایات متعدد ثابت شده و با هم هیچ تعارض و تناقضی ندارند و همچنان پیشنهاد عمرسبرای نخواندن نماز جنازه بر عبدالله بن ابی بن سلول و نازل شدن آیه: ﴿وَلَا تُصَلِّ عَلَىٰٓ أَحَدٖ مِّنۡهُم مَّاتَ أَبَدٗا[التوبة: ۸۴].

هیچ اشکالی ندارد و غیر از اینکه مریضی حسود زیاد شود چیزی دیگر به چشم نمی‌خورد. در آخر ص ۲۹۸ حجت الاسلام نتیجه‌گیری می‌کند و می‌گوید: پذیرفتن مضمون این حدیث مستلزم اینست که یک فرد عادی نسبت به احکام و قوانین آسمانی بیش از پیامبر اکرم جاطلاع و آمادگی داشته باشد .... در این صورت آیا مصلحت اقتضاء نمی‌کرد که اساساً وحی بجای رسول خدا بر این شخص نازل گردد.

جواب:

اولاً: این نتیجه‌گیری، ساختگی و خارج از موضوع نظر نجمی است و اهل سنت از موافقت خلیفه دوم با قرآن چنین برداشت نداشته‌اند و ندارند و اطلاق کلمه (فرد عادی) بر اصحاب رسول خدا جاطلاق جاهلانة و بر خلاف قرآن است و کتاب خدا به اصحاب رسول الله جاهمیت و شأن بزرگی داده چنانکه در آیه ۱۵۹ سوره آل عمران می‌فرماید:

﴿وَشَاوِرۡهُمۡ فِي ٱلۡأَمۡرِ[آل‌عمران: ۱۵۹].

«در کارها با آنان مشورت کن».

و در آیه ۱۳۷ سوره البقره می‌فرماید:

﴿فَإِنۡ ءَامَنُواْ بِمِثۡلِ مَآ ءَامَنتُم بِهِۦ فَقَدِ ٱهۡتَدَواْ[البقرة: ۱۳۷].

«اگر آنها نیز به مانند آنچه شما ایمان آورده‌اید ایمان بیاورند، هدایت یافته‌اند». و در آیه ۵۲ سوره الانعام می‌فرماید:

﴿فَتَطۡرُدَهُمۡ فَتَكُونَ مِنَ ٱلظَّٰلِمِينَ[الأنعام: ۵۲].

«اگر آنها را طرد کنی از ستمگران گردی». و در سوره عبس می‌گوید:

﴿عَبَسَ وَتَوَلَّىٰٓ ١ أَن جَآءَهُ ٱلۡأَعۡمَىٰ ٢ وَمَا يُدۡرِيكَ لَعَلَّهُۥ يَزَّكَّىٰٓ ٣ أَوۡ يَذَّكَّرُ فَتَنفَعَهُ ٱلذِّكۡرَىٰٓ ٤ أَمَّا مَنِ ٱسۡتَغۡنَىٰ ٥ فَأَنتَ لَهُۥ تَصَدَّىٰ ٦ وَمَا عَلَيۡكَ أَلَّا يَزَّكَّىٰ ٧ وَأَمَّا مَن جَآءَكَ يَسۡعَىٰ ٨ وَهُوَ يَخۡشَىٰ ٩ فَأَنتَ عَنۡهُ تَلَهَّىٰ ١٠[عبس: ۱-۱۰].

«چهره در هم کشید و روی بر تافت(۱) از اینکه نابینایی به سوراخ او آمده بود(۲) اما کسی که به سراغ تو می‌آید و کوشش می‌کند(۸) و از خدا می‌ترسد(۹) تو از او غفلت می‌کنید(۱۰)».

قرآن به اصحاب رسول خدا اهمیت می‌دهد امّا نجمی بر ضد قرآن قلم بر داشته و از مذهب خود غفلت نموده و فراموش کرده که اصول کافی را مطالعه کند. او علیسرا برابر خدا و بالاتر از انبیاء می‌داند، حتی محمد فرخ الصفار، اولاد علی را از انبیاء برتر می‌داند. وی در کتاب فضائل اهل بیت بابی دارد بعنوان: «إنَّ الأئمةأفضلُ منْ مُوسى والخِضر» «بصائرُ الدَّرجاتِ لـِمحمدِ الصَّفارِ وفضَّلنا عَلَيهم». این افتراء بر اهل بیت است و محمد کلینی در اصول خود می‌گوید: «باب أنَّ الأئمة هُم أرکانُ الأرضِ». «ارکان زمین، ائمه می‌باشند» ابو عبدالله فرمود: ... .

