نقدی بر کتاب سیری در صحیحین

فهرست کتاب

بررسی کافی و برخی از رجال آن

بررسی کافی و برخی از رجال آن

۱- محمد بن سنان از ابونخّاس از برخی اصحاب ما روایت می‌کند که ابوجعفر فرمود: ما (اهل بیت) سبع المثانی هستیم که خداوند در آیه: ﴿وَلَقَدۡ ءَاتَيۡنَٰكَ سَبۡعٗا مِّنَ ٱلۡمَثَانِي وَٱلۡقُرۡءَانَ ٱلۡعَظِيمَ ٨٧[الحجر: ۸۷]. آورده و آن را به پیامبرمان عطا فرموده است و ما وجه خدا و چشم او در میان مخلوقات [۴۸۷].

محمد بن سنان از کذّابان مشهور است که برای خدا دست و صورت و جسم و مکان قائل است، علاوه بر این از غلاه است و امام را دست و چشم خدا می‌داند و ابوسلام النخّاس مجهول‌الحال است، مجلسی می‌گوید: این حدیث ضعیف است،، و معلوم است که قبل از آمدن ائمه، (نعوذبالله) خدا کور و فلج بوده، این حدیث مخالف آیه ﴿وَرَبَّكَ فَكَبِّرۡ ٣[المدثر: ۳]. ﴿سُبۡحَٰنَ رَبِّكَ رَبِّ ٱلۡعِزَّةِ عَمَّا يَصِفُونَ ١٨٠[الصافات: ۱۸۰]. ﴿فَإِنَّ ٱللَّهَ غَنِيٌّ عَنِ ٱلۡعَٰلَمِينَ[آل‌عمران: ۹۷] است.

۲- احمد بن اسحاق از سعد بن ملم از معاویه بن عمار از ابوعبدالله روایت می‌کند که: به خدا قسم ما (اهل بیت) اسم‌های نیکوی خدا هستیم و خداوند ما را چشم خود در میان بندگانش و زبان گویایش درمیان مخلوقات و دست مهربان خود بر بندگان و صورتی که از آن می‌آیند و دری که بر او دلالت می‌کند و خزینه داران خدا در آسمان و زمین هستیم، به وسیله ما درختان ثمر می‌دهند و میوه‌ها می‌رسند و نهرها جاری می‌شوند و به سبب ما باران آسمانی می‌بارد و گیاهان می‌رویند و با عبادت ماست که خدا عبادت می‌شود و اگر ما نبودیم، خدا عبادت نمی‌شد مجلسی می‌گوید: سند آن مجهول است و متن آن برخلاف قرآن است [۴۸۸].

این حدیث برخلاف عقل و قرآن است. قرآن در حقّ پیامبر جمی‌فرماید:

﴿قُل لَّآ أَقُولُ لَكُمۡ عِندِي خَزَآئِنُ ٱللَّهِ وَلَآ أَعۡلَمُ ٱلۡغَيۡبَ[الأنعام: ۵].

این حدیث جعلی را بکر بن صالح ساخته و بنام امام برخلاف قرآن تمام نموده است. در روایت این حدیث حمزه بن بزیع وجود دارد که مامقانی گوید: حمزه بن بزیع، ضعیف است، او از علی بن حمزه بطائنی پول گرفت و مذهب واقفیه را ترویج داد، و امام رضا÷فرمود: حمزه بن یزیع شقی است و نمی‌میرد مگر زندیق و در وقت مردن کافر از دنیا رفت.

۳- احمد بن محمد از ابن ابی‌نصر از محمد بن حمران از اسود بن سعید از ابوجعفر روایت می‌کند که گفت: ما حجت خدا و باب خدا، زبان خدا وجه خدا، چشم خدا در میان خلق و مجریان دستورات او در میان بندگانش هستیم.

۴- محمد بن یحیی از محمد بن حسین از محمد بن اسماعیل بن زیع از عمویش از حمزه بن بزیع از علی بن سوید از ابوالحسن موسی بن جعفر روایت می‌کند که فرمود: خداوند امیرالمؤمنین و افراد پس از ایشان و برگزیدگان را مکانت رفیع عطا فرموده تا اینکه این امر به آخرین نفر آنان می‌رسد.

