نقدی بر کتاب سیری در صحیحین

فهرست کتاب

تلبیس در روایت صلح حدیبیه

تلبیس در روایت صلح حدیبیه

در این عنوان، مسأله بزرگی را انکار و کتمان نموده است:

اولاً- این صلح و بیعت برای چه کسی بوده است؟

دوم- علیسبر خلاف دستور رسول خدا صلح نامه را می‌نویسد.

سوم- چه جریان و حادثه پیش آمده که عمر بن الخطابسچنان پریشان و بی‌حوصله گردید که غیرت ایمانیش به جوش می‌آید امّا باز هم دست به شمشیر نمی‌برد (بر علیه مشرکین) و غضب خود را فرو می‌برد و مطیع فرمان رسول خدا جمی‌گردد – هو المـستعان.

اولاً- تمام این حادثه بزرگ تاریخ اسلام، برای عثمان ذی النورینسبوده است.

دوم- نافرمانی علیسبزرگ‌تر از پریشانی و ناراحتی عمرساست.

قرآن می‌فرماید:

۱- ﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ يُبَايِعُونَكَ إِنَّمَا يُبَايِعُونَ ٱللَّهَ يَدُ ٱللَّهِ فَوۡقَ أَيۡدِيهِمۡ[الفتح: ۱۰].

«کسانی که با تو بیعت می‌کنند (در حقیقت) تنها با خدا بیعت می‌نمایند و دست خدا بالای دست آنهاست».

۲- ﴿هُوَ ٱلَّذِيٓ أَنزَلَ ٱلسَّكِينَةَ فِي قُلُوبِ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ لِيَزۡدَادُوٓاْ إِيمَٰنٗا مَّعَ إِيمَٰنِهِمۡ[الفتح: ۴].

«او کسی است که آرامش را در دل‌های مؤمنان نازل کرد تا ایمانی بر ایمانشان بیفزایند».

۳- ﴿لَّقَدۡ رَضِيَ ٱللَّهُ عَنِ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ إِذۡ يُبَايِعُونَكَ تَحۡتَ ٱلشَّجَرَةِ فَعَلِمَ مَا فِي قُلُوبِهِمۡ فَأَنزَلَ ٱلسَّكِينَةَ عَلَيۡهِمۡ وَأَثَٰبَهُمۡ فَتۡحٗا قَرِيبٗا ١٨[الفتح: ۱۸].

«خداوند از مؤمنان هنگامی که در زیر آن درخت با تو بیعت کردند راضی و خشنود شد، خدا آنچه را در درون دل‌هایشان (از ایمان و صداقت) نهفته بود می‌دانست، از این‌رو آرامش را بر دل‌هایشان نازل کرد و پیروزی نزدیکی بعنوان پاداش نصیب آنها فرمود».

۴- ﴿وَمَغَانِمَ كَثِيرَةٗ يَأۡخُذُونَهَاۗ وَكَانَ ٱللَّهُ عَزِيزًا حَكِيمٗا ١٩[الفتح: ۱۹].

«و همچنین غنائم بسیاری که آن را بدست می‌آورید و الله عزیز و حکیم است».

۱- نزول آرامش بعد از ناراحتی‌های تمام مؤمنین بوده است. از جمله: عمر بن الخطاب است که از همه ناراحت‌تر بود.

۲- بشارت ایمان کامل برای صحابه.

