نقدی بر کتاب سیری در صحیحین

فهرست کتاب

شبهات علیه اصحاب راویان حدیث و و رد آن

شبهات علیه اصحاب راویان حدیث و و رد آن

محمد صادق نجمی در ص ۷۳ هفت اعتراض دیگر بر صحیح امام بخاری نموده که بتوفیق الله تعالى در صفحات آینده جواب داده می‌شود.

۱- عده از راویان صحیحین افرادی هستند که گذشته از دروغگویی و جعل حدیث و خبرسازی، عداوت و دشمنی با علی÷یکی از صفات بارزشان بوده است.

۲- و شیخ معتزله ابوجعفر اسکافی در این مورد می‌گوید: معاویه یک عده از اصحاب و تابعین را وادار نمود که احادیثی در طعن و تبری از علی جعل کنند، از جمله: ابوهریره، عمرو بن عاص، مغیره بن شعبه، عروه بن زبیر [۱۸۹]بوده‌اند از شرح نهج‌البلاغه، ابن ابی‌الحدید، ص ۴۳، ج ۴.

جواب:

تا اینجا بحمدالله دروغ‌های شاخدار نجمی برملا گردید ایشان با زیرکی خاصی و احتیاط تدریجی عقیده خود را که همان عقیده گروه سبائی است علناً اظهار کرده اما در ظاهر نام علیسو یک عده معدودی را برای خود سپر نموده؛ حال جرئت او بیشتر شده و حمله خود را متوجه صحابهشکرده و این مسیر همان مسیر عبدالله بن سبأ است ما هم مبجوریم که عقیده مذهب سبائی را که دشمن خدا و پیامبر جو صحبه بوده‌اند آشکار سازیم. ابوجعفر اسکاف به گفته شما شیخ معتزله و ابن ابی‌حدید هم معتزلی است، اگر این گفته شما واقعی بود چرا یک مثال از منابع معتبر که قبل از ابن ابی‌حدید بوده‌اند نیاوردید و به آن استناد نکردید. درینجا شما گفتید که ابوهریرهساز معاویهسپول گرفته و حدیث جعل نموده پس امام حسن و امام حسینبکه ملیون ملیون حقوق و جائزه از معاویهسدریافت می‌نمودند، پس در حق ایشان چه می‌گویید [۱۹۰]. و امام حسن و حسینبپشت سر مروان بن حکم نماز می‌خواندند و نماز را دوباره اعاده نمی‌نمودند [۱۹۱].

و مروان بن الحکم به علی بن حسین شش هزار دینار داد و وصیت نمود که آن را از ایشان پس دست نگیرند [۱۹۲].

﴿مُّحَمَّدٞ رَّسُولُ ٱللَّهِۚ وَٱلَّذِينَ مَعَهُۥٓ أَشِدَّآءُ عَلَى ٱلۡكُفَّارِ رُحَمَآءُ بَيۡنَهُمۡۖ تَرَىٰهُمۡ رُكَّعٗا سُجَّدٗا يَبۡتَغُونَ فَضۡلٗا مِّنَ ٱللَّهِ وَرِضۡوَٰنٗاۖ سِيمَاهُمۡ فِي وُجُوهِهِم مِّنۡ أَثَرِ ٱلسُّجُودِۚ ذَٰلِكَ مَثَلُهُمۡ فِي ٱلتَّوۡرَىٰةِۚ وَمَثَلُهُمۡ فِي ٱلۡإِنجِيلِ كَزَرۡعٍ أَخۡرَجَ شَطۡ‍َٔهُۥ فَ‍َٔازَرَهُۥ فَٱسۡتَغۡلَظَ فَٱسۡتَوَىٰ عَلَىٰ سُوقِهِۦ يُعۡجِبُ ٱلزُّرَّاعَ لِيَغِيظَ بِهِمُ ٱلۡكُفَّارَ[الفتح: ۲۹].