برای او (علی) همان فضیلت آمده که برای محمد جآمده و محمد را بر تمام مخلوقات خدایفضیلت است .... «والرّاد عليه في صغيره أو کبيره على حدّ الشرك بالله». «کسی که در موضوع کوچک یا بزرگ علی را ردّ کند در مرز شرک بخداست» و «کان أمير الـمؤمنين÷کثيراً ما يقول: أنا قسيمُ اللهِ بينَ الجنة والنارِ وَأنا الفاروقُ الأکبرُ وأنا صاحبُ العصاءِ الـميسمِ لقد أقرّت لي جميعُ الـملائكة والروح والرّسلُ بمثلِ ما أقرُّوا به لمحمدٍ جولَقد حَمَلَت علي مِثل حمولتِه وهي حمولةُ الرَّبِ». «من از طرف خدا قسمت کننده بهشت و دوزخم (میان آن دو مکان ایستاده و دوستانم را به بهشت و دشمنانم را به دوزخ راهنمائی می‌کنم) و من بزرگ‌ترین فرق گذارم (میان حق و باطل یا میان بهشتی و دوزخی) و من صاحب عصا و میسم هستم، تمام ملائکه و روح القدس و پیغمبران به فضیلت من اقرار نمودند، چنانکه به فضیلت محمد جاقرار کردند و مرا بر مسندی مانند مسند او نشانیده‌اند و آن مسند خدائی است و مرکوب من در قیامت همان مرکوب پیغمبر و مرکوب پروردگار است». الآن اصول کافی را با محمد کلینی و علیسدر یک کفه ترازو و صحیح بخاری را با امام بخاری و عمرسدر کفه دوم ترازو بگذارید و قضاوت کنید بعد از این مبالغات در حق علیس، بنا به گفته نجمی باید چنین گفته شود، در این صورت آیا مصلحت اقتضاء نمی‌کرد که اساساً وحی بجای رسول خدا بر علی نازل گردد.

حدیث نماز جنازه پیامبر جبر عبدالله منافق و مشوره عمرسبرای عدم نماز بر آن را جمهور علماء و محدّثین بدون انکار قبول کرده‌اند اما چند نفری از علماء بنا به عدم شناخت، ضمیر (او) را بر تسویه و لفظ سبعین را بر مبالغه حمل کرده‌اند، در نتیجه صحت این حدیث را انکار نموده‌اند، به همین خاطر ابن منیر در مورد آیه:

﴿ٱسۡتَغۡفِرۡ لَهُمۡ أَوۡ لَا تَسۡتَغۡفِرۡ لَهُمۡ إِن تَسۡتَغۡفِرۡ لَهُمۡ سَبۡعِينَ مَرَّةٗ فَلَن يَغۡفِرَ ٱللَّهُ لَهُمۡ[التوبة: ۸۰]. گفته که در مفهوم آیه مذکور برخی به خطا رفته‌اند و دچار لغزش شده‌اند، مثل قاضی ابوبکر باقلانی و ابن حجر که می‌گوید: منکرین صحت حدیث مذکور این حدیث را نفهمیده‌اند و از کثرت طرق آن مطلع نبوده‌اند [۵۴۹].

[۵۴۲] ميزان الاعتدال: ج ۲، ص ۱۰۰. [۵۴۳] مسند احمد: ج ۱، ص ۱۴۴ و انساب الاشراف، بلاذری: ج ۵، ص ۳۳ و مروج الذهب: ج ۲، ص ۳۴۴ و ص ۳۴۶ و الاغاني: ج ۴، ص ۳۶۰. [۵۴۴] مسند احمد: ج ۴، ص ۳۳۵. [۵۴۵] سیری در صحیحین: ص ۲۸۵. [۵۴۶] تاریخ طبری: ج ۳، ص ۴۷۷. [۵۴۷] نهج‌البلاغه: ص ۴۷۶. [۵۴۸] البداية والنهاية، ج ۷، ص ۳۳۲. [۵۴۹] فتح‌الباري: ج ۱۰، ص ۲۸۴.