دلایل شیعه برای خلافت علیسپس از پیامبر و جواب آن
ثقه الاسلام الکلینی مدعی نود و دو آیه قرآنی و علامه حلّی در «منهاج الکرامة» مدعی چهل آیه قرآنی و عبدالحسین شرف الدین غیر از قرآن مدعی احادیث متواتره: برای خلافت بلافصل علیسهستند اگر ادعای ایشان صحیح باشد (که نیستند) پس علی کرم الله وجهه به یکصد و سی و دو آیه قرآن و احادیث متواتره و به تمام انبیاء که برای اعلام امامت و خلافت او مبعوث شدهاند (مطابق ادعای کلینی در اصول کافی) ایمان نیاورده و همه آنها را انکار و بر خلاف آنها عمل کرده در حالی که طرفین شیعه و سنی متفق القول هستند که اگر کسی به یک آیه قرآن ایمان نیاورد و به آن عمل نکند از اسلام خارج و مرتد میشود. «وأعاذنا الله وعلياً منها» پس ادّعا و عمل اهل سنت درست و صحیح است و هیچ کسی مرتکب هیچ جرمی و گناهی درباره خلافت نشده و هر کس به وظیفه شرعی و اسلامی خود عمل کرده و با هم متفق القول و عمل بودهاند، و جناب حجت الاسلام در ص ۳۰۶ برای شأن نزول آیه: ﴿وَأَنذِرۡ عَشِيرَتَكَ ٱلۡأَقۡرَبِينَ ٢١٤﴾[الشعراء: ۲۱۴]. از معنی یک حدیث جعلی و ساختگی برای ثبوت خلافت بلافصل علیسدلیل گرفته ما جناب نجمی را معذور میدانیم زیرا ایشان در علم مصطلح الحدیث یتیم و محروم هستند ایشان حاطب اللیل و فاقل رطب یا بس اند ثانیا در نقل خود مقلد کسانی است که آنان از ایشان در علوم حدیث ناتوانترند.
این حدیث موضوع را ابن جریر و البغوی بروایت عبدالغفار بن القاسم ابن فهد ابومریم الکوفی نقل کردهاند [۵۵۱].
«لما نزلت بدا بيني جده عبدالـمطلب وولده فحذرهم وأنذرهم».
۱- «». «حدثني أحمد بن الـمقدام نامحمد بن عبدالرحمن حدثنا هشام بن عروة عن أبيه عن عائشة قالت: لمّا نزلت هذه الآية:﴿وَأَنذِرۡ عَشِيرَتَكَ ٱلۡأَقۡرَبِينَ ٢١٤﴾قالَ رسول الله ج: يَا صَفِيَّةُ بِنْتَ عَبْدِ الْمُطَّلِبِ إِنِّى لاَ أَمْلِكُ لَكُمْ مِنَ اللَّهِ شَيْئًا سَلُونِى مِنْ مَالِى ...».
«ای صفیه دختر عبدالمطلب ای فاطمه دختر محمد جای اولاد عبدالمطلب من برای شما هیچ چیزی را از عذاب خدا نمیتوانم دفع بکنم و مالک هیچ چیزی نیستیم، مالی را میخواهید طلب بکنید».
۲- «حدثنا ابن وکيع حدثني أبي ويونس بن بکير عن هشام بن عروة عن أبيه عن عائشة عن رسول الله جنحوه».
۳- «حدثنا ابن حميد ثنا حکام ثنا غبسة عن هشام بن عروة عن أبيه نحوه».
۴- «حدثني يونس بن عبد الأعلي ثنا سلامة قال: قال عقيل: حدثني الزهري قال: قال سعيد بن الـمسيب وأبو سلمة بن عبدالرحمن أن أبا هريرة قال: قال رسول الله جحين أنزل عليه ﴿وَأَنذِرۡ عَشِيرَتَكَ ٱلۡأَقۡرَبِينَ ٢١٤﴾يا معشر قريش اشترِوا أنفسکم من الله لا أغني عنکم من الله شيئاً يا بني عبد مناف لا أغني عنکم عن اللّه شيئاً يا فاطمة بنت رسول الله لا أغني عنك من الله شيئاً». «هنگام نزول آیه و ﴿وَأَنذِرۡ عَشِيرَتَكَ ٱلۡأَقۡرَبِينَ ٢١٤﴾به قبیله قریش خطاب فرمود که خود را از عذاب الله (تعالى) نجات بدهید که من نمیتوانم از شما چیزی دفع نمایم. ای اولاد عبد مناف، ای عباس، ای فاطمه دختر رسول خدا خود را از عذاب خدا (بوسیله ایمان برسالت من) نجات بدهید».