ابوسلام دالانی در عین خطبه‌ی علیسبلند می‌شود و می‌پرسد: آیا این قوم برای طلب خون عثمانسحجت دارند؟ علیسجواب می‌دهد: بلی؛ بعد می‌پرسد که شما هم برای تأخیر گرفتن خون عثمانسحجتی دارید؟ جواب می‌دهد: بلی، و بعد علیسمی‌گوید: هر کسی از ما و آنها دل پاکی داشته باشد و در این جنگ کشته شود الله تعالى او را به داخل جنت داخل می‌کند [۱۹۳].

بر شما لازم است که برای جرح یک راوی اهل سنت به علمای متقدمین و جارحین همان مذهب استناد کنید شما کسانی را که اهل سنت را مجروح و متروک و وضّاع می‌داند شما به آنها استناد می‌کنید جرح شما را نسبت به اهل سنت مانند جرح عرب مکه می‌دانیم که محمد رسول الله جرا صابی و ساحر و مجنون می‌گفتند:

۱- عمرو بن عاص کسی است که محمد رسول الله جفتوای او را تأیید می‌کند [۱۹۴]. باب «إذا خاف الجنب علي نفسه الأرض أو الـموت أو خاف العطش تيمم». و قرآن هم می‌گوید: ﴿وَلَا تَقۡتُلُوٓاْ أَنفُسَكُمۡۚ إِنَّ ٱللَّهَ كَانَ بِكُمۡ رَحِيمٗا[النساء: ۲۹]. «خودکشی نکنید خداوند نسبت به شما مهربان است». «فذکر ذلك للنبي جفلم يعنّفه». «فتوا و دلیل عمرو به پیامبرخدا رسید بعد به عمرو چیزی نگفت».

۲- و عمرو بن العاص را رسول الله جبر جیش ذات السلاسل امیر کرد [۱۹۵].

۳- این عمرو بن عاص است که از رسول الله جروایت نموده: مجتهدی که بر حق اصابه کند دارای دو اجر است و مجتهدی که خطا کند یک اجر دارد که آن هم اجر اجتهاد است و همین حدیث را ابوهریره و ابوسلمه از پیامبر جروایت نموده‌اند، و در این باب مسائل زیادی بیان شده است؛ همه مذاهب اسلامی حتی شما هم بر این اصول اتفاق دارید [۱۹۶]. حالا بفرمایید که در این سه روایت به عنوان مثال کدام یکی برخلاف اسلام بوده؟! البته براساس عقیده شما می‌شود که بر محمد رسول الله جهم انکار و اعتراض کرد که مثلاً چرا عمرو بن عاص را بر جیش ذات‌السلاسل امیر نموده؟ و در واقع هم، شما این طور هستید، لکن اسم رسول خدا جرا در ظاهر مورد رخنه قرار نمی‌دهید.

اما ابوموسی الاشعریسنام ایشان عبدالله بن قیس بن حضار بن حرب است پیامبر جایشان را با معاذ بن جبل به عنوان نماینده خود به یمن می‌فرستند.

۲- و بعد از نزول آیه:

﴿فَسَوۡفَ يَأۡتِي ٱللَّهُ بِقَوۡمٖ يُحِبُّهُمۡ وَيُحِبُّونَهُۥٓ[المائدة: ۵۴].

«الله تعالى قومی را می‌آورد که آنها را دوست دارد و آنان (نیز) او را دوست دارند».

رسول اکرم جبه ابوموسیسمی‌گوید: ایشان از قوم شما هستند یعنی قوم مذکور در آیه.

۳- پیامبر جمی‌فرماید: «اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِعَبْدِ اللَّهِ بْنِ قَيْسٍ ذَنْبَهُ وَأَدْخِلْهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ مُدْخَلاً كَرِيمًا». اهل سنت بر این عقیده‌اند که دعای رسول الله جدر حق مؤمنین مخلصین مردود نخواهد شد.

۴- علیسمی‌گوید: ابوموسیسدر مخزن علم رنگ شده و بیرون آمده.

