غم مخور - راز شاد زیستن

فهرست کتاب

در زندگی‌ات لحظات گرانبهایی وجود دارد

در زندگی‌ات لحظات گرانبهایی وجود دارد

در خاطرات شیخ علی طنطاوی به دو نکته جذاب و مؤثر برخوردم. نکته اول: طنطاوی، از خودش می‌گوید که برای شنا به ساحل بیروت رفته و نزدیک بود غرق شود. وی، در آستانه مرگ قرار گرفته و بیهوش افتاده بود. در آن لحظات در برابر پروردگارش فروتنی می‌کرد و دوست داشت حتی برای یک لحظه هم که شده، به زندگی باز گردد تا ایمان و عمل صالح خود را تجدید نماید.

آری! ایمان، در چنان شرایطی به آخرین حد خود می‌رسد.

نکته دوم: طنطاوی، در خاطراتش از این می‌گویدکه برای زیارت کعبه به همراه کاروانی از سوریه عازم مکه شده بود؛ وقتی به بیابان تبوک رسیدند، راه را گم کردند و سه روز همچنان باقی ماندند و آب و غذایشان تمام شد و در آستانه مرگ قرار گرفتند؛ آنگاه او برخاست و در میان جمع سخنرانی وداع با زندگی را ایراد کرد، سخنرانی توحیدی و گرم و زیبایی که هم خودش گریست و هم مردم را به گریه انداخت. در آن حال احساس کرد ایمانش بالا رفته است و یاور و نجات دهنده‌ای، جز خدا نیست؛ ﴿يَسۡ‍َٔلُهُۥ مَن فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِۚ كُلَّ يَوۡمٍ هُوَ فِي شَأۡنٖ ٢٩[الرحمن: ۲۹] «تمام چیزهایی که در آسمانها و زمین هستند، او را می‌خوانند؛ او، هر روز در کاری است».

خداوند متعال، می‌فرماید: ﴿وَكَأَيِّن مِّن نَّبِيّٖ قَٰتَلَ مَعَهُۥ رِبِّيُّونَ كَثِيرٞ فَمَا وَهَنُواْ لِمَآ أَصَابَهُمۡ فِي سَبِيلِ ٱللَّهِ وَمَا ضَعُفُواْ وَمَا ٱسۡتَكَانُواْۗ وَٱللَّهُ يُحِبُّ ٱلصَّٰبِرِينَ ١٤٦[آل عمران: ۱۴۶] «و چه بسیار پیامبرانی که خداپرستان زیادی همراه آنها جهاد نموده و از آنچه در راه خدا به آنها رسیده، سست و ضعیف نشده‌اند و خداوند، شکیبایان را دوست دارد».

خداوند، مؤمنان قوی را که دشمنان خود را با شکیبایی و قدرت، به مبارزه می‌طلبند، دوست می‌دارد؛ آنها، سست نمی‌شوند، گرفتار ناامیدی و افسردگی نمی‌گردند، نیرویشان از بین نمی‌رود و به ذلت و ضعف و کاهلی تن نمی‌دهند؛ بلکه مقاومت می‌نمایند و پیوسته به تلاش خود ادامه می‌دهند و این، نتیجه ایمانشان به پروردگار و پیامبر و دینشان است. در حدیث آمده است: «مؤمن قوی از مؤمن ضعیف بهتر است و نزد خداوند پسندیده‌تر می‌باشد و در هر هر یک از آنها خیر و خوبی، وجود دارد».

انگشت پیامبر جدر راه خدا زخمی‌شد. آن حضرت جفرمود:

هل أنت إلا أصبع دمیت
وفي سبیـل الله ما لقیت

«آیا تو جز انگشتی که خونین شده و در راه خدا آسیب دیده، چیز دیگری هستی؟!»

ابوبکرسانگشتش را در سوراخ غار گذاشت تا بوسیله آن پیامبر جرا از عقرب حفاظت کند، اما انگشت وی را مار یا عقربی گزید؛ آنگاه پیامبر جبرآن دم کرد و بدین سان انگشت ابوبکرسبه اذن خدا خوب شد. شخصی به عنتره گفت: راز شجاعت و پیروزیت بر قهرمانان چیست؟ عنتره گفت: انگشت خود را در دهان من بگذار و انگشت مرا در دهان خود بگیر؛ آن مرد، انگشتش را در دهان عنتره گذاشت و عنتره نیز انگشت خود را در دهان او کرد و هر یک، انگشت دیگری را گاز گرفت؛ آن مرد از درد فریاد کشید و طاقت نیاورد؛ آنگاه عنتره انگشت او را از دهانش بیرون آورد و گفت: با این کار بر قهرمانان چیره شده‌ام؛ یعنی با صبر و تحمل.