۵- محمد بن یحیی از محمد بن حسین از احمد بن محمد بن ابونصر از حسان جمال روایت می‌کند که گفت: هاشم بن ابوعماره جنبی روایت کرده که من از امیرالمؤمنین شنیدم که فرمود: من چشم خدا، دست او، کنار او در نزدیک‌ شدن به او هستم [۴۸۹].

این احادیث که در آن راویان جعل‌کننده و دروغگو وجود دارد برخلاف نص صریح قرآن است که در سوره النساء آیه ۱۶۵ می‌فرماید:

﴿رُّسُلٗا مُّبَشِّرِينَ وَمُنذِرِينَ لِئَلَّا يَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَى ٱللَّهِ حُجَّةُۢ بَعۡدَ ٱلرُّسُلِۚ وَكَانَ ٱللَّهُ عَزِيزًا حَكِيمٗا ١٦٥[النساء: ۱۶۵]. و علیسدر خطبه ۹۰ نهج ‌البلاغة فرموده: «تمتْ بِنَبينا محمدٍ جحجّتهُ». در سند حدیث، حسان الجمال وجود دارد که مجهول‌ است و از راویان خرافات روایات قبلی می‌باشد و متن بر ضد قرآن ا‌ست و در سند حدیث: «جنب الله». حمزه بن بزیع موجود است که حال او را بیان نمودیم. خداوند در قرآن سوره زمر آیه ۵۶ فرموده:

﴿أَن تَقُولَ نَفۡسٞ يَٰحَسۡرَتَىٰ عَلَىٰ مَا فَرَّطتُ فِي جَنۢبِ ٱللَّهِ وَإِن كُنتُ لَمِنَ ٱلسَّٰخِرِينَ ٥٦[الزمر: ۵۶]. جنب الله به معنی قرب خدا است نه علی و در سوره انعام آیه ۳۱ آمده:

﴿يَٰحَسۡرَتَنَا عَلَىٰ مَا فَرَّطۡنَا فِيهَا[الأنعام: ۳۱]. با ضمیر تانیث آمده یعنی در دنیا.

۶- حاکم بن مسکین از اسحاق بن عمار از مردی از ابوعبدالله در مورد آیه زیر فرموده که منظور از آن ولایت امیرمؤمنان است.

﴿إِنَّا عَرَضۡنَا ٱلۡأَمَانَةَ عَلَى ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ وَٱلۡجِبَالِ فَأَبَيۡنَ أَن يَحۡمِلۡنَهَا وَأَشۡفَقۡنَ مِنۡهَا وَحَمَلَهَا ٱلۡإِنسَٰنُ[الأحزاب: ۷۲]. این تحریف و تفسیر به رأی است، دوم اینکه اسحاق بن عمّار، فطحی مذهب است و این دروغ بزرگ را بر امام جعفر تمام کرده و در جای دیگر ضد این حدیث آمده که امام بر تمام آسمان‌ها و زمین ولایت دارد [۴۹۰].

۷- علی بن حسّان از عبدالرحمن بن کثیر از ابوعبدالله در مورد آیه زیر:

﴿ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَلَمۡ يَلۡبِسُوٓاْ إِيمَٰنَهُم بِظُلۡمٍ[الأنعام: ۸۲]. فرموده: منظور خدا اینست که به ولایتی که محمد جآورده ایمان آورده‌اند و آن را با ولایت فلانی (ابوبکر) و ولایت فلانی (عمر) مخلوط نکنند، در این صورت اگر چنین کند آن را با ظلم درهم آمیخته است [۴۹۱].

این سوره مکی است آیا در مکه ابوبکر و عمرببه خلافت رسیده بودند،، علی بن حسّآن راوی کذّاب و ضعیف آن در نزد علماء شیعه هم بی‌اعتبار است و دارای تفسیر مخلوط به باطل است،، و عبدالرحمن بن کثیر، غالی و معروف به دروغ‌گوئی بوده و این دو نفر این حدیث را جعل و به نام امام تمام کرده‌اند.

اربعی بن عبدالله هم بر ابوجعفر دروغ بسته است. [۴۹۲]

۱۱- الوشّاء در حدیث هفتم همین بحث که ذکر کردیم بر ابوجعفر دروغ گفته.