۵- ابوموسی در زمان رسول الله جدر یمن مفتی بوده [۱۹۷]و ایشان از رسول الله جروایت نموده‌اند که پیامبر جفرمود: به سه گروه دو اجر می‌رسد. یک مولی که: کنیزی را تعلیم و تأدیب و آزاد می‌کند و بعد او را نکاح می‌کند. ۲- اهل کتاب: که به نبی خود ایمان آورده و بعد به محمد رسول الله جایمان می‌آورد. ۳- غلامی که حق مولی خود را و حق پروردگار خود را ادا می‌کند [۱۹۸].

حال از جناب نجمی می‌پرسیم که این سه مسئله را از پیامبر جقبول دارند یا نه؟ و خود ایشان برخلاف این روایات از چه کسی دلیل و روایت دارند. بنده آنچه نقل می‌کنم برای مردم بلوچستان می‌نویسم ما با نجمی و عسکری، و نجم‌الدین طبسی و ابوریه و تیجانی و کاردان و عبدالرحمن چابهاری کاری نداریم، آنها نام گرامی علیسو چند نفر خاصی را از اولاد ایشان برای خود سپری آهنین و روپوش قرار دادند و در حقیقت مقلد دروغ‌های ابوجعفر اسکافی و ابن ابی‌حدید و زراره بن اعین و هشام بن حکم و عفیر و ... شدند و قطب ساحل نام محترم لسان بن ثابت را برای خود پرده زرین کرده و مقلد کسانی شده که توهین قرآن را جایز و نوشیدن مسکر و مال و ناموس دیگران را از راه ظلم و باطل حلال می‌دانند.

اما ابوهریرهس، اسم او خاریست بر چشم دشمنان اهل سنت و روایات او از امام الانبیاء از قومی است در دهان و حلق عمرو بن عبید و جهم بن صفوان و رهبران منکرین قدر قدریه، و جبریه و دشمنان مهاجرین و الانصار و ﴿وَٱلَّذِينَ ٱتَّبَعُوهُم بِإِحۡسَٰنٖ[التوبة: ۱۰۰]. رسول الله جمی‌فرماید: از این مال غنیمت سوال نمی‌کنید ابوهریره می‌گوید: آنچه الله تعالى به شما تعلیم داده می‌خواهم که به من تعلیم بدهید، بعد پیامبر جچادر مرا کشید و درمیان من و خودش انداخت و برای من حدیث بیان نمود تا من از بیان شیرین ایشان سیراب شدم به من فرمود: چادر خود را جمع کن، پس از این دعای پربرکت حرفی را از احادیث او ججا نمی‌انداختم [۱۹۹].

روزی رسول الله جمی‌فرمود: «اللَّهُمَّ حَبِّبْ عُبَيْدَكَ هَذَا -يَعْنِى أَبَا هُرَيْرَةَ- وَأُمَّهُ إِلَى عِبَادِكَ الْمُؤْمِنِينَ وَحَبِّبْهُمْ إِلَيْهِمَا». «یا الله این غلامک خود را با مادرش به بندگان مؤمن خود دوست بگردان و ایشان را دوست آن دو نفر بگردان»، ۱- برکت همین دعاء است که تمام اهل سنت ابوهریره را دوست دارند و منافقین هنگامی که اسم ابوهریره را می‌شنوند مریض می‌شوند [۲۰۰]. امام شافعیس(مبغوض مقلدین مبتدعین) می‌فرمایند: ابوهریره از همه‌ی راویان حدیث حافظ‌تر است رهبران شیعه هم از ایشان حدیث روایت نموده‌اند مثل کمیل بن زیاد النخعی [۲۰۱].

مروان امیر مدینه می‌گوید: یا اباهریره برای ما آنچه از رسول الله جشنیده‌اید نقل کنید. ایشان می‌فرمایند: من از رسول الله جشنیدم که فرمودند: کسانی که متولی امری می‌شوند آرزو می‌کنند که کاش از ثریا به زمین می‌افتادند و متولی امری نمی‌شدند، مروان می‌گوید: از این بیشتر حدیث بیان کنید. ابوهریره می‌گویند: من از رسول الله جشنیدم که می‌فرمود: هلاکی این امّت به دست نوجوانان قریش خواهد بود [۲۰۲].

