شبهه موضوع غرانیق
مرتضی عسکری میگوید: اهل سنت روایت نمودهاند که روزی پیامبر جدر شهر مکه سورة نجم را قرائت میفرمود تا بدین آیه رسید ﴿أَفَرَءَيۡتُمُ ٱللَّٰتَ وَٱلۡعُزَّىٰ ١٩ وَمَنَوٰةَ ٱلثَّالِثَةَ ٱلۡأُخۡرَىٰٓ ٢٠﴾[النجم: ۱۹-۲۰]. «آیا لات و عزی و منات و آن بت سومین را میبینید؟». با خواندن این آیه، شیطان بر زبان مبارکش القاء کرد که بگوید: «تلك الغرانيق العلي منها الشفاعة ترتجى». «به آن بتها که چون پرندگان سفیدند امید شفاعت میرود» [۹۸].
جواب:
اهل خانه از داخل خانه خبر دارد، نه مهمان اجنبی، آن هم مهمانی که دنبال بهانهجویی بگردد!!! اصل واقعه از این قرار است که بعضی از مفسرین روایات غیرصحیح و بدون سند متصل و بدون بیان شأن نزول آیه ۵۲ سوره حج و بدون تحقیق صحت و سقم آن را نقل کردهاند، مثل: ابوبکر جصاص، زمخشری، ابن جریر طبری و حتی ابن حجر نامدار لیکن در مقابل ایشان کسانی مثل ابنکثیر، قاضی عیاض، ابن خزیمه متولد ۲۲۳ و متوفی ۳۱۱، قاضی ابوبکر، ابن العربی، امام رازی، ابوعبدالله القرطبی، بدرالدینی، شوکانی، آلوسی و بیهقی میگویند که قصه غرانیق کاملاً نادرست است» یکی از دلائل نادرست بودن این قصه این است که سوره نجم مکی است و این داستان ﴿أَفَرَءَيۡتُمُ ٱللَّٰتَ وَٱلۡعُزَّىٰ ١٩ وَمَنَوٰةَ ٱلثَّالِثَةَ ٱلۡأُخۡرَىٰٓ ٢٠﴾[النجم: ۱۹-۲۰]. و سجده پیامبرجو مسلمانان و مشرکین بعد از هجرت حبشه بوده و هجرت حبشه در ماه رجب سال پنجم است و از شنیدن صلح دروغین سه ماه بعد از همین سال در ماه شوال مهاجرین به مکه برگشتند. و سوره بنیاسرائیل بعد از معراج نازل شده و معراج از تاریخ معتبر در سال یازده یا دوازده بعثت واقع شده و آیه ۷۳-۷۵ سوره بنیاسرائیل که پیامبر جرا توبیخ و تهدید میکند تقریبا پنج یا شش سال بعد از سوره نجم و قضیهی آن نازل شده و سوره حج و آیه ۵۲ تا ۵۳ بعد از نه سال نازل میشود این ربط از نقل و عقل سلیم بعید است و آیههای سورهی حج هیچ ربطی با آیه سورههای نجم ندارد: حال آیههای سوره حج را بخوانید و صحیح ترجمه بکنید.
﴿وَمَآ أَرۡسَلۡنَا مِن قَبۡلِكَ مِن رَّسُولٖ وَلَا نَبِيٍّ إِلَّآ إِذَا تَمَنَّىٰٓ أَلۡقَى ٱلشَّيۡطَٰنُ فِيٓ أُمۡنِيَّتِهِۦ فَيَنسَخُ ٱللَّهُ مَا يُلۡقِي ٱلشَّيۡطَٰنُ ثُمَّ يُحۡكِمُ ٱللَّهُ ءَايَٰتِهِۦۗ وَٱللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٞ ٥٢﴾[الحج: ۵۲].