۱۲- علی بن ابی‌حمزه بطائنی واقفی مذهب خبیث، مذهب واقفیه را ایجاد و اموال امام را اختلاس نموده و معتقد به تحریف قرآن بود و در حدیث هشتم همین باب که ذکر کردیم بر امام جعفرسدر تفسیر آیه ۷۱ سوره احزاب این تحریف را نسبت داده که بعد از آیه: ﴿وَمَن يُطِعِ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥ(في ولايةِ علي وَولايةِ الأئمة من بعدَه)فَقَدۡ فَازَ فَوۡزًا عَظِيمًا[الأحزاب: ۷۱]. نازل شده و دشمنان علی این جمله را کم کرده‌اند.

۸- محمد بن مروان آیه ۵۳ سوره احزاب:

﴿كَانَ لَكُمۡ أَن تُؤۡذُواْ رَسُولَ ٱللَّهِ[الأحزاب: ۵۳]. را اینگونه تحریف کرده که پس از آن جمله: «في علي والأئمة». نازل شده و این تحریف را بر ائمه نسبت می‌داد. این مطلب در حدیث شماره نه باب مذکور آمده است.

۹- احمد بن محمد بن عبدالله گفته: «وَوالدٍ وَما ولدَ أميرالـمؤمنينَ وما ولَد مِنَ الأئمة». که حدیث ۱۱ همین باب است را اینگونه تحریف نموده در حال که این سوره مکی و وَلَد فعل ماضی است و علی در مکه والد نبوده و اولادی نداشت.

۱۰- در حدیث دوازدهم همین باب علی بن حسان و عبدالرحمن بن کثیر کذّاب غالی و فاسد العقیدة بر امام جعفر دروغ گفته و معتقد است که آیه ۴۱ سوره انفال در جنگ نازل شده در حالی که آن وقت هنوز ائمه بوجود نیامده بودند و خویشان رسول الله جمنحصر به دوازده نفر نبودند.

۱۱- و در حدیث سیزد‌هم همین باب، الوشّاء و عبدالله بن سنان بر امام جعفر دروغ گفته‌اند، عبدالله بن سنان خزینه‌دار دربار منصور دوانیقی و راوی خرافات ضد قرآنی بوده است و در این روایت ترجمه آیه ۱۸۱ سوره اعراف را به امام نسبت داده‌است.

۱۲- در حدیث چهاردهم همین باب علی بن حسان کذّاب و عبدالرحمن بن کثیر کذاب و غالی در تفسیر آیه هفت آل عمران بر امام جعفر چنین دروغ بسته‌اند که منظور از همه‌ی آیات محکمات، علی است و مراد از آیات متشابهات ابوبکر و عمر و عثمان هستند و کلینی از چنین تفسیری لذّت می‌برد.

۱۳- در حدیث پانزدهم همین باب، الوشّاء بر امام ابوجعفر دروغ گفته است.

۱۴- در حدیث شانزده همین باب، ابن مسکان والحلبی به امام جعفر نسبت داده‌اند که گفته، تفسير السّلم، الدخول في امْرِنااست.

۱۵- در حدیث هفده در تفسیر آیه ۱۹ سوره انشقاق که مکی است زراره بر امام ابوجعفر دروغ بسته که مراد از ﴿لَتَرۡكَبُنَّ طَبَقًا عَن طَبَقٖ ١٩[الانشقاق: ۱۹]. خلافت ابوبکر و عمر و عثمان است.

۱۶- در حدیث ۱۸ همین باب حماد بن عیسی از عبدالله بن جندب در تفسیر آیه ۵۱ سوره قص بر ابوالحسن دروغ گفته‌ است.

۱۷- در حدیث ۱۹ همین باب در تفسیر آیه ۱۳۶ سوره بقره محمد بن نعمان و سلام بر امام ابوجعفر دروغ گفته‌اند.

۱۸- در حدیث ۲۰ همین باب در تفسیر آیه ۶۸ سوره آل عمران، الوشّاء بر امام باقر دروغ گفته است.

۱۹- در حدیث ۲۱ همین باب در تفسیر آیه ۱۹ سوره انعام، الوشاء و احمد بن عائذ از ابن اذینه بر امام جعفر دروغ بسته و بازی‌کردن با قرآن را به او نسبت داده‌اند.

۲۰- در حدیث شماره ۲۲ و ۲۳ این باب جناب کلینی با رجال اسناد خود بازی کرده‌ و آیه ۱۵ سوره طه را تحریف و به آدم÷توهین نموده‌ باز هم می‌گویند: «الکافي کافٍ لشيعتِنا». بلی برای چنین شیعه‌ای که با قرآن بازی بکند، این کتاب کافیست و بهتر از این نمی‌یابند.

