آهسته... آهسته...
اگر میخواهیم با آگاهی دادن به مردم آنها را به سعادت و خوشبختی برسانیم، باید آهسته و قدم به قدم پیش برویم؛ ابتدا به آنچه مهمتر است، بپردازیم و سپس به آنچه که در جایگاه پایین تری قرار دارد.
سفارش پیامبر جبه معاذسهنگام اعزامش به یمن، همین مطلب را تأیید مینماید. ایشان، به معاذسفرمود: «اولین چیزی که آنها را به سوی آن دعوت میدهی، گواهی دادن به این باشد که هیچ معبود به حقی جز الله نیست و من پیامبر خدا هستم». بنابراین مسایل، اولویت بندی شده و هریک جایگاه خودش را دارد؛ پس چرا ما مسایل رادر هم میآمیزیم و همه را یک جا مطرح میکنیم؟!
﴿وَقَالَ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ لَوۡلَا نُزِّلَ عَلَيۡهِ ٱلۡقُرۡءَانُ جُمۡلَةٗ وَٰحِدَةٗۚ كَذَٰلِكَ لِنُثَبِّتَ بِهِۦ فُؤَادَكَۖ وَرَتَّلۡنَٰهُ تَرۡتِيلٗا ٣٢﴾[الفرقان: ۳۲] «و کافران گفتند: چرا قرآن یک جا بر او نازل نمیشود؟ اینگونه قرآن را به صورت تدریجی بر تو نازل میکنیم تا دل تو را با آن استوار گردانیم و آن را آهسته آهسته نازل نمودیم».
یکی از اسباب سعادت مسلمانان به خاطر اسلامشان، این است که از تعالیم و آموزههای آن احساس راحتی میکنند و در فراگیری اوامر و نواهی آن احساس آسانی مینمایند؛ چون تعالیم اسلام در اصل برای آن آمدهاند تا مسلمانان را از اضطراب روانی و تشویش ذهنی و هرج و مرج اجتماعی نجات دهند. تحمیل و سختگیری در اسلام نفی شده است: ﴿لَا يُكَلِّفُ ٱللَّهُ نَفۡسًا إِلَّا وُسۡعَهَاۚ﴾[البقرة:۲۸۶] «خداوند، هرکس را به اندازه توانش مکلف میگرداند». چون تکلیف و تحمیل، نوعی مشقت و سختگیری است و دین، مشقت و سختی نیاورده؛ بلکه آمده تا مشقتها را دور کند.
چه بسا یکی از اصحاب از پیامبر جدرخواست میکرد تا او را وصیت نماید. پیامبر جنیز سخنی مختصر به او میفرمود که هرکس، میتوانست آن را به خاطر بسپارد. واقعگرایی، رعایت وضعیت و آسانی، نکته بارز رهنمودهای ارزشمند نبوی است. اشتباه ما، این است که میخواهیم تمام نصایح، رهنمودها، آموزهها، سنن و آدابی را که با خود داریم، یک جا به شنونده، ارائه دهیم: ﴿وَقُرۡءَانٗا فَرَقۡنَٰهُ لِتَقۡرَأَهُۥ عَلَى ٱلنَّاسِ عَلَىٰ مُكۡثٖ﴾[الإسراء: ۱۰۶] «و قرآنی که آن را جدا جدا نمودهایم تا آن را با درنگ بر مردم بخوانی».
أوردها سعد وسعد مشتمل
ما هكذا يا سعد تورد الابل
«سعد، در حالی که لباس فاخری بر تن داشت، شترها را یکجا به آبشخور آورد؛ ای سعد! این رسم ساربانی نیست».