کسانی که از ابوهریرهسحدیث روایت نموده‌اند از صحابه و تابعین اسامی هفتصد و بیست شش نفر را عبدالمنعم صالح العلی العزی در کتاب خود، «دفاع عن ابی‌هریره» درج نموده. از اسماء واضحه بدون نسبت: و امام بخاری فرموده که هشتصد نفر از ابوهریره حدیث روایت نموده‌اند، تاریخ وفات سال ۵۸ یا ۵۹ یا ۵۷ بوده «دفاع عن ابی‌هریره» [۲۰۳].

ابوریه در کتاب خود که به نام ابوهریره است، ص ۶۳ گفته که من از اوثق مصادر و اصلح الاسانید ثابت می‌کنم که ابوهریره از ماه صفر (۷) تا ذی‌‌قعده (۸) با پیامبر جبوده و بعد منتقل شده به بحری به همراه العلاء بن حضرمی و تا زمان خلافت عمرسدر بحرین با العلاء بوده، بنده می‌گویم: جناب ابوریه در این گفته خود تلبیس کرده، مردم بی‌اطلاع را فریب داده است.

۱- «أَنَّ أَبَا هُرَيْرَةَ أَخْبَرَهُ (أي حميد بن عبدالرحمن) أَنَّ أَبَا بَكْرٍ الصِّدِّيقَسبَعَثَهُ فِى الْحَجَّةِ الَّتِى أَمَّرَهُ عَلَيْهِ رَسُولُ اللَّهِ جقَبْلَ حَجَّةِ الْوَدَاعِ يَوْمَ النَّحْرِ فِى رَهْطٍ يُؤَذِّنُ فِى النَّاسِ أَلاَ لاَ يَحُجُّ بَعْدَ الْعَامِ مُشْرِكٌ ، وَلاَ يَطُوفُ بِالْبَيْتِ عُرْيَانٌ» [۲۰۴]. «ابوهریره را ابوبکر صدیق زمان امارتش در حج قبل از حجه‌الوداع در گروه اعلام‌کنندگان می‌فرستد تا در میان مردم اعلان کند بعد از امسال هیچ مشرکی برای حج به مکه نیاید و کسی حق ندارد که بیت‌الله را در حالت عریان طواف کند».

۲- «بعثنى أبو بكر في تلك الحجة في مؤذنين يوم النحر نؤذن بمنى ان لا يحج بعد العام مشرك ولا يطوف بالبيت عريان» [۲۰۵]. «ابوبکر مرا به همراه اعلام‌کنندگان در حج (فرستاد) آن روز، روز عید بود که در مِنی اعلام کنند هیچ مشرکی بعد از امسال حج نکند و به دور بیت‌الله در حالت لختی طواف نکنند».

۳- «قال أبوهريرة: فاذن معنا علي يوم النحر في أهل مني ببراءة وأن لا يحجّ بعد العام مشرك ولا يطوف بالبيت عريان» [۲۰۶]. «ابوهریرهسمی‌گوید: علیسدر روز عید در منی با ما اعلام می‌نمود و اینکه دوباره هیچ مشرکی برای حج نیاید و بیت‌الله را در حالت عریان طواف نکند».

۴- «فکنت أنادي حتى صحل». «(گلو گرفته شد) گرفتگی صدای [۲۰۷]من اعلام می‌کردم در حالیکه صدایم به سبب اعلام گرفته شد».

۵- «فکانت يده (أي ابوهريرة) يدور معه أي رسول الله جحيث دار إلى أن ماتج» [۲۰۸]. دست ابوهریره همراه دست رسول خدا جبود.

۶- «قال حميد الحميري: صحبت رجلاً صحب النبي جأربع سنين کما صحبه أبوهريرة» [۲۰۹]. «حمید حمیری می‌گوید: من همراه یک صحابی بودم که چهار سال همراه پیامبر جبوده به اندازه همراهی ابوهریره».

