از انتقاد حسودان و یاوه گویان غم مخور
اگر در برابر انتقاد آنها شکیبایی نمایی به تو پاداش میرسد؛ از طرفی انتقاد آنها بیانگر ارزش تو میباشد. چون مردم هرگز به قبر لگد نمیزنند و هیچکس به افراد فرومایه و بیارزش حسادت نمیورزد.
شاعری میگوید:
إن العــرانین تلقــاها محسـدة
ولا تـری للـئام النـاس حسـاداً
«انسانهای برجسته و بزرگوار، مورد حسادت هستند؛ اما هیچکس، به فرومایگان حسد و کینه نمیورزد».
دیگری میگوید:
حسدوا الفتی إذ لم ینالوا سعیه
فالـنـاس أعـداء لـه وخصـوم
«وقتی به جوانمرد حسادت ورزیدند که به سطح و تلاش او نرسیدند؛ از اینرو مردم، دشمن او هستند».
کضرائر الحسناء قلن لوجهـها
حســداً ومقتــاً إنـه لذمیــم
«مانند هووهای زن زیبایی که از روی دشمنی و کینه گفتند: چهرهاش، زشت است».
زهیر میگوید:
محسـدون علی ما کـان مـن نعــم
لا ینـزع الله منـهم مـا لـه حسـدوا
«و خداوند، نعمتهایی را که به خاطر برخورداری از آن مورد حسد و کینه قرار گرفتهاند، از دست آنها نمیگیرد».
شاعری دیگر میگوید:
هم یحسدوننی علی موتی فوا أسفـا
حتی علی الموت لا أخلو من الحسد
«آنها بر مرگ من نیز به من حسد میورزند؛ متأسفانه به خاطر مردن هم مورد حسد و کینه قرار میگیرم».
شاعری میگوید:
وشکوت من ظلم الوشاة ولن تجد
ذا ســؤدد إلا أصــیـب بـحسّــد
«از ستم سخن چینان و عیبجویان شکایت میکنی؛ اما بدان که هیچ سرور و بزرگی را نمییابی مگر آنکه کینه ورزانی داشته است».
لا زلت یا سبـط الکــرام محسـداً
والتـافــه المسکـین غـیر محـسّد
«تو ای بزرگزاده! همواره مورد حسد و کینه خواهی بود؛ زیرا هیچکس، به فرد فرومایه و بیچاره حسادت نمیورزد».
دیگری میگوید:
وإذا الفــتی بلـغ السمـاء بمـجده
کـانـت کأعــداد النـجـوم عـداه
«هر گاه جوان به سبب بزرگی و افتخاراتش به آسمان برسد، به اندازه ستارگان، دشمن خواهد داشت».
ورمـوه عن قـوس بکل عظیـمة
لا یبـلغـون بـمــا جـنـوه مــداه
«هرچند انواع تیرهای اتهام را به سوی او پرتاب کنند، اما با جنایات خود به درجۀ او نخواهند رسید».
موسی÷، از پروردگارش خواست تا نگذارد که مردم علیه او سخن بگویند؛ خداوند عز وجل فرمود: «ای موسی! من، این تضمین را برای خود نکردهام؛ من، مردم را میآفرینم و به آنها روزی میدهم و آنها مرا دشنام میدهند و به من ناسزا میگویند»!!
در حدیث صحیح از پیامبر جروایت شده است که فرمود: «خداوند عز وجل میگوید: آدمی زاد، مرا دشنام میدهد و به من ناسزا میگوید؛ حال آنکه او را نسزد که چنین کند؛ دشنام دادن او به من، این است که روزگار و زمانه را دشنام میدهد، در حالی که من، زمانه را میچرخانم و آنگونه که بخواهم شب و روز را به گردش در میآورم؛ ناسزا گفتنش به من، اینست که به من همسر و فرزند نسبت میدهد و حال آنکه من همسر و فرزندی ندارم».
تو، هرگز نمیتوانی زبان مردم را گره بزنی و نگذاری که آبرویت را بریزند؛ اما میتوانی کار خوب انجام دهی و از سخن و انتقاد آنان دوری نمایی.