۲۱- در حدیث ۲۴ باب سابق جناب الثمالی به امام باقر در آیه ۴۳ سوره زخرف تفسیر خنده‌آور و بازی با قرآن و علیسرا نسبت داده: «إنك على صراط مستقيم، إنك علي ولاية علي وعلي هو الصراط الـمستقيم». یعنی: «تو ای محمد بر راه راست هستی، تو بر مسیر ولایت علی هستی و علی همان صراط مستقیم است». درحالی که علیسدر نمازهای شبانه‌روزی حداقل چهل دفعه می‌گوید خدایا ما را به راه راست و مستقیم هدایت کن.

۲۲- در حدیث ۲۵ همین باب احمد بن محمد البرقی که در دین شک دارد و محمد بن سنان کذّاب و منخّل ضعیف و جابر بن یزید غالی المذهب (که قرآن را دست‌خورده و تحریف شده می‌داند) به امام باقر نزول آیه ۹۰ سوره بقره را چنین نسبت داده‌اند، «نزلَ جبرئيلُ بهذه الآية على محمدٍ هکذا:﴿بِئۡسَمَا ٱشۡتَرَوۡاْ بِهِۦٓ أَنفُسَهُمۡ أَن يَكۡفُرُواْ بِمَآ أَنزَلَ ٱللَّهُ (في علي) بَغۡيًا أَن يُنَزِّلَ ٱللَّهُ مِن فَضۡلِهِۦ عَلَىٰ مَن يَشَآءُ مِنۡ عِبَادِهِۦ[البقرة: ۹۰]. که طبق این روایت دروغ، جمله: «في علي» از آیه حذف شده است.

۲۳- جابر بن یزید با همین سند گفته که جبرئیل این آیه را نازل کرد.

۲۴- و به همین سند چنین روایت دروغ دیگری هم آورده شده: «نزل جبرئيل علي محمد جبهذه الاية هکذا:﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ أُوتُواْ ٱلۡكِتَٰبَ ءَامِنُواْ بِمَا نَزَّلۡنَا[النساء: ۴۷]. في علي نوراً مبيناً». که براساس آن، جمله: «في علي» در قرآن بوده و حذف شده است.

۲۵- جابر بن یزید از ابوجعفر، روایت کرده: ﴿وَلَوۡ أَنَّهُمۡ فَعَلُواْ مَا يُوعَظُونَ بِهِۦ (في علي) لَكَانَ خَيۡرٗا لَّهُمۡ[النساء: ۶۶]. که باز طبق این روایت، جمله: «في علي» در آیه بوده و از قرآن حذف شده است.

۲۶- منخل از جابر از یزید از ابوجعفر روایت می‌کند که فرمود: ﴿أَفَكُلَّمَا جَآءَكُمۡ رَسُولُۢ بِمَا لَا تَهۡوَىٰٓ أَنفُسُكُمُ (بموالاة علي) ٱسۡتَكۡبَرۡتُمۡ[البقرة: ۸۷]. که جمله: «بموالاة علي» از قرآن حذف شده است.

۲۷- محمد بن سنان از رضا÷روایت زیر را نقل کرده: ﴿كَبُرَ عَلَى ٱلۡمُشۡرِكِينَ (بولاية علي) مَا تَدۡعُوهُمۡ إِلَيۡهِ(من ولاية علي)..[الشوری: ۱۳]. «هکذا في الکتاب مخطوطةٌ».

۲۸- سهل بن زیاد (کذاب) با سند خود از ابی عبیدالله روایت کرده که: ﴿ٱئۡتِ بِقُرۡءَانٍ غَيۡرِ هَٰذَآ أَوۡ بَدِّلۡهُ[یونس: ۱۵]. «قال: قالوا: أو بدل عليا».

۲۹- سهل بن زیاد (کذاب) با سند خود از ابی عبدالله روایت کرده که در مورد آیه: ﴿لَمۡ نَكُ مِنَ ٱلۡمُصَلِّينَ[المدثر: ۴۳]. گفته که منظور این بوده که کفار می‌گویند ما جزو پیروان ائمه نبودیم.

۳۰- الوشّاء از محمد بن الفیل از ابی‌حمزه از ابی جعفر روایت کرده که در تفسیر آیه: ﴿قُلۡ إِنَّمَآ أَعِظُكُم بِوَٰحِدَةٍ[سبا: ۴۶]. گفته که منظور آن است که من (محمد) شما را فقط یک موعظه می‌کنم و آن هم دوست‌داشتن علی است.