۳- و الله تعالى پروردگار رضامندی خود را بصیغه ماضی برای تمام صحابه همراه پیامبر که برای حمایت و انتقام خون عثمانسبا پیامبر جدر زیر درخت بیعت نمودند، اعلام و نازل فرمود. اما فرقه سبائی از رضایت پروردگار تعالى ناراضی‌اند و تا قیامت می‌سوزند و رنج می‌برند جمله ﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ يُبَايِعُونَكَ إِنَّمَا يُبَايِعُونَ ٱللَّهَ يَدُ ٱللَّهِ فَوۡقَ أَيۡدِيهِمۡ[الفتح: ۱۰]. ﴿لَّقَدۡ رَضِيَ ٱللَّهُ عَنِ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ[الفتح: ۱۸]. سوره فتح یک تاج خدائی برای پیامبر جو همه صحابه همراه: و بیعت کنندگان برای انتقام جوئی خون عثمان و بویژه خود عثمان است. بسیار کم دیده شود که کسی به چنین فضیلت و شرفی نائل گردد الاّ عائشه صدیقهلکه شانزده آیه برای عصمت او نازل شده است. اما روایت صحیحین امام بخاری در کتاب [الشروط باب «الشُّرُوطِ فِى الْجِهَادِ وَالْمُصَالَحَةِ مَعَ أَهْلِ الْحَرْبِ وَكِتَابَةِ الشُّرُوطِ» ص ۳۷۸، ج ۱] در یک روایت مفصل از مسور بن مخرمه و مروان بن الحکم: جملات ذیل را نقل می‌کند.

۱- «قال ج: لاَ يَسْأَلُونِى خُطَّةً يُعَظِّمُونَ فِيهَا حُرُمَاتِ اللَّهِ إِلاَّ أَعْطَيْتُهُمْ إِيَّاهَا». «هر چه از من بخواهند (یعنی مشرکین مکه) که در آن (شرط) احترام و عظمت حرمات الله باشد من موافقت می‌کنم».

۲- بعد از بدیل عروه بن مسعود از طرف اهل مکه بخدمت پیامبر جمی‌رسد و بعد از ملاقات پیامبر جدو مرتبه به مکه می‌رود و با اهل مکه صحبت می‌کند و می‌گوید: «فَقَالَ أَىْ قَوْمِ، وَاللَّهِ لَقَدْ وَفَدْتُ عَلَى الْمُلُوكِ، وَوَفَدْتُ عَلَى قَيْصَرَ وَكِسْرَى وَالنَّجَاشِىِّ وَاللَّهِ إِنْ رَأَيْتُ مَلِكًا قَطُّ، يُعَظِّمُهُ أَصْحَابُهُ مَا يُعَظِّمُ أَصْحَابُ مُحَمَّدٍ جمُحَمَّدًا، وَاللَّهِ إِنْ تَنَخَّمَ نُخَامَةً إِلاَّ وَقَعَتْ فِى كَفِّ رَجُلٍ مِنْهُمْ، فَدَلَكَ بِهَا وَجْهَهُ وَجِلْدَهُ، وَإِذَا أَمَرَهُمُ ابْتَدَرُوا أَمْرَهُ وَإِذَا تَوَضَّأَ كَادُوا يَقْتَتِلُونَ عَلَى وَضُوئِهِ، وَإِذَا تَكَلَّمَ خَفَضُوا أَصْوَاتَهُمْ عِنْدَهُ».

بعد از عروه شخص دیگری از قبیله بنی کنانه از اهل مکه به حدیبیه و به خدمت رسول خدا می‌آید هنگامی که صحابه را در حال لبیک‌گرفتن: و تقدیم هدایا را می‌بیند می‌گوید: «سُبْحَانَ اللَّهِ مَا يَنْبَغِى لِهَؤُلاَءِ أَنْ يُصَدُّوا عَنِ الْبَيْتِ». بعد از مکرز، سهیل بن عمر و یکی از سران مشرکین مکه می‌رسد می‌گوید: بیایید و صلح‌نامه را بنویسید. پیامبر جبنا به بیان اسحاق: به علیسمی‌گوید: بنویس. «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ». سهیل می‌گوید: نه، بنویس «بِاسْمِكَ اللَّهُمَّ». مسلمانان می‌گویند: «وَاللَّهِ لاَ نَكْتُبُهَا إِلاَّ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ». بعد پیامبر جمی‌گوید: بنویس «بِاسْمِكَ اللَّهُمّ هَذَا مَا قَاضَى عَلَيْهِ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ». سهیل می‌گوید: «وَاللَّهِ لَوْ كُنَّا نَعْلَمُ أَنَّكَ رَسُولُ اللَّهِ مَا صَدَدْنَاكَ عَنِ الْبَيْتِ وَلاَ قَاتَلْنَاكَ».«ما اگر می‌دانستیم که شما رسول الله هستید شما را از ورود به کعبه منع نمی‌کردیم و با شما جنگ نمی‌کردیم». بنویس محمد بن عبدالله. بعد پیامبر جمی‌فرماید: «وَاللَّهِ إِنِّى لَرَسُولُ اللَّهِ وَإِنْ كَذَّبْتُمُونِى». بنویس محمد بن عبدالله. علیسمی‌گوید: «لاَ وَاللَّهِ لاَ أَمْحُوكَ أَبَدًا» نه، قسم به خدا من کلمه رسول الله را پاک نمی‌کنم بعد رسول خدا دستور می‌دهد که بنویسید: «هَذَا مَا قَاضَى عليه مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ». با شرایط ذیل:

