نقدی بر کتاب سیری در صحیحین

فهرست کتاب

شبهه منع نقل و تدوین حدیث توسط خلفا

شبهه منع نقل و تدوین حدیث توسط خلفا

حال برویم به طرف کتاب اصلی سیری در صحیحین حجة ‌الاسلام محمد صادق نجمی.

«مسلمانان از نظر کتابت و تدوین حدیث به دو دسته متمایز تقسیم گردیده‌اند که عده‌ای طرفدار نوشتن حدیث (علیسو پیروان آن حضرت) و عده دیگر مخالف کتابت حدیث (ابوبکرسو پیروانش) [۱۰۰]. تدوین حدیث در زمان علی÷با استناد صحیح بخاری و امام باقر و طومار علیسبه استناد رجال نجاشی ترجمه احمد ابن عذافر» و آمار و طبقات نویسندگان حدیث و تدوین حدیث در دوران امام صادق÷و کتب اربعه این جوامع از دوران حضرت رضا÷مرجع و ملجأ شیعه در مسائل دینی و احکام بوده تا مرحوم کلینی متوفی سال ۳۲۹ کتاب کافی را تألیف و با اسلوب جدید و خاصی اخبار را در آن جمع‌آوری نموده» [۱۰۱].

جواب:

بنده در تدوین حدیث و منع آن مفصلاً در صفحات گذشته بحث کرده‌ام. حالا آنچه محمد صادق نجمی در تدوین حدیث در میان شیعه «از صحیفه علیسو امام باقر و طومار علیسبرای خود دلیل می‌گیرد» جای تاسف و حیرت است: مسأله اول: اینکه علیسرا با امام باقر در صف مذهب شیعه قرار داده. دوم: صحیفه علیسرا بنام طومار یا کتاب مدوّن در حدیث نام گذاشته. سوم: ضبط و جمع‌آوری حدیث ابوبکر‌الصدیقسرا به کتاب تذکرة الحفاظ مرجع ‌داده بدون کامل‌کردن عبارت تذکره الحفاظ. مسئله اوّل صحیفه: ابوجحیفه به علیسمی‌گوید: «هل عندکم کتاب؟ قال: لا إلا کتاب الله... أو ما في هذه الصحيفة». «آیا با شما کتابی هست؟ فرمود: نه، مگر کتاب الله (قرآن) یا آنچه در این صحیفه است». من گفتم: در صحیفه چه چیزی وجود دارد؟ فرمود: «العقل (دیه) و ترغیب در آزاد کردن اسیر از زندان اسارت و اینکه مسلمان در عوض کافر نباید کشته شود [۱۰۲]. و عبارت این روایت در باب حرم، ص ۲۵۲، مدینه این است ابراهیم نیمی از پدر خود و او از علیسروایت کرده «ما عندنا شيء إلا کتاب الله وهذه الصحيفة عن النبي ج». «در نزد ما غیر از کتاب الله و این صحیفه از پیامبر جچیزی دیگری موجود نیست». دوم: هر کسی در مدینه بدعتی را ایجاد کرد یا بدعت‌گذاری را پناه داد بر آن کس لعنت الله تعالى و ملائکه و تمام مردم باد و از آن کس عبادت سنت و فرض قبول نمی‌شود و پناه‌دادن مسلمین مساوی است (میان مرد و زن) پس اگر کسی عهد ‌داد مسلمانی را نقض کند که بر آن لعنت الله و ملائکه و تمام مردم باد و از آن عبادت سنت و فرضی قبول نشود یا عدل به معنی فدیه و کسی که دیگری را برای خود ارباب و آقا قرار بدهد بر آن هم لعنت الله و ملائکه و تمام مردم باد [۱۰۳].

در تمام این ابواب و اطراف کلمه صحیفه و چند مسئله آمده که در مقدمه صحیح مسلم ص ۱۰ طبع پاکستان آمده که ابن عباس این صحیفه را طلب کرد و آنچه را که شیعه در این صحیفه بنام علیسداخل کرده بودند ابن عباس آنها را محو (پاک) کرد و قسم خورد که علیساینها را نگفته و این صحیفه، را به اندازه یک ذراع تقریبا پنجاه سانت پرت کرد و فرمود: «قاتلهم الله أي علم أفسدوا». «الله تعالى ایشان را بکشد چون علم را فاسد کردند».