۳۱- علی بن حسان کذاب از عبدالرحمن کذاب غالی و فاسد المذهب از ابی عبدالله روایت کرده که آیه ﴿لَّن تُقۡبَلَ تَوۡبَتُهُمۡ[آل‌عمران: ۹۰]. در مورد ابوبکر و عمر و عثمان نازل شده است و با همین سند روایت کرده که منظور از آیه: ﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ ٱرۡتَدُّواْ عَلَىٰٓ أَدۡبَٰرِهِم مِّنۢ بَعۡدِ مَا تَبَيَّنَ لَهُمُ ٱلۡهُدَى[محمد: ۲۵]. ابوبکر و عمر و عثمان بوده که به خاطر ترک ولایت علی از ایمان خارج شدند. در این باب جناب کلینی نود و دو روایت از ائمه به استناد روایات کذّابین غالی و فاسد المذهب در تحریف قرآن نقل نموده است.

و نیز در باب «فيه نتف و جوامع من الرواية في الولاية» روایات زیر را آورده است:

۱- سهل بن زیاد (کذاب) با سند خود از ابی‌جعفر نقل کرده که گفت: خدا از شیعیان ما پیمان ولایت گرفت درحالیکه مانند موران ریز بودند همان روزی که از ذره‌ها (روزی که همه بشر مانند ذرّه یعنی مورچه بودند) پیمان گرفت و نیز بر ربوبیت خود و نبوت محمد جاقرار گرفت.

۲- صالح بن عقبه جبری مذهب و غالی کذّاب، از عبدالله بن محمد الجعفی یا جعفری ضعیف (بیکار) از امام باقر چنین نقل کرد: خدا مخلوق را آفرید... سپس خدا پیغمبران را در میان آنها مبعوث ساخت تا ایشان را به ایمان به خدا دعوت کنند... سپس خدا ایشان را به ایمان به پیغمبران دعوت کرد. برخی اقرار و برخی انکار نمودند، آنگاه به ولایت ما دعوتشان کرد، به خدا کسی به آن ایمان آورد که خدا او را دوست داشت و هر کس را که خدا دوست نداشت به آن ایمان نیاورد. سپس امام باقر فرمود: تکذیب آنها در آنجا (عالم ذر) بود.

۳- سلمه بن خطاب فاسد المذهب واقفی ضعیف به سند خود از امام صادق نقل نموده که فرمود: ولایت ما همان ولایت خداست که خدا هیچ پیغمبری را جز آن مبعوث نساخت.

۴- یونس بن یعقوب فطحی مذهب ناقل خرافات می‌گوید که امام صادق فرمود: هیچ پیغمبری نیامد، مگر برای معرفت حق ما و برتری‌دادن ما بر دیگران (یعنی این دو مطلب از طرف خدا بر او واجب بود. از مترجم کافی).

۵- محمد بن فضیل ضعیف و غالی نقل کرده که امام باقر فرمود: به خدا که در آسمان هفتاد صف از ملائکه است اگر تمام مردم روی زمین جمع بشوند که یک صف آنها را بشمارند، نمی‌توانند و همه آن فرشتگان ولایت ما را قبول دارند».

۶- عبدالله بن سنان (کذاب) گوید: امام باقر فرمود: همانا علی دریست که خدا آن را گشوده هر که از آن در وارد شود مؤمن است و هر که از آن خارج شود کافر است و هرکس بی‌طرف باشد یا آن حضرت را نشناسد او در مشیت خدا است.

۷- محمد بن فضیل ضعیف غالی نقل کرده که ابوالحسن فرمود: ولایت علی در تمام کتب پیغمبران نوشته شده است و خدا هیچ پیغمبری را مبعوث نسازد جز به نبوّت محمد جو وصیت علی.

۸- محمد بن جمهور بی‌دین نقل کرده که امام باقر فرمود: همانا خدای عزوجل علیسرا نشانه‌ای میان خود و مخلوقش قرار داد هر که او را شناسد مؤمن است و هر که انکارش کند کافر است و هر که او را نشناسد گمراهست و هر که دیگری را همراه او گمارد مشرکست و هر که با ولایت او آید به بهشت درآید.