۱- « لاَ يَدْخُلَ مَكَّةَ بِسِلاَحٍ إِلاَّ فِى الْقِرَابِ».

۲- «ذَلِكَ مِنَ الْعَامِ الْمُقْبِلِ».

۳- «عَلَى أَنْ يُقِيمَ بِهَا ثَلاَثَةَ أَيَّامٍ».

۴- «وَأَنْ لاَ يَخْرُجَ مِنْ أَهْلِهَا بِأَحَدٍ ، إِنْ أَرَادَ أَنْ يَتْبَعَهُ».

۵- «وَأَنْ لاَ يَمْنَعَ أَحَدًا مِنْ أَصْحَابِهِ أَرَادَ أَنْ يُقِيمَ بِهَا. وفي رواية: وَعَلَى أَنَّهُ لاَ يَأْتِيكَ مِنَّا رَجُلٌ ، وَإِنْ كَانَ عَلَى دِينِكَ، إِلاَّ رَدَدْتَهُ إِلَيْنَا. قَالَ الْمُسْلِمُونَ سُبْحَانَ اللَّهِ كَيْفَ يُرَدُّ إِلَى الْمُشْرِكِينَ وَقَدْ جَاءَ مُسْلِمًا».

«فَبَيْنَمَا هُمْ كَذَلِكَ إِذْ دَخَلَ أَبُو جَنْدَلِ بْنُ سُهَيْلِ بْنِ عَمْرٍو يَرْسُفُ فِى قُيُودِهِ، وَقَدْ خَرَجَ مِنْ أَسْفَلِ مَكَّةَ، حَتَّى رَمَى بِنَفْسِهِ بَيْنَ أَظْهُرِ الْمُسْلِمِينَ. فَقَالَ سُهَيْلٌ هَذَا يَا مُحَمَّدُ أَوَّلُ مَا أُقَاضِيكَ عَلَيْهِ أَنْ تَرُدَّهُ إِلَىَّ. فَقَالَ النَّبِىُّ ج: إِنَّا لَمْ نَقْضِ الْكِتَابَ بَعْدُ . قَالَ فَوَاللَّهِ إِذًا لَمْ أُصَالِحْكَ عَلَى شَىْءٍ أَبَدًا . قَالَ النَّبِىُّ ج: فَأَجِزْهُ لِى . قَالَ مَا أَنَا بِمُجِيزِهِ لَكَ . قَالَ: بَلَى ، فَافْعَلْ. قَالَ مَا أَنَا بِفَاعِلٍ . قَالَ مِكْرَزٌ بَلْ قَدْ أَجَزْنَاهُ لَكَ . قَالَ أَبُو جَنْدَلٍ أَىْ مَعْشَرَ الْمُسْلِمِينَ، أُرَدُّ إِلَى الْمُشْرِكِينَ وَقَدْ جِئْتُ مُسْلِمًا أَلاَ تَرَوْنَ مَا قَدْ لَقِيتُ وَكَانَ قَدْ عُذِّبَ عَذَابًا شَدِيدًا فِى اللَّهِ. قَالَ فَقَالَ عُمَرُ بْنُ الْخَطَّابِ فَأَتَيْتُ نَبِىَّ اللَّهِ جفَقُلْتُ أَلَسْتَ نَبِىَّ اللَّهِ حَقًّا قَالَ: بَلَى. قُلْتُ أَلَسْنَا عَلَى الْحَقِّ وَعَدُوُّنَا عَلَى الْبَاطِلِ قَالَ « بَلَى » . قُلْتُ فَلِمَ نُعْطِى الدَّنِيَّةَ فِى دِينِنَا إِذًا قَالَ: إِنِّى رَسُولُ اللَّهِ، وَلَسْتُ أَعْصِيهِ وَهْوَ نَاصِرِى... الحديث». [بخاری: کتاب الصلح، باب کيف يکتب هذا ما صالح فلان بن فلان] [۶۴۵].