در نتیجه علیسسنّی بوده نه شیعه «و از صحیفه جواز کتابت حدیث ثابت می‌شود» و به یک صفحه کتاب گفته نمی‌شود و این قول نجمی که فرزند امام باقر است کتابی آورد بسیار بزرگ و درهم پیچیده که غلط است و صحت ندارد ثانیا امام باقرسمثل دیگران احادیث را مشابهاً از صحابه روایت می‌کرد چنانچه علامه الذهبی می‌گوید: ابوجعفر: «الإمام الثبت الهاشمي العلوي الـمدني أحد الأعلام -روي عن أبيه- وجابر بن عبدالله وأبي‌سعيد، وابن عمر وعبدالله بن جعفر وعدد وأرسل عن عائشه وأم سلمة وابن عباس وحدث عنه ابنه جعفر بن محمد وعمرو بن دينار والاعمش والاوزاعي وابن جريج وقره بن خالد وخلق، مولده سنة ست وخمسين(۵۶)، وروايته في سنن النسائي عن جده لأمه الحسن وکذا فيه روايته عن عائشة» [۱۰۴].

و همچنان امام جعفر سنی بوده نه شیعه علامه الذهبی می‌گوید: «جعفر بن محمد بن علي ابن الشهيد الحسين بن علي بن ابي‌طالب الهاشمي الامام ابوعبدالله العلوي الـمدني الصادق أحد السادة الأعلام وابن بنت القاسم بن محمد وأم أمه هي أسماء بنت عبدالرحمن بن أبي‌بکر فلذلك کان يقول ولدني أبوبکر الصديق مرتين، حدّث عن جده القاسم وعن أبيه أبي جعفر الباقر وعبيدالله بن أبي‌رافع وعروة بن الزبير وعطاء ونافع وعدة، وعنه مالك والسفيايان وحاتم بن إسماعيل ويحيي القطان وابوعاصم النبيل وخلق کثير، قيل: مولده سنة ثمانين (۸۰) فالظاهر أنه رأي سهل بن سعد السعدي، وثقه الشافعي ويحيي بن معين وعن أبي حنيفه قال: ما رأيت أفقه من جعفر بن محمد». و حفص بن غیاث از ایاشن روایت می‌کند: «ما أرجو من شفاعة ليسشيئاً إلا وأنا أرجو من شفاعة أبي‌بکر مثله لقد ولدني مرتين». به همان اندازه که به شفاعت علی امیدوارم به همان اندازه هم از شفاعت ابوبکر امیدوارم چون ایشان به دو واسطه دختر قاسم بن محمد بن ابی‌بکر و دختر عبدالرحمن بن ابی‌بکر مرا بدنیا آورده است [۱۰۵].

جناب نجمی و مرتضی عسکری و نجم‌الدین طبسی و تیجانی و ... بدانید حساب شما از این ائمه جدا است «بی‌فائده زحمت نکشید، ائمه شما کسانی هستند که خلیفه سوم عثمان ذی‌النورین را شهید و از ترس انتقام توسط علیسقبل از همه با او بیعت کردند و زمانیکه علیسبرای انتقام خون عثمانستصمیم گرفت آنها جنگ جمل را به راه انداختند و بعداً تا علیسرا به شهادت نرسانیدند از پا ننشستند».

ائمه شما عبارتند از یزید بن معاویه و محمد بن مسلم و ابوبصیر و هشام بن حکم شاگرد ابوشاکر زندیق و حمران بن اعین که گفته: الله تعالى در طائف با علی گفتگو کرده [۱۰۶]. و هاشم بن ابی‌عمار که به دروغ از علیسروایت می‌کند که ایشان گفته‌اند من چشم و دست و پهلوی الله تعالى هستم [۱۰۷]، و زراره بن اعین که امام جعفر صادق او را سه مرتبه لعن و نفرین کرده [۱۰۸]. آری اینها ائمه شما هستند.