۹- کلینی که از کذّابان درجه یک است، از امام باقر روایت کرده که خدا از شیعیان ما آنگاه که در عالم ذر بودند برای ولایت ما پیمان گرفت و خدا ارواح شیعیان ما را دو هزار سال پیش از بدنهایشان آفرید، و آنها را بر پیغمبر جعرضه داشت، حضرت آنها را شناخت و علی هم آنها را شناخت و ما آنها را از سیاق گفتار می‌شناسیم».

بلی جناب محمد صادق نجمی، اصول کافی شما در حدیث شماره هشت این باب، علی را به جای خدا قرار داد و معتقد است که ایمان و کفر متعلق به شناخت اوست و بر این اساس آیه ۱۳۶ سوره النساء در ردّ کلینی ناقص یا تحریف شده است زیراکه اسم علی در آن نیست، اگر علی اصل دین و ایمانست پس این قول علی که فرموده: من تابع دین می‌باشم یعنی مکلّفم. در حالی که اصل دین مکلّف نمی‌باشد.

آیه زیر نیز برخلاف اعتقاد شماست:

﴿وَمَآ أَرۡسَلۡنَا مِن قَبۡلِكَ مِن رَّسُولٍ إِلَّا نُوحِيٓ إِلَيۡهِ أَنَّهُۥ لَآ إِلَٰهَ إِلَّآ أَنَا۠ فَٱعۡبُدُونِ ٢٥[الأنبیاء: ۲۵]. و همچنان آیه ۱۷۲ سوره الاعراف برخلاف نظر شما است.

﴿وَإِذۡ أَخَذَ رَبُّكَ مِنۢ بَنِيٓ ءَادَمَ مِن ظُهُورِهِمۡ ذُرِّيَّتَهُمۡ وَأَشۡهَدَهُمۡ عَلَىٰٓ أَنفُسِهِمۡ أَلَسۡتُ بِرَبِّكُمۡۖ قَالُواْ بَلَىٰ شَهِدۡنَآۚ أَن تَقُولُواْ يَوۡمَ ٱلۡقِيَٰمَةِ إِنَّا كُنَّا عَنۡ هَٰذَا غَٰفِلِينَ ١٧٢[الأعراف: ۱۷۲]. مطابق اصل شما باید جمله این طور باشد «ألستُ بِرَبِّکُم وعلي وليکم». یا معتقدید که فلان (ابوبکر) و فلان (عمر) و فلان (عثمان) حذفش کرده‌اند، یا جبرئیل و محمد رسول‌ الله از ترس عمر اسم علی را نیاورده‌اند، و همچنان علت کفر و شرک مردم باین خاطر بوده که منکر علی بوده‌اند یا کسی دیگر را در منسب خلافت قرار داده‌اند.

﴿أَوۡ تَقُولُوٓاْ إِنَّمَآ أَشۡرَكَ ءَابَآؤُنَا مِن قَبۡلُ وَكُنَّا ذُرِّيَّةٗ مِّنۢ بَعۡدِهِمۡۖ أَفَتُهۡلِكُنَا بِمَا فَعَلَ ٱلۡمُبۡطِلُونَ ١٧٣[الأعراف: ۱۷۳]. و همچنان معنی آیه ۶۵ سوره زمر معلوم گشت که می‌فرماید:

﴿وَلَقَدۡ أُوحِيَ إِلَيۡكَ وَإِلَى ٱلَّذِينَ مِن قَبۡلِكَ لَئِنۡ أَشۡرَكۡتَ لَيَحۡبَطَنَّ عَمَلُكَ وَلَتَكُونَنَّ مِنَ ٱلۡخَٰسِرِينَ ٦٥[الزمر: ۶۵]. و باز هم آیه بعدی برخلاف اصل شما است:

﴿بَلِ ٱللَّهَ فَٱعۡبُدۡ وَكُن مِّنَ ٱلشَّٰكِرِينَ ٦٦[الزمر: ۶۶]. در این آیه مفعول بر فعل مقدم شده است و این تقدیم، معنی حصر می‌دهد.