۱- امسال اجازه عمره را نمی‌دهیم.

۲- سال آینده برای عمره بیایید در حالی که شمشیرها در غلاف باشند.

۳- و مدت اقامت شما سه روز هست.

۴- و هیچ کس از اهل مکه و لو اینکه مسلمان بشود نباید با شما بیاید و اگر نزد شما آمد، او را برگردانید.

با این شرایط مسلمانان ناراحت شدند و گفتند: سبحان الله، چگونه یک مسلمان را به دست مشرکین دهیم؟ در همین حال ابو جندل پسر سهیل با غُل و زنجیری که بر پاهایش داشت از پائین مکه بیرون آمد و خود را در داخل مسلمانان انداخت و فریاد زد: ای گروه مسلمین من را دوباره بدست مشرکین می‌دهید با آن همه شکنجه و عذابی که از دست‌شان دیده‌ام از آن طرف سهیل بن عمرو می‌گفت: اگر ابوجندل را در اختیار ما نگذارید، با شما صلح و عهدنامه‌ای ندارم. هر چه پیامبر جاصرار نمود که ابو جندل را بگذارید تا با ما بیاید سهیل قبول نکرد.

بدین سبب همه صحابه ناراحت، غمگین و پریشان شدند و عمرسخشمگین شد و علی نیز بر خلاف دستور پیامبر، کلمه رسول الله را حذف نکرد. زیرا در ظاهر، این صلح بر خلاف عقل و به ذلت مسلمانان تمام گردید، اما در نهایت پیروزی بزرگی برای پیش برد اسلام و مسلمین داشت و یک سوره کامل بنام سوره فتح نازل گردید.

اندوه مسلمانان آنچنان بود که غیر از خدا کسی دیگر نمی‌توانست آن را از دل مسلمانان بیرون کند. فقط الله تعالى بود که به مسلمانان آرامش و تسکین بخشید. و به ایشان وعده پاداش بزرگ و بشارت دنیا و آخرت را عطا فرمود. همچنین به پیامبر بشارت فتح و مغفرت از گناه اول و آخر را عنایت نمود.

﴿إِنَّا فَتَحۡنَا لَكَ فَتۡحٗا مُّبِينٗا ١ لِّيَغۡفِرَ لَكَ ٱللَّهُ مَا تَقَدَّمَ مِن ذَنۢبِكَ وَمَا تَأَخَّرَ وَيُتِمَّ نِعۡمَتَهُۥ عَلَيۡكَ وَيَهۡدِيَكَ صِرَٰطٗا مُّسۡتَقِيمٗا ٢ وَيَنصُرَكَ ٱللَّهُ نَصۡرًا عَزِيزًا ٣[الفتح: ۱-۳]. ﴿لَّقَدۡ صَدَقَ ٱللَّهُ رَسُولَهُ ٱلرُّءۡيَا بِٱلۡحَقِّۖ لَتَدۡخُلُنَّ ٱلۡمَسۡجِدَ ٱلۡحَرَامَ إِن شَآءَ ٱللَّهُ ءَامِنِينَ مُحَلِّقِينَ رُءُوسَكُمۡ وَمُقَصِّرِينَ لَا تَخَافُونَۖ فَعَلِمَ مَا لَمۡ تَعۡلَمُواْ فَجَعَلَ مِن دُونِ ذَٰلِكَ فَتۡحٗا قَرِيبًا ٢٧ هُوَ ٱلَّذِيٓ أَرۡسَلَ رَسُولَهُۥ بِٱلۡهُدَىٰ وَدِينِ ٱلۡحَقِّ لِيُظۡهِرَهُۥ عَلَى ٱلدِّينِ كُلِّهِۦۚ وَكَفَىٰ بِٱللَّهِ شَهِيدٗا ٢٨ مُّحَمَّدٞ رَّسُولُ ٱللَّهِۚ وَٱلَّذِينَ مَعَهُۥٓ أَشِدَّآءُ عَلَى ٱلۡكُفَّارِ رُحَمَآءُ بَيۡنَهُمۡ[الفتح: ۲۷-۲۹].

