گذشتهها، گذشته
به یاد آوردن گذشته و غم خوردن به خاطر فجایع آن، حماقت و دیوانگی است و اراده و زندگی فعلی را نابود میکند. عاقلان پرونده گذشته را میپیچند و روایت نمیکنند؛ گذشته با طنابهایی محکم برای همیشه در سلول فراموشی بسته و زندانی میشود و هرگز از بند فراموشی بیرون نخواهد آمد. چون گذشتهها، گذشته و پایان یافته است. از اینرو نه غم خوردن، آن را باز میگرداند و نه اندوه و ناراحتی، سامانش میدهد؛ چون گذشته، دیگر چیزی نیست و وجود ندارد. لذا در کابوس گذشته و زیر چتری که وجود ندارد، زندگی مکن و خودت را از شبح و کابوس گذشته نجات بده؛ آیا میخواهی آب رفته را به جوی باز گردانی و خورشیدی را که غروب کرده، طلوع دهی و نوزادی را که متولد شده، دوباره به شکم مادر بازگردانی و یا شیری را که از پستان چکیده، به درون پستان برگردانی و اشکی را که از چشم بر گونهها سرازیر شده، به چشم بازگردانی؟!
پرداختن به گذشته، آشفتگی به خاطر گذشته، سوختن در آتش گذشته و در آستانه گذشته افتادن، وضعیت اسفبار و تراژدی وحشتناکی است. خواندن دفتر گذشته، ضایع کردن زمان فعلی و از بین بردن تلاش و لحظه کنونی است. خداوند، امتهای گذشته و عملکردشان را ذکر کرده وسپس فرموده است: ﴿تِلۡكَ أُمَّةٞ قَدۡ خَلَتۡۖ﴾[البقرة: ۱۳۴] «آن، امتی است که گذشته است». کار، تمام شده و رفته است. از اینرو کالبد شکافی جسد زمان و برگرداندن چرخهای تاریخ، فایدهای ندارد. کسی که به گذشته بر میگردد، بسان فردی است که گندم آردشده را دوباره به آسیا میبرد و آرد میکند یا مانند کسی است که برادههای چوب را دوباره اره مینماید. از قدیم به کسی که برای گذشته میگرید، گفتهاند: با گریه تو، مردگان از گورهایشان بیرون نخواهند آمد. همچنین گفته شده که به خر گفتند: چرا نشخوار نمیکنی؟ گفت: دروغ گفتن را دوست ندارم. مشکل ما این است که از پرداختن و سامان دادن به زمان فعلی خود ناتوان هستیم و خود را به گذشته مشغول مینماییم؛ کاخهای زیبای خود را فراموش کرده، برای مشتی خاک و تپهای از بین رفته مرثیه سرایی و سوگواری میکنیم. اگر همه انسانها و جنها برای باز گرداندن گذشته دست به دست هم دهند، نمیتوانند آن را بازگردانند؛ چرا که این کار، محال است.
مردم به پشت سر و عقب نگاه نمیکنند؛ چون باد به سمت جلو میوزد و آب، رو به جلو جریان دارد و قافله، به سوی جلو حرکت میکند. پس تو هم با سنت و قانون حیات، مخالفت نکن.