همان طوری که آیه ۶۷ زمر برخلاف اعتقاد شما آمده است:

﴿وَٱلۡأَرۡضُ جَمِيعٗا قَبۡضَتُهُۥ يَوۡمَ ٱلۡقِيَٰمَةِ وَٱلسَّمَٰوَٰتُ مَطۡوِيَّٰتُۢ بِيَمِينِهِۦۚ سُبۡحَٰنَهُۥ وَتَعَٰلَىٰ عَمَّا يُشۡرِكُونَ[الزمر: ۶۷]. طبق روایات شما تمام انبیاء و رسولان، مخصوصاً خاتم پیامبران و پدر زن علیس، محمد رسول الله جزیر سؤال می‌روند که چرا ایشان ولایت و امامت علیسرا اعلام و به مردم ابلاغ ننمودند و از همه بیشتر محمد رسول‌ الله زیر سؤال می‌رود که در عرفات تمام اصول دین و اتفاقات زمان بعثت را به مردم اعلام و ابلاغ نمود، اما از علیساسم نبرد و از همه مهم‌تر اینست که در مرض الموت به ابوبکر سنّی مذهب با جدّیت تمام دستور داد که امامت را به عهده گیرد، اما در مورد علی سکوت نمود، این اشکالات را باید خود نجمی و عبدالحسین و ابوریه و ... جواب بدهند، زیراکه اسلام آنها اسلام ناب محمدی‌ است جأستغفر الله أستغفر الله أستغفر الله.

باب: «أن الامام يعرف الإمام الذي يکون من بعده کتاب الحجة».

الحسن بن علی الوشاء با سند خود از ابوجعفر روایت کرده که آیه ۵۹ سوره نساء را این گونه می‌خواند: «فَانْ خِفْتُم تنازعاً في أمرٍ فَرُدُّوه إلى الله وإلى الرسول وإلى أولي ‌الأمر منکم»، در حالی که در قرآن عثمانی چنین آیه‌ای نداریم، جواد مصطفوی مترجم اصول کافی می‌گوید: و کلمه اولی‌الامر- در قرآن نیست پس ممکن است عثمان آن را از قرآن حذف کرده باشد.

در قرآن جمع آوری شده توسط عثمانسچنین آمده:

﴿فَإِن تَنَٰزَعۡتُمۡ فِي شَيۡءٖ فَرُدُّوهُ إِلَى ٱللَّهِ وَٱلرَّسُولِ[النساء: ۵۹].

جناب کلینی والوشّاء، هم‌چنین روایت دروغی را به نام امام باقر اضافه نموده‌اند.

در حدیث دوم همین باب جناب کلینی و حسن بن علی الوشّاء در مورد آیه: ﴿إِنَّ ٱللَّهَ يَأۡمُرُكُمۡ أَن تُؤَدُّواْ ٱلۡأَمَٰنَٰتِ إِلَىٰٓ أَهۡلِهَا[النساء: ۵۸]. گفته‌اند که منظور از کلمه: ﴿أَهۡلِهَاامامان اهل بیت است. که باید هر امامی امانت امامت را به امام بعد از خود بسپارد و به دیگری ندهد و از امام هم دریغ نکند. آنان این تفسیر ساختگی خود را بنام امام رضا تمام کردند و در باب «الإشارة والنَّصُ على أميرالـمؤمنين÷». در حدیث اول نصی از قرآن یا اشاره‌ای نیاورده و در سند حدیث دوم محمد بن فضیل ضعیف غالی و ابوحمزه الثمالی شراب‌خور موجود است [۴۹۳].

و در سند حدیث سوم، سهل بن زیاد کذّاب فاسد العقیده غالی و محمدبن یحیی که مرد خرافی است و محمد بن سنان کذّاب و غالی و عبدالحمید بن ابی‌الدیلم مجهول وجود دارد. ایشان از امام جعفر به دروغ روایت کرده‌اند که پیامبر جاسم اکبر و میراث علم و آثار علم نبوت را بعنوان وصیت به علی سپرد و او را به هزار کلمه وهزار باب وصیت نمود که از هر کلمه و بابی هزار کلمه و باب گشوده می‌شد.

و در حدیث چهارم و پنجم، همین متن دروغین را راویان کذاب دجال، بنام امام جعفر و ابوجعفر تمام کرده‌اند و در حدیث ششم هم افراد زیر وجود دارند: ۱- علی بن ابی‌حمزه دزد: که اموال خمس ائمه را می‌دزدید و واقفی مذهب بود و ملعون کذاب است [۴۹۴]، ۲- ابوبصیر شراب‌خور که حدیث یک حرف که آن مفتاح هزار حرف بود را روایت نموده و همچنان کلینی با سند یک عده کذاب دجال بنام امام جعفر روایت کرده که پیامبر جبه علی فرمود: چون مُردم شش مشک از آب چاه غرس بیاور و مرا غسل بده و کفن‌پوش و حنوط نما و چون از غسل و کفنم فارغ شدی اطراف کفنم را بگیر و مرا بنشان و سپس هر چه خواهی از من بپرس، به خدا که از هرچه پرسی پاسخت گویم.