۵- «حدثني عبدالـملك ثنا أبو اليمان أخبرنا شعيب عن الزهري أخبرني سعيد بن الـمسيب وأبوسلمة بن عبدالرحمن أنّ أباهريرة قال: قال رسول الله جنحو حديث يونس عن سلامة غير أنه زاد فيه: يا صفية، عمّة رسول الله لا أغني عنك من الله شيئاً ولم يذکر في حديثه فاطمة».
۶- «حدثني يونس ثنا سلامة بن روح قال: قال عقيل: حدثني ابن شهاب أن رسول الله لـما أنزل عليه: ﴿وَأَنذِرۡ عَشِيرَتَكَ ٱلۡأَقۡرَبِينَ ٢١٤﴾جمع قريشاً .... فوعظهم رسول اللهجثم قال في آخر کلامه: لام أعرفنّ ما ورد علي النّاس يوم القيامة يسوقون الآخرة وجئتم إلى تسوقون الدنيا»». [ابن جرير طبري در تفسير جامع البيان: ص ۷۲، ج ۱۹- ۷۴] با هفده طرق مختلف همین مضمون فوق را در شأن نزول آیه ﴿وَأَنذِرۡ عَشِيرَتَكَ ٱلۡأَقۡرَبِينَ ٢١٤﴾روایت نموده و در آخر بروایت عبدالغفار بن القاسم (کذاب وضاع) روایت کرده که رسول خدا در آخر فرمود: «إن هذا أخي وکذا وکذا فاسمعوا له وأطيعوا». سپس این روایت را با هفت شیوه مختلف و همان مضمون قبلی روایت نموده که پیامبر قبیله قریش را مورد خطاب قرار دادند و فرمودند که خود را از آتش جهنم نجات دهند هر چند بوسیله بخشیدن نصف خرمایی باشد. خلاصه سخن اینست که ابن جریر طبری بیست چهار روایت در یک مضمون برای شأن نزول آیه ۲۱۴ سوره الشعرا روایت نموده و یک روایت با راوی متروک و مضمون شاذ و مخالف نقل نموده و جناب حجت الاسلام فقط یک روایت را بدون تحقیق سندی (آن هم موضوع) نقل کرده و از بیست و چهار روایت صحیح دیگر خبری نداشته برای توضیح بیشتر به تفسیر القرطبی جلد هفت جزء ۱۳ و «جامع البيان» طبری مراجعه کنید.
دلیل دوم برای خلافت حدیث محبت است: «مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَهذا عَلِيٌّ مَوْلاهُ». این کلمه مولا مشترک المعنی بوده و صریح نیست و در این روایت بدلیل قصه سفر یمن و آن بر خورد همراهان ایشان با علیسبمعنی دوست و احترام شأن است. ماده مولا با ماده والی در لغت ادبیات عرب فرق میکند و تمامی یاران رسول خدا جدر غدیر خم مادرزاد، عرب بودند و معنی مولا را به خوبی درک کرده بودند خصوصاً علی و عباس که هیچیک از آن دو از کلمه مولا، مفهوم والی و خلیفه را برداشت نکردند.
دلیل سوم جناب نجمی حدیث الثقلین است که هیچ ربطی با خلافت ندارد این حدیث در روایت مالک در موطا و حاکم در مستدرک و بیهقی و ابن عبدالبر در التمهید و صحیح ابن حبان با عبارت «کتاب الله وسنة رسوله» آمده و در خطبه حجة الوداع «بکتاب الله وسنّة نبيه» آمده [۵۵۲]و در بعضی روایات با سند پائینتر از درجه صحت کتاب الله و عترتی اهل بیتی آمده و کلمه اهل بیت شامل تمامی ازواج پیامبر شده در حالی که شما خطاب خاص قرآن را با خبر واحد خاص کردید. باز هم این مسئله اهل بیت با مسئله خلافت زمین تا آسمان فرق دارد و دلیلی برای خلافت و امامت بلافصل نمیشود = بنده روایت نعلین را با کلمه ﴿وَيُطَهِّرَكُمۡ تَطۡهِيرٗا﴾مفصلا در دفتر اول ص ۹-۲۶ بحث کردهام میتوانید مراجعه کنید.