یکی از عواملی که مؤمن را شاد می‌کند، این است که لطف خداوند و رحمت و عفو الهی به او نزدیک است؛ پس بر اساس ایمانش احساس می‌کند که تحت مراقبت خدا قرار دارد. جهان هستی، موجودات زنده، حیوانات زبان بسته، پرندگان و خزندگان، همه، احساس می‌کنند که پروردگار و آفریننده و رازقی دارند که به آنان روزی می‌دهد؛ ﴿وَإِن مِّن شَيۡءٍ إِلَّا يُسَبِّحُ بِحَمۡدِهِۦ وَلَٰكِن لَّا تَفۡقَهُونَ تَسۡبِيحَهُمۡۚ[الإسراء: ۴۴] «هیچ چیزی نیست مگر آنکه با ستایش خداوند، تسبیح او را می‌گوید؛ ولی شما تسبیح آنها را نمی‌فهمید».

یا رب حمداً لیس غیرك یحمد
یا مـن له کـل الخـلائق تعمد

«پروردگارا! تو را ستایش می‌کنیم و غیر از تو کسی دیگر ستایش نمی‌شود؛ ای کسی که همه آفریده‌ها، نیاز خود را برای بر آورده شدن به تو عرضه می‌دارند!»

مردم منطقه ما، هنگام کاشت، با دست خود بذرافشانی می‌کنند و فریاد بر می‌آورند: ای آفریننده آسمانها و زمین! پیش روی تو، دانه‌ای خشک را در سرزمینی خشک، می‌کاریم. ﴿أَفَرَءَيۡتُم مَّا تَحۡرُثُونَ ٦٣ ءَأَنتُمۡ تَزۡرَعُونَهُۥٓ أَمۡ نَحۡنُ ٱلزَّٰرِعُونَ ٦٤[الواقعة: ۶۳- ۶۴] «آیا هیچ درباره آنچه می‌کارید، اندیشیده اید؟ آیا شما، آن را می‌رویانید یا ما، آن را می‌رویانیم»؟ این، جذبه توحید و متوجه شدن انسانها به سوی خداوند می‌باشد که هنگام بدرافشانی خدای را یاد می‌کنند.

عبدالحمید کشک، خطیب و سخنور توانا و نابینا، هنگام بالا رفتن از منبر، از گریبان خود شاخه درخت خرمایی را بیرون آورد که روی آن به خط زیبای کوفی نوشته شده بود: الله؛ آنگاه شیخ کشک فریاد برآورد:

أنظر لتلك الشجـرة
ذاك الغصون النضره

«به این درخت نگاه کن که دارای شاخه‌های تر و تازه است».

من الـذي أنـبـتهـا
وزانـهـا بالـخضـرة

«چه کسی آن را رویانده و آن را با رنگ سبز مزین کرده است؟»

ذاك هـو الله الـذي
قـدرتـه مقتــــدره

«کسی که درخت را رویانده، خداوندی است که توانا می‌باشد».

آنگاه همه مردم با صدای بلند به گریه افتادند.

خداوند، پدیدآورنده آسمانها و زمین است؛ نشانه‌های او در کاینات نقش بسته‌اند و از یگانگی، بی‌نیازی، ربوبیت و الوهیت او سخن می‌گویند؛ ﴿رَبَّنَا مَا خَلَقۡتَ هَٰذَا بَٰطِلٗا[آل عمران: ۱۹۱] «پروردگارا! تو این را باطل و بیهوده نیافریده‌ای».