«وقال أبوهريرة صحبت رسول الله جثلاث سنين [۲۱۰]. أسلم أبوهريرة عام خيبر وشهدها مع رسول الله جثم لزمه وواظب عليه رغبة في العلم راضيا بشبع بطنه فکانت يده مع يد رسول الله جوکان يدور معه حيث دار وکان من أحفظ أصحاب رسول الله جوکان يحضر ما لا يحضر سائر الـمهاجرين والأنصار لاشتغال الـمهاجرين بالتجارة والأنصار بحوائطهم الإستيعاب في معرفة الاصحاب» [۲۱۱]. «ابوهریره می‌گوید: سه سال همراه رسول خدا جبودم، ابوهریره در سال فتح خیبر مسلمان شده و در غزوه خیبر همراه رسول خدا جحاضر بوده، و بعد از آن رسول الله ججدا نشده، به خاطر رغبتی که در تحصیل علم داشت به فقر مالی قانع بود. و دست او به همراه دست رسول خداجبود به همین خاطر درمیان اصحاب در علم حدیث از درجه‌ی والایی برخوردار بود و در مجالسی که صحابه مهاجرین و انصار به سبب اشتغال در امور تجارت فرصت حضور را نداشته‌اند ابوهریره در تمام مجالس حاضر و مقصدش تحصیل حدیث بوده».

سبب کثرت حفظ احادیث از ابوهریرهسبرکت دعاء رسول الله جبوده [۲۱۲].

پس جناب نجمی و ابوریه و ... از رسول الله جناراضی‌اند که چرا برای حفظ ابوهریره دعاء نموده و احادیث پیامبر جرا در مسائل عقیده واحکام به امّت رسانیده است.

بشارت دوم برای ایمان اهل سنت و نفاق مبتدعین «قال أبوهريرةس: فقلت: يا رسول الله! ادع الله أن يححببني وأمي إلى الـمؤمنين فدعا» [۲۱۳]. «ابوهریره می‌گوید: به رسول الله جگفتم: یا رسول الله، از خدا بخواه که من و مادرم را در دل همه مؤمنان محبوب گرداند، و رسول خدا هم بر ایشان دعا کرد».

۲- «قال: أما والله ما خلق الله مؤمناً يسمع بي ولا يراني إلا أحبني» [۲۱۴]. «ابوهریره می‌گوید: آگاه باشید به خدا قسم هر مؤمنی که مرا ببیند و نام مرا بشنود با من محبت می‌کند».

اهل سنت بر این عقیده‌اند که دعای پیامبر آخر زمان جدر حق مبلغین و داعیان اسلام مقبول دربار الهی شده است وجناب نجمی و ابوریه و مستشرقین و معتزله الآن باید به انجام و عاقبت خود متوجه و پی ببرند، در نتیجه محبت با انصار و علیسو ابوهریره و کل اصحاب رسول الله جعلامت صحت ایمان و بغض با ایشان علامت نفاق و بی‌دینی است اما اینکه ابوهریره با العلاء بن حضرمی به بحرین رفته این قول فاقد اعتبار است و روایت ایشان ضعیف‌اند و قابل حجت نیست.

ابوهریرهسمی‌گوید که عمرسبه من فرمود: شما با ما روزی در خانه فلان بودید؟ من گفتم: بلی، در همان روز رسول الله جاظهار داشت کسی که بر من دروغ ببندد باید اول جای خود را در دوزخ بگیرد، بعد عمرسفرمود: حالا بُرو و حدیث بیان کن [۲۱۵].