و درباره زراره، امام جعفر فرموده: «نعم: زراره شر من اليهود و النصارى» [۱۰۹]. امام شما بعد از ایشان محمد بن یعقوب کلینی است که از اینها و از عفیر یک مجموعه برای شما تألیف کرده و شما کجا و سیزده معصوم کجا. از این دعوی بلاعمل دست ‌بردارید.

محمد صادق نجمی می‌گوید: تدوین حدیث درمیان سنی‌ها ممنوع بوده و در عهد ابوبکر هم چنین بود در مورد عهد عمر ابومنذر گفته: ای عمر، برای اصحاب رسول خدا دردسر و ناراحتی نباش چون عمر سه نفر از محدثین معروف را به جرم نقل حدیث در مدینه تحت نظر قرار داد تا کشته‌شدن این سه نفر به صورت حبس نظری زندگی می‌کردند [۱۱۰].

جواب:

بنده جواب این همه تلبیسات را با عبارات کامل و تحقیق سند و استناد به کتب معتبر مفصلا (بدون طرفداری از مذهبی و از کسی) داده‌ام.

دقت کنید که جناب نجمی مثل برادران خود عسکری و طبسی و کاردان و تیجانی مقلد است به صفحه پنج تذکره الحفاظ با سند منقطع حواله می‌دهد لیکن صفحه چهارده تذکرة الحفاظ را نگاه نمی‌کند که عمرسمی‌فرماید: «إِنِّي قَدْ بَعَثْتُ عَمَّارًا أَمِيرًا، وَعَبْدَ اللَّهِ بن مَسْعُودٍ مُعَلِّمًا وَوَزِيرًا، وَهُمَا مِنَ النُّجَبَاءِ مِنْ أَصْحَابِ مُحَمَّدٍ جمِنْ أَهْلِ بَدْرٍ، وَأُحُدٍ، فَاقْتَدُوا بِهِمَا، وَاسْمَعُوا مِنْ قَوْلِهُمَا، وَقَدْ آثَرْتُكُمْ بِعَبْدِ اللَّهِ عَلَى نَفْسِي». «همانا من برای شما عمار بن یاسر را به عنوان امیر و ابن مسعود را به عنوان معلم و وزیر فرستادم، ایشان اهل بدر و از برگزیدگان اصحاب محمد جهستند به ایشان اقتداء و از ایشان بشنوید من به عبدالله نیاز داشتم ولی شما را بر خود ترجیح دادم این شخص کیسه‌ی پر از علم است» [۱۱۱].

صادق نجمی می‌گوید: ابومنذر گفت: پسر خطاب برای اصحاب رسول خدا دردسر و ناراحتی نباش [۱۱۲].

جواب:

این استناد در صحیح بخاری در باب استئذان وجود ندارد البته نجمی عبارت را به طور عمدی یا غیرعمدی قطع کرده و در اصل این جمله در صحیح مسلم روایت شده است بعد از سخن ابومنذر، عمرسجواب می‌دهد: «سُبْحَانَ اللَّهِ إِنَّمَا سَمِعْتُ شَيْئًا فَأَحْبَبْتُ أَنْ أَتَثَبَّتَ» «از اصحاب رسول الله جمن چیزی شنیدم و دوست داشتم که در آن موضوع مطمئن باشم» [۱۱۳].

ولی جناب نجمی، یا به طور عمدی آخر عبارت را حذف کرده یا مقلدانه و بدون تحقیق از دیگران آن عبارات را نقل کرده است.

محمد صادق نجمی می‌گوید: ابوسلمه به ابوهریره گفت: «آیا در زمان عمر نیز مانند امروز در حدیث گفتن آزاد بودی؟» ابوهریره در جواب وی گفت: اگر در زمان عمر حدیث نقل می‌نمودم جواب مرا با تازیانه‌ می‌داد» [۱۱۴].