یکی از عوامل شادمانی و آرامش، این است که وجود پروردگاری را که مهر می‌ورزد، می‌آمرزد و توبه توبه کننده را می‌پذیرد، احساس کنی. پس به رحمت پروردگارت که آسمانها و زمین را فرا گرفته است، شاد باش؛ خداوند متعال می‌فرماید: ﴿وَرَحۡمَتِي وَسِعَتۡ كُلَّ شَيۡءٖۚ[الأعراف: ۱۵۶] «و رحمت من، هر چیزی را فرا گرفته است». لطف خداوند متعال، چه بزرگ و فراگیر است!.

در حدیث صحیح آمده است: بادیه نشینی با پیامبر جنماز خواند؛ وقتی به تشهد رسید، گفت: بارخدایا !بر من و محمد( ج) رحم نما و بر هیچ یک از همراهان ما رحم مکن. پیامبر جفرمود: «تو رحمت وسیع الهی را تنگ و بسته پنداشتی». رحمت خداوند، همه چیز را فرا گرفته است؛ ﴿وَكَانَ بِٱلۡمُؤۡمِنِينَ رَحِيمٗا ٤٣[الأحزاب: ۴۳] «نسبت به مؤمنان، مهربان است». در حدیث آمده: «خداوند، نسبت به بندگانش از این زن نسبت به فرزندش مهربانتر است».

شخصی برای آنکه از عذاب خداوند فرار کند، خودش را در آتش سوخت؛ خداوند، او را فراهم آورد و به او گفت: «ای بنده ام! چه چیز تو را به انجام این کار واداشت؟ گفت: پروردگارا! از عذاب تو و از گناهانم ترسیدم. آنگاه خداوند او را وارد بهشت کرد». [حدیث صحیح].

﴿وَأَمَّا مَنۡ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِۦ وَنَهَى ٱلنَّفۡسَ عَنِ ٱلۡهَوَىٰ ٤٠[النازعات: ۴۰] «و هرکس از جایگاه پروردگارش بترسد و خودش را از هوی و امیال نفسانی باز دارد، بهشت، جایگاه اوست».

خداوند، مرد موحدی را محاسبه کرد؛ آن شخص، یک نیکی هم نداشت، اما در دنیا به کار تجارت مشغول بوده و چون بدهکاران تنگدست خود را می‌بخشیده است، خداوند، فرمود: «ما به بزرگواری و کرم، از تو برتر و سزاوارتریم. از او بگذرید». پس خداوند، او را وارد بهشت نمود.

﴿وَٱلَّذِيٓ أَطۡمَعُ أَن يَغۡفِرَ لِي خَطِيٓ‍َٔتِي يَوۡمَ ٱلدِّينِ ٨٢[الشعراء: ۸۲] «وکسی که امیدوارم گناهم را در روز جزا ببخشد». ﴿لَا تَقۡنَطُواْ مِن رَّحۡمَةِ ٱللَّهِۚ[الزمر: ۵۳] «از رحمت خدا، ناامید نباشید».

در صحیح مسلم روایت شده که پیامبر جبا مردم نماز خواند؛ مردی، بلند شد و گفت: مرتکب گناهی شده‌ام؛ حد آن را بر من جاری نمایید. پیامبر جفرمود: «آیا با ما نماز خواندی»؟ گفت: بله. فرمود: «برو، خداوند تو را بخشید».

﴿وَمَن يَعۡمَلۡ سُوٓءًا أَوۡ يَظۡلِمۡ نَفۡسَهُۥ ثُمَّ يَسۡتَغۡفِرِ ٱللَّهَ يَجِدِ ٱللَّهَ غَفُورٗا رَّحِيمٗا ١١٠[النساء:۱۱۰] «و هر کس، کار بدی بکند یا بر خودش ستم نماید و سپس از خداوند طلب آمرزش کند، خداوند را آمرزگار مهربان خواهد یافت».

لطف پوشیده ای وجود دارد که بنده را از هر سو به آغوش می‌گیرد؛ صاحب این لطف پوشیده، خداوند بزرگ است. خداوند، به همین لطف، محمد جرا در غار سالم نگاه داشت؛ بر اصحاب کهف در غار رحم نمود و راه سه نفری را که در غار به سبب مسدود شدن دهانه غار، گرفتار شده بودند، باز کرد؛ ابراهیم÷را از آتش نجات داد؛ موسی÷را از غرق شدن رهانید؛ نوح÷را از طوفان و یوسف÷را از چاه نجات داد و ایوب÷را از بیماری شفا بخشید.