و در سند حدیث ۸ علی بن ابی‌حمزه کذّاب و دزد وجود دارد که به نام امام جعفر متن حدیث ۷ را روایت نموده است.

و در سند حدیث ۹- مهمل بن زیاد کذاب به نام امام جعفر روایت کرده که رسول خدا در روز وفاتش به علی÷هزار باب حدیث بیان کرد و هر بابی مفتاح هزار حدیث بود که جمعاً یک ملیون باب می‌شد. چنین دروغی را نه عقل باور می‌کند و نه نقل که پیامبر، رسالت خدا را در یک شخص منحصر بکند و به دیگران نرساند و برخلاف آیه ﴿بَلِّغۡ مَآ أُنزِلَ إِلَيۡكَ مِن رَّبِّكَ[المائدة: ۶۷]. عمل بکند.

آری هدف این افراد بدنام‌کردن ائمه و پیامبر جاست و دیگر هیچ غرضی جز مادیات ندارند.

باب تقلید: حدیث اول: ابوبصیر از امام صادق درباره آیه ۳۱ سوره توبه پرسید که آیا اهل کتاب، علماء و مقدسین خود را به جای خدا به اربابی گرفتند. امام صادق فرمود: آگاه باش والله این بزرگان ایشان را به عبادت و ستایش خودشان دعوت نکرده‌اند و مرده‌هایشان را عبادت نمی‌کردند، اما آن بزرگان برای ایشان حرامی را حلال و حلالی را حرام می‌کردند و مردم بدون دلیل می‌پذیرفتند، همین کارشان عبادت برای بزرگان حساب شد، در حالی که این را نمی‌دانستند. امام صادق در تفسیر آیه ۳۱ سوره توبه فرمود که مردم علما و راهبان خود را ربّ گرفتند و می‌فرماید به خدا قسم، برای آنها روزه نگرفتند و نماز نگزاردند بلکه برایشان حرام را حلال و حلال را حرام ساختند، ایشان هم پذیرفتند [۴۹۵]. ای کاش که کلینی به این تفسیر امام جعفر عمل می‌کرد. امام صادق÷می‌فرمود: قیاس‌کنندگان، علم را از راه قیاس جستند و قیاس جز دوری از حق، چیزی نصیب آنها نکرد. همانا دین خدا با قیاس درست نمی‌شود [۴۹۶]، رسول خدا جفرمود: هر بدعت گمراهی و هر گمراهی در آتش است [۴۹۷]، موسی بن جعفر فرمود: ای یونس، بدعت‌گزار مباش کسی که به رأی خویش توجه کند، هلاک شود و هر که خانواده پیغمبرش را رها کند گمراه گردد و کسیکه قرآن و گفتار پیغمبرش را رها کند کافر گردد [۴۹۸].

[۴۸۷] کتاب التوحيد: باب النوادر، ج ۱، ص ۱۹۶. [۴۸۸] اصول کافی: کتاب التوحيد، باب النوادر، ج ۱، ص ۱۹۶. [۴۸۹] اصول کافی: کتاب التوحيد، ج ۱، ص ۱۹۹. [۴۹۰] اصول کافی: کتاب الحجة، ج ۲، ص ۲۷۷. [۴۹۱] اصول کافی: کتاب الحجة، ج ۲، ص ۲۷۸. [۴۹۲] اصول کافی: کتاب الحجة، ج ۲، ص ۲۷۸. [۴۹۳] رجال کشّی: ص ۷۶ و مامقانی، تنقيح الـمقال: ج ۱، ص ۱۹۱. [۴۹۴] الواقفيه دراسة تحليليه: ج ۱، ص ۴۱۸ و ریاض محمد: ص ۴۲۸. [۴۹۵] اصول کافی: ج ۱، ص ۶۸-۶۹. [۴۹۶] اصول کافی: حدیث ۷، باب البدع و الرأي والـمقاييس، ج ۱، ص ۷۲. [۴۹۷] اصول کافی: ج ۱، ص ۷۳. [۴۹۸] صول کافی: همان باب، ص ۷۳.