جواب:

اولاً: این قول را الدراوردی از محمد بن عمرو روایت کرده و علامه الذهبی در «ميزان ‌الاعتدال» از امام احمد بن حنبل نقل کرده که ایشان گفته‌اند: «الدراوردي عبدالعزيز بن محمد إذا روي عن حفظه وليس بشيء جاء بأباطيل». و ابوحاتم گفته: «لايجتمع به» او چیزی نیست و، وهم دارد...! پس در نتیجه از روایت ایشان حجت گرفته نمی‌شود [۱۱۵]. یحیی بن معین می‌گوید: «مردم از حدیث او پرهیز می‌کنند» پس الدراوردی و محمد بن عمرو متکلم فیه هستند. [۱۱۶]

ثانیاً: این وظیفه عمر بن الخطابسبود که در روایت احادیث به نام پیامبر جتحقیق و احتیاط لازم را مبذول نماید تا برای فرصت‌طلبان مجال حدیث ساختن نباشد و همچنان علیساگر از کسی حدیثی می‌شنید او را قسم می‌داد و بعد از قسم حدیث او را تصدیق می‌کرد ولی ابوبکر صدیق حدیث او را مطلقا تصدیق و قبول می‌کرد [۱۱۷]. قضیه‌ی قرظه و ابوموسی و ... همه حکایت از احتیاط بیش از حد در نقل حدیث دارد چنانچه بعد از خلفاء اربعهشفرصت‌طلبان و رجّالانی مثل جابر جعفی و زراره و حمران بن اعین و ابان بن ابی‌عیاش و ... که میدان را خالی دیدند احادیث بسیاری جعل کردند و آنها را درمیان مردم رواج دادند همین عمل سبب شد که در اواخر قرن تابعین علماء اهل سنت همت گمارند برای جمع‌آوری احادیث و تحقیق اسناد، قلم بدست بگیرند و فتوی دهند که «الإسناد من الدين لو لا الإسناد لقال من شاء ما شاء». «تحقیق و بحث در مورد سند (روایات) جزء دین است اگر این طور نباشد هر کسی هرچه بخواهد، می‌گوید» [۱۱۸]. و یا اینکه بگویند: «إن هذا العلم دين فانظروا عمن تأخذون دينکم». «این علم (حدیث) دین است پس دقت کنید که از چه کسانی دین خود را یاد می‌گیرید» [۱۱۹].

و این قضیه‌ی نجمی: که عمرسسه نفر از محدثین معروف را به جرم نقل حدیث در مدینه تحت‌نظر قرار داد و تا کشته‌شدنشان این سه نفر به صورت حبس نظری زندگی می‌کردند [۱۲۰]. سند منقطع و دروغ صریح و دنباله‌دار است. در حالی که عمرسابن مسعود را به عنوان معلم به کوفه و بصره فرستاد و فرمود: من به او نیاز داشتم ولی شما را بر خودم ترجیح دادم» [۱۲۱].

نکته: بنده آنچه را که می‌نویسم برای آگاهی‌سازی اهل سنت است نه برای جواب نجمی و طبسی و کاردان زیرا که مذهب ایشان در حق صحابه از آواخر خلافت عثمانستا روز قیامت مشخص است.

در مورد زراره بن اعین امام جعفر صادق این الفاظ را به کار برده است: «لعن الله زرارة، إنه من أهل النار». و در جای دیگر گفته: «زرارة شر من اليهود والنصاري ومن قال إن الله ثالث ثلاثة»!.

ابوعبداللهسزراره را لعنت کرده و در مورد او گفته: «او دوزخی است و بدتر از یهود و نصاری است» [۱۲۲]. علت نفرین امام جعفر صادق این بوده که ایشان به دروغ از امام ابوجعفر در ترجمه آیه: ﴿لَتَرۡكَبُنَّ طَبَقًا عَن طَبَقٖ ١٩[الانشقاق: ۱۹]. روایت کرده که امام ابوجعفر گفت: «ای زراره مگر این امّت بعد از پیغمبر خود طبقه‌ای را بعد از طبقه دیگر نسبت بامر فلان (ابوبکر) و فلان (عمر) و فلان (عثمان) مرتکب نشده» یعنی این امت هم قدم خود را جای قدم امت‌های سابق گذاشت و بعد از پیغمبر خویش خلیفه بر حق را رها کردند و دنبال گوساله و سامری و فلان (ابوبکر) و فلان (عمر) رفت [۱۲۳].