جناب ابوریه مدعی‌اند که عمرسبه ابوهریرهسفرموده روایت حدیث را رها کن و اگرنه شما را به سرزمین دوس تبعید می‌کنم. با استناد ابن عساکر و در جاء دیگر می‌گوید که عمرسابوهریره را به جرم بیان حدیث زده و استناد‌ کرده به شرح نهج‌البلاغه ابن ابی‌حدید از ابوجعفر الاسکافی بدون بیان اعتبار سند. و در جای دیگر استناد می‌کند به «البدايه والنهاية» بدون اینکه عبارت مذکور را تکمیل کند. ابن کثیر در البدایه از قول ابوزرعه و ایشان از محمد بن زرعه رعینی از مروان بن محمد (ضعفه ابن حزم و قال یحیی: کان مرجئا) [۲۱۶]. «قال عمرس: «لتترکنّ الحديث أو لألحقنك بأرض القردة. قال ابوزرعة: وسمعت ابا مسهر يذکره عن سعيد بن عبدالعزيز نحو أمنه ولم يسنده، وهذا محمول من عمر على أنه خشي من الأحاديث التي قد تضعها الناس على غير مواضعها». و بعد ابن کثیر می‌گوید: وقد جاء أن عمر أذن له بعد ذلك في التحديث به اين جمله:«أما إذا فاذهب فحدث». [رواه مسدد] [۲۱۷]. عمرسبه ابوهریره در روایت حدیث اذن عام داده‌است حال برو و حدیث بیان کن.

وقتی که مروان اجازه نداد که امام حسن را در جوار رسول الله جدفن کنند ابوهریره بر سرش فریاد ‌کشید و فرمود: «والله ما أنت بوال وإن الوالي لغيرك فدعه». «به خدا سوگند شما لایق امارت نیستید کسانی غیر از شما لایق امارت‌اند از این امارت دست بردار». و ابوهریره می‌گوید: من به همراه رسول الله جبوده‌ام تا زمان وفات او «فکنت والله أعلم الناس بحديثه». «به خدا سوگند من از همه نسبت به حدیث رسول الله عالم‌تر هستم» و مردم از مهاجرین و انصار می‌دانند که من همیشه با رسول الله جبوده‌ام حتی اصحابی همانند عمر، عثمان، علی، طلحه و زبیر از من احادیث پیامبر جرا می‌پرسند. «فلا والله ما نجفي علي کل حديث کان بالـمدينة وکل من أحب الله ورسوله وکل من کانت له عند رسول الله منزلة وکل صاحب له» [۲۱۸]. «به خدا سوگند هر حدیثی از رسول خدا در مدینه و هر کسی که خدا و رسول او را دوست دارند، و هر کسی که در نزد رسول خدا منزلتی دارد و هر یک از اصحاب او بر من مخفی نمانده است».

بنده هرچه در مورد فضیلت ابوهریرهسبنویسم کم نوشته‌ام و جناب نجمی و ابوریه هرچه تلاش کنند منبع معتبری غیر از ابن ابی‌حدید یا ابوجعفر اسکافی ندارند و یا کارشان تلبیس، قطع و بریدن عبارت و یا آوردن سند بدون تحقیق است و مقصد‌شان چیزی جز اظهار عداوت و بغض و کینه با اصحاب رسول الله جو یا راضی‌ کردن اربابانشان از مستشرقین نیست، هرچه شما اظهار نظر کنید دروغ‌هایتان ظاهرتر و علمای اهل سنت آگاه‌تر می‌شوند و اسرار و رموزتان را برملاء می‌کند. ان‌شاءالله تعالى.