این همه بشارت، پاداش، تایید و تسلّی برای پیامبر خدا جبجای آن همه ناراحتی و فشار مشرکین مکه است.

و همچنین به اصحاب رسول الله جنعمتها و بشارت‌هایی عنایت فرمود و در عوض ناراحتی‌های آنان، آرامش، سکون قبلی، و وعده رضامندی خود از آنان را اعلام فرمود:

۱- ﴿هُوَ ٱلَّذِيٓ أَنزَلَ ٱلسَّكِينَةَ فِي قُلُوبِ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ لِيَزۡدَادُوٓاْ إِيمَٰنٗا مَّعَ إِيمَٰنِهِمۡ[الفتح: ۴].

۲- ﴿لِّيُدۡخِلَ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ وَٱلۡمُؤۡمِنَٰتِ جَنَّٰتٖ تَجۡرِي مِن تَحۡتِهَا ٱلۡأَنۡهَٰرُ خَٰلِدِينَ فِيهَا وَيُكَفِّرَ عَنۡهُمۡ سَيِّ‍َٔاتِهِمۡۚ وَكَانَ ذَٰلِكَ عِندَ ٱللَّهِ فَوۡزًا عَظِيمٗا ٥[الفتح: ۵].

۳- ﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ يُبَايِعُونَكَ إِنَّمَا يُبَايِعُونَ ٱللَّهَ يَدُ ٱللَّهِ فَوۡقَ أَيۡدِيهِمۡ[الفتح: ۱۰].

۴- ﴿لَّقَدۡ رَضِيَ ٱللَّهُ عَنِ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ إِذۡ يُبَايِعُونَكَ تَحۡتَ ٱلشَّجَرَةِ فَعَلِمَ مَا فِي قُلُوبِهِمۡ فَأَنزَلَ ٱلسَّكِينَةَ عَلَيۡهِمۡ وَأَثَٰبَهُمۡ فَتۡحٗا قَرِيبٗا ١٨ وَمَغَانِمَ كَثِيرَةٗ يَأۡخُذُونَهَاۗ وَكَانَ ٱللَّهُ عَزِيزًا حَكِيمٗا ١٩ وَعَدَكُمُ ٱللَّهُ مَغَانِمَ كَثِيرَةٗ تَأۡخُذُونَهَا فَعَجَّلَ لَكُمۡ هَٰذِهِۦ وَكَفَّ أَيۡدِيَ ٱلنَّاسِ عَنكُمۡ وَلِتَكُونَ ءَايَةٗ لِّلۡمُؤۡمِنِينَ وَيَهۡدِيَكُمۡ صِرَٰطٗا مُّسۡتَقِيمٗا ٢٠[الفتح: ۱۸-۲۰].

۵- ﴿فَعَلِمَ مَا لَمۡ تَعۡلَمُواْ فَجَعَلَ مِن دُونِ ذَٰلِكَ فَتۡحٗا قَرِيبًا[الفتح: ۲۷].

۶- ﴿إِذۡ جَعَلَ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ فِي قُلُوبِهِمُ ٱلۡحَمِيَّةَ حَمِيَّةَ ٱلۡجَٰهِلِيَّةِ فَأَنزَلَ ٱللَّهُ سَكِينَتَهُۥ عَلَىٰ رَسُولِهِۦ وَعَلَى ٱلۡمُؤۡمِنِينَ وَأَلۡزَمَهُمۡ كَلِمَةَ ٱلتَّقۡوَىٰ وَكَانُوٓاْ أَحَقَّ بِهَا وَأَهۡلَهَاۚ وَكَانَ ٱللَّهُ بِكُلِّ شَيۡءٍ عَلِيمٗا ٢٦[الفتح: ۲۶].