و در حال حاضر جناب نجمی و مرتضی عسکری و نجم‌الدین طبسی و تیجانی و کاردان و ... مقلدین دائرة المعارف الاسلامیه لمستشرقین و جرجی زیدان و کریمی ولفلوتن و ادوار جرجس و جبرئیل جبور وکارل بروکلمال و جولد تسیهر و ابوریه و عبدالحسین شرف‌الدین هستند. همین علت سبب گشته که اینها در استناد و نقل عبارت و کتب امانت و تحقیق سند را رعایت نکنند، و ما هم بحمد خدا و یاری او نه تنها هیچ مشکلی نداریم بلکه علماء اهل سنت روز به روز به خیانت‌‌های این افراد، آگاه‌تر می‌شوند.

[۱۰۰] سیری در صحیحین: ص ۳۳. [۱۰۱] سیری در صحیحین: ص ۳۷. [۱۰۲] بخاری: باب کتابة العلم، ج ۱، ص ۲۱. [۱۰۳] الحديث: و در باب: ذمة الـمسلمين وجوارهم واحده يسعي بها أدناهم، ج ۱، ص ۴۵۰، و باب إثم من عاهد ثم غدر، ج ۱، ص ۴۵۱. و باب فکاك الأسير، ج ۱، ص ۴۲۸. و باب إثم من تبرّ أمن مواليه، ج ۱، ص ۱۰۰۰. و مسائل جراحات و دندان شتر اضافه شده و در باب مايکره من التعمق کتاب الاعتصام والتنازع والغلو في الدين و البدع، ج ۲، ص ۱۰۸۴. در اینجا آمده «خطبنا على منبر من آجر وعليه سيف فيه صحيفة معلقة». و در این روایت آمده که آن صحیفه در غلاف شمشیر بوده و در کتاب: الديات، باب: لايقتل مسلم بالکفر، ج ۲، ص ۱۰۲۰-۱۰۲۱. [۱۰۴] تذکرة الحفاظ: ج ۱، ص ۱۲۴. [۱۰۵] تذکرة الحفاظ: ج ۱، ص ۱۶۶. [۱۰۶] سیری در صحیحین: ص ۳۲۲. [۱۰۷] الصغار بصائر الدرجات: ص ۸۱، منشورات الاعلمی تهران. [۱۰۸] به رجال کشی: ص ۱۳۳ در ترجمه زراره، نگاه کنید. [۱۰۹] رجال کشی: ص ۱۲۴. [۱۱۰] سیری در صحیحین: ص ۳۷ تا ۳۹. [۱۱۱] تذکرة الحفاظ: ج ۱، ص ۱۴. [۱۱۲] با استناد صحیح بخاری: ج ۶، باب الاستئذان. [۱۱۳] صحیح مسلم: باب الاستيذان، ج ۲، طبع پاکستان، ص ۲۱۱. [۱۱۴] استناد به تذکرة الحفاظ: ج ۱، ص ۷، سیری در صحیحین، ص ۳۹. [۱۱۵] ميزان الاعتدال: ج ۲، ص ۶۳۴. [۱۱۶] ميزان الاعتدال: ج ۳، ص ۶۷۳. [۱۱۷] تذکرة الحفاظ: ج ۱، ص ۱۰. [۱۱۸] صحیح مسلم: ج ۱، ص ۱۲. [۱۱۹] صحیح مسلم: ج ۱، ص ۱۱. [۱۲۰] استناد به تذکرة الحفاظ: ج ۱، ص ۷ و ۱۴. [۱۲۱] احکام في اصول الأحکام لابن حزم: ج ۱، ص ۲۵۶ و مجمع الزوائد: ج ۱، ص ۱۴۹. [۱۲۲] رجال کشی: ص ۱۴۲ و ۱۳۳ در ترجمه‌ی زراره. [۱۲۳] اصول کافی: کتاب الحجة، روایت شماره ۱۰۹۶، ج ۲، ص ۲۸۱.