در شخصيت ديگران ذوب مشو
انسان، سه مرحله را میگذراند: مرحله تقلید، مرحله انتخاب و مرحله ابتکار؛ تقلید، یعنی در آوردن ادای دیگران و به تن کردن جامه شخصیت آنها و ذوب شدن در آنان. علت تقلید، شیفتگی و تمایل شدید است. چنین تقلیدی برخی را وا میدارد تا در حرکتها و صدا و امثال آن از دیگران تقلید کنند؛ این کار، زنده به گورکردن شخصیت خود و خودکشی معنوی است. براستی که چنین افرادی چقدر خود را در رنج و مشقت میاندازند؛ آنها بر عکس جهت خود، راه میروند و به عقب حرکت میکنند! صدای شخص دیگری را انتخاب میکنند! شیوه راهرفتن خود را ترک مینمایند تا همانند فرد دیگری راه بروند! کاش اینها، در صفات پسندیدهای همچون علم و سخاوت و بردباری و امثال آن، که جایگاه انسان را بالا میبرد، از دیگران الگوبرداری میکردند؛ اما وقتی میبینی که این مقلدان، در شیوه حرفزدن و اشاره دست، از دیگران تقلید میکنند، وحشت زده میشوی!!
میخواهم به تو بگویم: تو، موجودی دیگر و چیزی دیگر هستی؛ تو با توجه به ویژگیها و تواناییهایت، روش و شیوه مشخصی داری؛ از زمانی که خداوند، آدم را آفریده تا وقتی که خداوند جهان را به پایان برساند، دو نفر، بطور کامل شبیه و همسان یکدیگر نبودهاند. ﴿وَٱخۡتِلَٰفُ أَلۡسِنَتِكُمۡ وَأَلۡوَٰنِكُمۡۚ﴾[الروم: ۲۲] «و از جمله نشانههای خدا تفاوت زبان و رنگهایتان میباشد».
پس چرا ما میخواهیم صفات، استعدادها و تواناییهایمان با دیگران یکی باشد؟! زیبایی صدایت، این است که منحصر به تومیباشد و حرف زدن تو، زمانی زیباست که از دیگران متمایز باشد: ﴿وَمِنَ ٱلۡجِبَالِ جُدَدُۢ بِيضٞ وَحُمۡرٞ مُّخۡتَلِفٌ أَلۡوَٰنُهَا وَغَرَابِيبُ سُودٞ ٢٧﴾[فاطر: ۲۷] «و کوههای سفید و سرخی هست که رنگهای مختلفی دارند و برخی سیاهند».
تجمعن شتي من ثلاث وأربع
وواحدة أخری فصارت ثمانيا
«هفت نفر گوناگون جمع شدند و یکی دیگر هم آمد و هشت نفر شدند».
سليمي وسلمي والرباب وأختها
وسعدي ولبني والمني وقطاميا
«سلیمی، سلمی، رباب و خواهرش و سعدی و لبنی و منی و قطام».