حاتم میگوید:
وکلمة حاسـد من غیر جـرم
سمعت فقلت مرّی فانفـذینی
وعـابوهـا عليّ ولم تعـبني
ولم ینـد لهـا أبـداً جـبیـني
«سخن کینه توز و حسود رادر باره خودم شنیدم. بیآنکه جرمی مرتکب شده باشم؛ پس گفتم: مرا بشکاف و برو.
آنها، این سخن را بر من عیب گرفتند، اما برایم عیبی نشد و هرگز به خاطر آن سرافکنده نشدم».
دیگری میگوید:
ولقد أمرّ علی السفینه یسبّني
فمضیــت ثمة قلت لا یعنینـي
«از کنار بیخرد عبور میکنم در حالی که مرا دشنام میدهد؛ اما گذشتم و با خود گفتم که منظورش من نیستم».
دیگری میگوید:
إذا نطــق السـفیـه فـلا تجـبـه
فخـیـر من إجابتـه السـکـوت
«وقتی انسان بیشعور و نادان، سخنی گفت، جوابش را مده؛ چون سکوت کردن از جواب دادنش بهتر است».
انسانهای فرومایه، فرهیختگان و انسانهای برجسته را چالشی جدی فرا روی خود میبینند.
إذا محـاســني اللائي أدل بها
کانت ذنوبي فقل لي کیف أعتذر
«خوبیهایم که بدان افتخار میکنم، گناه من است؛ پس به من بگو: چگونه میتوانم عذرخواهی کنم»؟!
اغلب ثروتمندان در پریشانی و اضطراب بسر میبرند؛ وقتی بهره و سودشان بالا میرود، فشار خون آنها، پایین میآید. ﴿وَيۡلٞ لِّكُلِّ هُمَزَةٖ لُّمَزَةٍ ١ ٱلَّذِي جَمَعَ مَالٗا وَعَدَّدَهُۥ ٢ يَحۡسَبُ أَنَّ مَالَهُۥٓ أَخۡلَدَهُۥ ٣ كَلَّاۖ لَيُنۢبَذَنَّ فِي ٱلۡحُطَمَةِ ٤﴾[الهمزة: ۱- ۴] «وای به حال هر که عیبجو و طعنه زن باشد! همان کسی که دارایی فراوان را گرد میآورد و آن را بارها و بارها میشمارد و گمان میبرد که داراییش، به او جاودانگی میبخشد. هرگز (چنین نیست)! او، بدون شک به دوزخ افکنده میشود».
یکی از ادیبان غرب، میگوید: کار درست انجام بده و سپس به تمام انتقادهای بیارزش پشت کن!
یکی از تجربههای مفید، این است که به سخن یا شعری که تو را مورد انتقاد قرار میدهد، توجه نکن و پاسخ آن را مده؛ چون تحمل یعنی دفن عیبها و بردباری یعنی عزت؛ سکوت، دشمنان را شکست میدهد و گذشت، مایه پاداش و شرافت است. نیمی از کسانی که ناسزاگویی به تو را شنیده و خواندهاند، آن را فراموش کردهاند و نیمی دیگر از مردم آن را نشنیده و نخواندهاند؛ برخی هم علت ناسزاگویی به تو را نمیدانند! اگر تو، واکنش نشان دهی و درصدد پاسخگویی به سخنانی برآیی که درباره ات گفته شده، قضیه را ریشه دار و بااهمیت میکنی.
یکی از دانشمندان میگوید: مردم به فکر نان خویش هستند و در فکر من و تو نیستند. اگر یکی از آنها تشنه شود، مرگ من و تو را از یاد میبرد.
شاعر میگوید:
اکتم عن الجلساء بثك إنما
جلساؤك الحساد والشمات
«ناراحتی و اندوه خود را از همنشینانت پنهان بدار؛ چون همنشینانت، نسبت به تو کینه دارند و از گرفتاری تو، شادمان میگردند».
خانهای که یک تکه نان جو در آن یافت میشود و آرامش در آن برقرار است، بهتر از خانهایست که آکنده از انواع غذاها و خوراکیهای لذیذ و گواراست، اما میدان جار و جنجال و ناآرامی میباشد.