و حدیث: «أَنْتَ مِنِّي بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى إِلا أَنَّهُ لا نَبِيَّ بَعْدِي» [۵۵۳]. این چنین برداشتی از روایت نمیشود. چنانچه به ابوبکرسفرمودند: «مثلك يا أبابکر کمثل إبراهيم ... ومثل عيسي .... ومثلك يا عمر مثل نوح إذ قال:﴿لَا تَذَرۡ عَلَى ٱلۡأَرۡضِ مِنَ ٱلۡكَٰفِرِينَ دَيَّارًا﴾[نوح: ۲۶]. أو مثل موسى إذ قال:﴿رَبَّنَا ٱطۡمِسۡ عَلَىٰٓ أَمۡوَٰلِهِمۡ وَٱشۡدُدۡ عَلَىٰ قُلُوبِهِمۡ فَلَا يُؤۡمِنُواْ حَتَّىٰ يَرَوُاْ ٱلۡعَذَابَ ٱلۡأَلِيمَ﴾[یونس: ۸۸]» [۵۵۴]. پس در این تشبیه لازم نیست که ابوبکر و عمر مثل ابراهیم و عیسی و موسی†در تمام اوصاف مساوی باشند بلکه در صفت شدّت و نرمی در دین الله مانند ابراهیم و عیسی و موسی هستند همچنان که علی مثل هارون÷در تمام اوصاف برابر نیست، بلکه در یک صفت مثل هارون است همان طوری که موسی بکوه طور رفت و هارون را در زمان غیبت جانشین خود نمود پیامبر جعلی را تا زمان برگشت خود از غزوه تبوک جانشین خود کرد و در هر سفر و غزوهای، پیامبر جیکی از صحابه را تا زمان بازگشت خود برای جانشین مقرر میکرد. چنانچه در غزوه بنی قینقاع بشرسبن منذر را در مدینه جانشین خود کرد و در یک غزوه قریش، عبداللهسبن ام مکتوم را جانشین خود نمود و در سفری دیگر عثمانسرا خلیفه کرد و در غزوه تبوک علیسرا جانشین خود قرار داد و ایشان گریه کردند و گفتند: که مرا به همراه زنان و بچهها میگذاری؟ پس پیامبر جبرای تسلی خاطرِ او فرمود که شما برای من مثل هارون و موسی هستید، ناراحت نباشید. این بود سه دلیل جناب محمد صادق نجمی که برای خلافت بلافصل علیسبنا به تقلید از دیگران نقل کرده بود و چون خودش اهل لغت عربی نیست معنی و مقصد لغات و عبارات عربی را نمیداند و اگر نه دچار چنین اشتباهات بزرگی نمیشد بناحق خود را خسته نموده و کتابی جمع و چاپ کرده و بسیاری از مردم عوام بیعلم و کم علم را در چاه غفلت انداخته و از اصحاب رسول خدا و از اهل سنت به بدگمانی و سؤظن یاد کرده است. ما هم بناچار مجبور شده و قلم بدست گرفتیم تا خطاهایشان را اصلاح و واقعیت را به مردم آگاه و فهمیده برسانیم. ان شاء الله تعالى.
اهل سنت محبت و احترام و ابراز ادب نسبت به اهل بیت رسول خدا و صحابه کرام را جزء ایمان خود میدانند. با دوستانشان دوست و با دشمنان آنان دشمن هستند: «قلبا -عملاً- قلماً وتصنيفاً وأشهدنا الله علي ذلك ونراك خلاف ذلك ومحبتك مع أهل البيت في اللسان والقلم دون القلب والعمل ولو حلفنا على ذلك لا نکون حانثاً إن شاء الله (تعالى) ولا نقلد أحداً بإذن الله وحوله وقوّته» [۵۵۵].
[۵۵۱] این شخص -متروک- -کذاب- وضّاع و شراب خور بوده منهاج السنه: ص ۸۱، ج ۴ راوی دوم عبدالله بن عبدالقدوس است این شخص رافضی خبیث و در نزد علماء رجال هیچ است منهاج السنة: ص ۸۱، ج ۴ و در اسناد: الثعلبی مجهول -ضعفاء- و متهمین هستند منهاج السنه: ص ۸۱، ج ۴. [۵۵۲] مستدرک حاکم: ص ۵۳۳، ج ۳ و البيهقي: ص ۱۱۴، ج ۱۰ و سنن الکبري. [۵۵۳] بخاری: ص ۶۳۳، ج ۲. [۵۵۴] بخاری و مسلم. [۵۵۵] بخش فضائل پیامبر جدر صحیحین: ص ۳۸۰.