تلبیس و خیانت بزرگ نجمی بر علیه ابن کثیر و دیگران
بنده عبارت کامل ابن کثیر را در اینجا نقل میکنم تا خوانندگان قضاوت نمایند. ابن کثیر در ص ۳۱۱، ج ۶ مینویسد: «في تصدي الصديق لقتال أهل الردة ومانع الزکاة». وقتی که رسول الله جوفات نمود قبائل زیادی از عرب مرتد شدند و در مدینه نفاق ظاهر گردید و قبیله بنوحنیفه به مسلیمه کذاب پیوستند و بسیاری در یمامه مرتد شدند و بنو اسد و قبیله طئ و بسیاری دیگر با طلحه الاسدی متنبی کذاب یکجا جمع شدند و بسیاری از اعراب مدینه قصد هجوم را بر مدینه کردند. ابوبکر صدیق چند نفر از صحابه را به عنوان فرماندهان دیگر صحابه جمع نموده و دستور داد تا شبها در راههای منتهی به مدینه نگهبانی بدهند. از جمله این فرماندهان: «علي بن أبي طالب، والزبير بن العوام وطلحة بن عبدالله وسعد بن أبي وقاص وعبدالرحمن بن عوف وعبدالله بن مسعود». بودند. و بعضی از گروههای عرب به مدینه میآمدند که معتقد به نماز بودند و زکات نمیدادند و بعضیها میگفتند که ما به ابوبکر زکات نمیدهیم. پس صحابه به ابوبکر صدیق گفتند که با آنان جنگ نکند تا ایمان در دلشان تقویت شود. بعد خودشان زکات میدهند ابوبکر الصدیقسقبول نکرد و برای جهاد بر علیهشان مصمم شدند و عمرسبعد از بحث و مناقشه، تصمیم ابوبکر صدیقسرا برای جهاد بر علیه مانعین زکات تایید نمود و فرمود: «فما هو إلا ان رأيت الله قد شرح صدر أبي بکر للقتال فعرفتُ أنه الحق». جناب نجمی این عبارات را قطع و برید نموده و مکمل نیاورده است: جمله «حتى يتمکن الإيمان في قلوبهم ثم هم بعد ذلك يزکّون». و تایید عمر فاروقسرا حذف کرده است [۶۱۵].
وقال الحسن وقتادة وغيرهما في قوله تعالى:
﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ مَن يَرۡتَدَّ مِنكُمۡ عَن دِينِهِۦ فَسَوۡفَ يَأۡتِي ٱللَّهُ بِقَوۡمٖ يُحِبُّهُمۡ وَيُحِبُّونَهُۥٓ﴾[المائدة: ۵۴]. «قالوا: الـمراد بذلك أبوبکر وأصحابه، في قتالهم الـمرتدين ومانعي الزکاة. وقال محمد بن إسحاق: ارتدت العرب عند وفاة رسول الله جما خلا أهل الـمسجدين، مکة والـمدينة وارتدت أسد وغطفان وعليهم طليحة بن خويلد الأسدي الکاهن، وارتدت کندة ومن يليها وعليهم الأشعث بن قيس الکندي وارتدت مذحج ومن يليها وعليهم الأسود بن کعب العنسي الکاهن، وارتدت ربيعة مع الـمعرور ابن النعمان بن الـمنذر وکانت حنيفة مقيمة علي أمرها مع مسيلمة بن حبيب الکذّاب، وارتدت سليم مع الفجأة واسمه أنس بن عبدياليل، وارتدت بنو تميم مع سجاح الکاهنة».
«وقال القاسم بن محمد: اجتمعت أسد وغطفان وطئّ على طليحة الأسدي، وبعثوا وفوداً إلى الـمدينه، فنزلوا على وجوه الناس فأنزلوهم إلاّ العباس فحملوا بهم إلي أبي بکر، على أن يقيموا الصلاة ولا يؤتؤا الزکاة، فَعَزَمَ الله لأبي بکر علي الحق و قال: لو منعوني عقالاً لجاهدتهم، فردّهم فرجعوا إلى عشائرهم، فأخبروهم بقلة أهل الـمدينة وطمعوهم فيها، فجعل أبوبکر الحرس على أنقاب الـمدينة وألزم أهل الـمدينة بحضور الـمسجد وقال: إن الأرض كافرة وقد رأى وفدهم منكم قلة، وإنكم لا تدرون ليلا يأتون أم نهارا وأدناهم منكم على بريد» [۶۱۶]. بعد ابن کثیر این بحث را ادامه میدهد و میگوید که ابوبکر الصدیق همراه با صحابه حاضر در مدینه بر تمام این حملات پیروز میشود: «فكانت هذه الوقعة من أكبر العون على نصر الإسلام وأهله وذلك أنه عز الأمسلمون في كل قبيلة وذل الكفار في كل قبيلة ورجع أبو بكر إلى الـمدينة مؤيداً منصوراً سالماً غانماً». بعد از این پیروزی اسامه بن زید همراه مجاهدین از جهاد برمیگردد و ابوبکر الصدیقسایشان را در مدینه خلیفة (جانشین) خود نموده و با صحابه که همراه او در مدینه بودند بطرف ذی القصه که از مدینه یک منزل فاصله داشت حرکت کردند. در حالی که علی بن ابی طالبسشتر ابوبکر الصدیقسرا مهار میکرد اصرار داشتند که شما به مدینه برگردید و مجاهدین صحابه را با فرماندهان شجاع برای جنگ ارسال دارید. پس ابوبکر الصدیق با این مشورت علیسموافقت و یازده امیر تعیین میکند و برای جنگ با مرتدین دور دست میفرستد [۶۱۷]. جناب نجمی تمام این رویدادها را حذف کرده است فقط از وسط این تفصیلات یک جمله مقطوع و بریده را نقل میکند و آن اینکه «وجعلت وفود العرب تقدم الـمدينة يقرون بالصلاة ويمتنعون من أداء الزکاة ومنهم من امتنع من دفعها إلى الصديقس».
[۶۱۵] البداية و النهاية: ج ۶، ص ۳۱۱. [۶۱۶] البداية و النهاية: ج ۶، ص ۳۱۲. [۶۱۷] البداية و النهاية: ج ۶، ص ۳۱۷.