اما عبدالله بن زبیر ب: جناب نجمی از قرآن خود به زبان ابن ابی‌حدید در حق ایشان هم لب به سخن گشوده و خطبه‌ای پر مهر و محبت امام علی÷را در ذی‌قار و بصره و کوفه و رفتار و گفتارشان را با زبیر و طلحه و ابن ‌زبیر و عایشهشزیرپای خود دفن نموده و بنده در این مضمون مفصلاً سخن گفته‌ام نیازی به تکرار نیست، نجمی در کتاب خود ص ۸۲ می‌گوید که علیسزبیر را مخاطب قرار داد و گفت: ما تو را از افراد نیک‌ فرزندان عبدالمطلب می‌شمردیم، تا فرزند ناشایسته تو بزرگ شد و میان ما تفرقه انداخت [۲۱۹]. چنین عبارتی در تاریخ طبری موجود نیست و عبدالله بن زبیر کسی است که چهل و چهار نفر از علمای بزرگ تابعین از ایشان حدیث روایت نموده‌اند [۲۲۰]. اما در استیعاب چنین عبارتی بدون سند آمده که علیسفرمود: «مازال الزبير يعد منا أهل البيت حتى نشأ عبد الله» [۲۲۱]. بالفرض هم که علیسبه عبداللهسهرچه بگوید به شما ربطی ندارد شما کجا و علیسکجا. زمانی که علیسدر ذی‌قار آن خطبه مهم را در تعریف اسلام و سعادت مسلمین و شقاوت جهال و اتفاق امت برخلافت راشده‌ی ابوبکر صدیق و عمر بن خطاب و عثمانشرا بیان فرمودند، و اعلام نمودند که من به طرف بصره حرکت می‌کنم و به رهبران و ائمه شما علناً اخطاریه دادند که با کاروان من نیایند و جرمشان را که همانا مساعدت، مشارکت و بغاوت بر علیه خلیفه سوم که نهایتاً منجر به شهادتشان شد اعلام کرد بعد از این اعلامیه رهبران و ائمه شما برای تصمیم‌گیری بر علیه علیسو عایشه و طلحه و زبیر اجتماع کردند و نقشه شوم خود را بر علیه دو گروه مسلمانان مطرح نمودند. بنده اسامی چند نفر از بزرگان شما را در تاریخ طبری و ابن‌کثیر نقل می‌نمایم: ۱- علباء بن الهیثم. ۲- عدی بن حاتم. ۳- سالم بن ثعلبه العبسی. ۴- شریح بن اوفی ابن ضبیعه ۵- الاشتر فی عده‌ی ۶- جامعهم المصریون ابن السوداء ۷- خالد بن ملجم [۲۲۲]. و تعدادشان دو هزار و پانصد نفر بودند [۲۲۳].

جناب نجمی در کتاب خود ص ۸۲-۸۳ بر علیه عبدالله بن زبیر سه دروغ گفته و به تاریخ طبری، ص ۴۵۸، ج ۳ استناد کرده درحالیکه چنین عبارتی با سند درستی در تاریخ طبری مذکور نیست، ممکن است که ایشان از ابن ابی‌حدید تقلید نموده و ابن ابی‌الحدید در عدم امانت‌داری ید بیضائی دارد. امّا عمران بن حطان: جناب نجمی تا حال هرچه گفته و نوشته دروغ بوده، یا تلبیس یا از نظر سند ضعیف و منقطع و مفتخر است که دارای چنین اوصافی است امّا عمران بن حطان که دشمن امام علی÷است، دروغ‌گو را کافر و لباس حریر (ابریشم) را برای مرد مسلمان حرام و تصاویر و تصالیب را در خانه و مساجد و معابد ناجایز و خلاف توحید و اسلام می‌داند و برای حرمت لباس ابریشم و شکستن بتها و تصاویر و تصالیب با سند صحیح و قوی و متفق‌علیه از قول خاتم الانبیاء جدلیل گرفته و روایت می‌کند [۲۲۴].

امام بخاری در باب حرمت لباس حریر (ابریشم) نه حدیث به نه طریق روایت نموده، در یکی از این طرق نام عمران بن حطان آمده و در باب دوم دو حدیث بر این قضیه و تخریب تصویر و عکس روایت نموده، و در یکی از این دو طریق نام عمران بن حطان آمده پس ورّاجی که دروغ را کفر و ابریشم و تصاویر را حرام می‌داند نود و نه درجه از شما بهتر و در لهجه صادق‌تر است. ثانیاً خوارج معتقد به تحریف قرآن نیستند و به خاطر تفسیر با رأی یک آیه: ﴿إِنِ ٱلۡحُكۡمُ إِلَّا لِلَّهِلقب مارقین به ایشان داده شد، و به تفاسیر اهل تشیع و اصول کافی و فصل الخطاب فی تحریف کتاب رب الأرباب مراجعه فرمایید و بعد بر بخاری حمله کنید.