در آیه ۵۲-۵۴ کلمه ﴿تَمَنَّىٰٓ﴾به معنی خواند و هم به معنی سخن گفتن است حرف «في» در ﴿فِيٓ أُمۡنِيَّتِهِۦ﴾بجای «عند» میآید به این معنی است هیچ پیامبری را پیش از تو نفرستادیم مگر اینکه هرگاه سخن میگفت: شیطان (انس یا جنی) القائاتی همزمان (با خواندن و حرفزدنشان) در گوش و دل کفار میکرد (و کفار هم آن را از قول پیامبر گماشته و اشاعه میدادند) امّا الله تعالى القائات شیطان را از میان میبرد سپس آیات خود را استحکام میبخشید و خداوند علیم و حکیم است. هدف این بود که الله تعالى القای شیطان را فتنه قرار دهد برای آنها که در دلهایشان بیماری است، و آنها که سنگدلند، و ظالمان در عداوت شدید دور از حق قرار گرفتهاند و (نیز) هدف این بود که آگاهان بدانند این حقّی است از سوی پروردگارت. و در نتیجه به آن ایمان بیاورند و دلهایشان در برابر آن خاضع گردد و الله تعالى کسانی را که ایمان آوردند به سوی صراط مستقیم هدایت میکند(۵۴) [۹۹].
﴿قَالَ أَلَمۡ نُرَبِّكَ فِينَا وَلِيدٗا وَلَبِثۡتَ فِينَا مِنۡ عُمُرِكَ سِنِينَ ١٨﴾[الشعراء: ۱۸].
«فرعون به موسی÷گفت آیا ما تو را در کودکی با خود پرورش ندادیم و سالهایی از زندگیت با ما نبودی».
مرتضی عسکری آنچه را در ص ۱۷-۲۱ سیری در صحیحن گفته: ادعائی شخصی است و بدانید فاصله شما با ابوذر غفاریسفاصله زمین تا آسمان است ایشان در در مدینهی روستایی سکونت نکردند و صحراء ربذه را مأوا و مسکن خود قرار دادند و شما در کاخهای شاهی و مجلل و در هوای دل بخواه خود زندگی میکنید و نزد شما در عوض صحیح البخاری، کتابی ارزش دارد که شیخ الحدیث او عفیر و سهل فاسد الدین اهل غلو بن زیاد و مفضّل بن صالح (کذاب) و سعد ابن طریف (ناؤوسی شاعر ضعیف قاصّ) و ابن فضال (واقفي مذهب) و حسن بن الجهم (به ضد عقل و قرآن روایت میکند) و سین بن عمیره (لعنه الأئمه) و ابوالجارود و لعنه الصادق (فاسد الـمذهب) و احمد بن محمد بن خالد (که از قم بیرونش کردند) و محمد بن سنان (کذّاب فاسد الـمذهب غالي) و ابراهیم بن اسحاق الاحمر (فاسد لادين واهل غلوّ) و علی بن ابراهیم (معتقد به تحریف قرآن بوده) و النوفلی (غالی) و هشام بن الحکم (شاگرد ابوشاکر زندیق و امام کاظم او را مطیع هوا و هوس و غافل از امر خدا خوانده) باشند و برای شما کتاب «التحريف» احمد بن محمد بن خالد البرقی و کتاب «التنزيل والتغيير» محمد بن خالد البرقی و کتاب «التنزيل من القرآن و التحريف» علی بن الحسن بن فضّال و کتاب «التحريف والتبديل» محمد بن الحسن الصیرفی و کتاب: «التنزيل والتحريف» حسن بن سلیمان الحلّی و کتاب «قرأه أميرالـمؤمنين وقرأه أهل بيت» محمد بن علی بن مروان الماهیار المعروف به ابن الحجام و کتاب «قرأه اميرالـمؤمنين» ابوطاهر عبدالواحد بن عمرالقمی و فصلالخطاب فی إثبات تحریف کتاب «رب الأرباب» للمیرزا حسین بن محمدتقی النوری الطبرسی و گفته و قرآن که هفده هزار آیات دارد و اصول کافی، خوب است که بخواند نه قرآن اهل سنت را که خلیفه سوم آن را منتشر کرده است، جناب عسکری با تمام آن بغض و کینه که با فاتحین جهان اسلام و یاران جان فدای خاتم الانبیاء÷داشت نتوانست کوچکترین ضعف برای آنان را از منابع صحیح و معتبری ثابت کند. لکن در پرخاش، بدگوئی، بدبینی، بدنویسی، بدعقیدتی، بدون دلیل، بدون مدرک، صدها درجه بالاتر از مقتدای خود عبدالله بن سبأ، نمره میگیرد،
[۹۸] مراجعه به تفسیر المنثور: ج ۴، ص ۳۶۸، سیری در صحیحین: ص ۱۶. [۹۹] تفسیر قرطبی: ص ۵۴-۵۶ و حرف فی رد آیه ۱۸ سورهی الشعراء است.