و در مقابل صحابه، منافقین و مشرکین را سرزنش نموده و تهدید و توبیخ می‌کند.

﴿وَيُعَذِّبَ ٱلۡمُنَٰفِقِينَ وَٱلۡمُنَٰفِقَٰتِ وَٱلۡمُشۡرِكِينَ وَٱلۡمُشۡرِكَٰتِ ٱلظَّآنِّينَ بِٱللَّهِ ظَنَّ ٱلسَّوۡءِۚ عَلَيۡهِمۡ دَآئِرَةُ ٱلسَّوۡءِۖ وَغَضِبَ ٱللَّهُ عَلَيۡهِمۡ وَلَعَنَهُمۡ وَأَعَدَّ لَهُمۡ جَهَنَّمَۖ وَسَآءَتۡ مَصِيرٗا ٦[الفتح: ۶].

و همچنین آیه یازده تا سیزده و آیه پانزده تا شانزده و آیه ۲۶ الفتح. در نتیجه جناب نجمی با حمایت و جانبداری از کفّار و مشرکین مکه، تمام مقاصد سوره الفتح و این واقعه تاریخی را دگرگون و تحریف و تغییر می‌دهد. خداوند رضامندی خود را نسبت به صحابه اعلام می‌دارد و نجمی بر عکس بیان قرآن، انزجار خود را از صحابه اعلام می‌کند در اینجا تنها عمر بن الخطابسنبوده که علیه ابو جندل خشمگین شد، بلکه پیامبر جو تمامی صحابه با دیدن ابو جندل ناراحت شدند؛ لکن عمرسغم خود را اظهار نمود و گفت: ما وقتی که بر حق هستیم چرا تحت ذلّت قرار بگیریم و آن را قبول کنیم؟ اما از آن حکمت و فوائد باطنی که در این صلح نهفته بود، خبری نداشت چنانچه در آیه ۲۷ سوره فتح می‌فرماید:

﴿فَعَلِمَ مَا لَمۡ تَعۡلَمُواْ[الفتح: ۲۷].

«خدا می‌داند آنچه را که شما نمی‌دانستید».

سهل بن حنیف می‌گوید: در مقابل قول خدا و رسول نباید از نظر خود پیروی کرد و ما نمی‌توانستیم با عقل قول رسول الله جرا ردّ بکنیم و اگر ردّ می‌کردیم، در روز آمدن ابو جندل این کار را انجام می‌دادیم [۶۴۶]. پس عمرسو سایرین هیچ یک، دستور رسول خدا را رد و انکار نکرده‌اند گرچه از تحویل ابوجندل و شرایط سهیل بن عمرو بسیار ناراحت و غمگین شدند و بیش از تمامی آنان علیسخشمگین شد و برخلاف دستور پیامبر جکلمه رسول الله را پاک نکردند و پیامبر جتمام شرایط سهیل را پذیرفتند تا در سرزمین حرم خونی ریخته نشود (تا جایی که امکان تحمل و صبر هست) به همین خاطر فرمود: «لا يسألونني خطة يعظمون فيها حرمات الله إلا أعطيتُهم إياها». هر چه از من درخواست کنند و شرط قرار دهند و در آن شرط احترام و عظمت حرمات الله باشد، من قبول کرده و موافقت می‌کنم. و سبب بیعت، گمان قتل عثمانسبوده است [۶۴۷].

[۶۴۵] بخاری: ج ۱، ص ۳۷۲ و کتاب الشروط، ج ۱، ص ۳۸۰ و صحیح مسلم: ج ۲، ص ۱۰۴ باب صلح الحديبية. [۶۴۶] بخاری: باب غزوه الحديبية، ج ۲، ص ۶۰۲ و صحیح مسلم: ج ۲، ص ۱۰۶. [۶۴۷] تفسیر جامع البيان ابن جرير طبري: جز ۲۶، ص ۵۳، تفسیر قرطبی: ج ۱۶، ص ۱۸۲.