[۱۸۹] شرح نهج‌البلاغة: ابن ابی‌حدید، ج ۴، ص ۴۳. [۱۹۰] البداية والنهاية: ج ۸، ص ۱۴-۱۵و شرح ابن ابي الحديد: ج ۲، ص ۸۲۳ و مقتل ابی مخنف: ص ۷ والکافي في الفروع کتاب العقيقه باب الاسماء و الکني: ج ۶، ص ۱۹ لا امام طوسی: ج ۲، ص ۳۳۴ طبع نجف. [۱۹۱] روایت امام محمدباقر تاریخ البداية والنهاية: ج ۸، ص ۲۵۸. [۱۹۲] البداية والنهاية: ج ۸، ص ۲۵۸. [۱۹۳] البدايه والنهاية: ج ۷، ص ۲۳۹. [۱۹۴] صحیح بخاری: ج ۱، ص ۴۹. [۱۹۵] صحیح بخاری: ج ۲، ص ۶۲۵ باب غزوة ذات السلاسل. [۱۹۶] صحیح بخاری: ج ۲، ص ۱۰۹۲ باب «اجر الحاکم إذا اجتهد فاصاب أو اخطأ». [۱۹۷] تذکرة الحفاظ: ج ۱، ص ۲۳-۲۴ و صحیح بخاری: ج ۲، ص ۶۲۲-۶۲۳ باب بحث ابي موسي ومعاذ إلى اليمن قبل حجة الوداع. [۱۹۸] صحیح بخاری: ج ۱، ص ۷۶۱ طبع پاکستان. [۱۹۹] تذکرة الحفاظ: ج ۱، ص ۳۵. [۲۰۰] منبع قبلی: ج ۱، ص ۳۵. [۲۰۱] مسند امام احمد: ج ۲، ص ۵۲۰. [۲۰۲] مسند امام احمد: ج ۲، ص ۵۲۰. [۲۰۳] والإصابة: ج ۴، ص ۲۰۵. [۲۰۴] صحیح بخاری فتح الباري: ج ۸، ص ۳۲۰. [۲۰۵] بخاری: فتح ‌الباري: ص ۳۱۷. [۲۰۶] همان منبع قبلی. [۲۰۷] صوتی رواه احمد و النسائي و فتح الباري: ج ۸، ص ۳۲۱. [۲۰۸] الحاکم اباحمد، الإصابة: ج ۴، ص ۲۰۶. [۲۰۹] الإصابة: ج ۴، ص ۲۰۶. [۲۱۰] الإصابة: ج ۴، ص ۲۰۶. [۲۱۱] الإصابة: ج ۴، ص ۲۰۸ و البداية والنهاية: ج ۸، ص ۱۰۴. [۲۱۲] رواه احمد و البخاری و مسلم و نسائی و ابویعلی و ابونعیم و ابن عساکبر، استناد به، الاصابه: ج ۴، ص ۲۰۷. [۲۱۳] الإصابة: ج ۴، ص ۲۰۶ والبداية والنهاية، ج ۸، ص ۱۰۵. [۲۱۴] رواه احمد، الإصابة: ج ۴، ص ۲۰۶ و البداية والنهاية: ص ۱۰۴. [۲۱۵] أخرجه مسدد في مسنده و الإصابة: ج ۴، ص ۲۰۹ و البداية والنهاية: ص ۱۰۷. [۲۱۶] ميزان الاعتدال: ج ۴، ص ۹۳. [۲۱۷] البداية والنهاية: ج ۸، ص ۱۰۷. [۲۱۸] البداية والنهاية: ج ۸، ص ۱۰۸. [۲۱۹] استناد کرده به تاریخ طبری، ج ۳، ص ۴۵۸. [۲۲۰] تهذیب الکمال: ج ۱۴، ص ۵۹. [۲۲۱] هامش اصابه: ج ۲، ص ۳۰۲. [۲۲۲] تاریخ طبری: ج ۳، ص ۵۰۷. [۲۲۳] البداية والنهاية: ج ۷، ص ۲۳۹. [۲۲۴] بخاری باب: لبس‌الحرير وافتراشه للرجال و قدر ما يجوز منه، ج ۲، ص ۸۶۷ کتاب اللباس، باب نقض الصور.