غم مخور، شگفتيهای آفرينش را بررسی كن
شگفتی آفرینش را مورد مطالعه و بازبینی قرار بده. در این صورت چیزهای عجیبی خواهی یافت و غمها و ناراحتیهایت دور خواهند شد؛ چون انسان، شیفته چیزهای عجیب و نادر است.
بخاری و مسلم از جابر بن عبداللهسروایت میکنند که گفت: پیامبر جما را برای تعقیب یکی از کاروانهای قریش فرستاد و ابوعبیدهسرا به عنوان فرمانده انتخاب کرد و کیسهای خرما به عنوان توشه راه به ما داد؛ ابوعبیده، خرماها را دانه دانه به ما میداد.
راوی میگوید: من به او گفتم: شما یک دانه خرما را چکار میکردید؟ گفت: آن را همچون کودک میمکیدیم، سپس آب مینوشیدیم. آن خرما، آن روز تا شب ما را کفایت میکرد. ما با چوبدستیهای خود برگ درختان را میزدیم، وقتی برگها میریختند، آن را خیس میکردیم و میخوردیم. جابرسمیگوید: ما رفتیم تا اینکه به ساحل دریا رسیدیم. ناگهان دیدیم که چیزی همانند پشته بزرگ شن افتاده است؛ نزدیک رفتیم و دیدیم که حیوانی به نام عنبر است. ابوعبیدهسگفت: این، مردار است. سپس گفت: نه، بلکه ما فرستادگان پیامبر خداییم و در راه او هستیم و شما در حالت اضطرار هستید؛ پس از گوشت این حیوان بخورید . جابرسمیگوید: تا یک ماه از آن خوردیم تا این که چاق و فربه شدیم و ما سیصد نفر بودیم.
از کاسه چشم آن با دست آب بر میداشتیم و میخوردیم و با کوزههای بزرگ، از چربی آن روغن میگرفتیم و از آن تکه هایی به اندازه گاو جدا میکردیم. ابوعبیدهسسیزده نفر از ما را در کاسه چشم آن نشاند و یکی از دنده هایش را گرفت و راست نگاه داشت و بلندقامتترین مردی را که با ما بود بر شتری سوار کرد که او با شتر، از زیر آن گذشت.
تکه هایی ازگوشت آن را به عنوان توشه راه با خود بردیم؛ وقتی به مدینه رسیدیم، نزد پیامبر جرفتیم و ماجرا را برایش بیان کردیم. فرمود: آن روزی و رزقی بوده که خداوند، برایتان آورده است؛ آیا ازگوشت آن چیزی با خود دارید که به ما بدهید تا بخوریم.
جابرسمیگوید: ما از آن گوشت برای پیامبر جفرستادیم و او، از آن خورد.
﴿ٱلَّذِيٓ أَعۡطَىٰ كُلَّ شَيۡءٍ خَلۡقَهُۥ ثُمَّ هَدَىٰ ٥٠﴾[طه: ۵۰] «خداوندی که به هرچیزی آفرینش آن را داده و سپس هدایت کرده است».
بذری که در زمین کاشته میشود، زمانی میروید و شروع به رشد میکند که زمین، تکانی آهسته بخورد که با دستگاه ثبت میشود. وقتی زمین این تکان آهسته را بخورد، تخم میروید و قد میکشد: ﴿فَإِذَآ أَنزَلۡنَا عَلَيۡهَا ٱلۡمَآءَ ٱهۡتَزَّتۡ وَرَبَتۡ﴾[الحج: ۵] «وقتی آب را بر آن فرود آوریم، به جنبش در میآید و آماسیده میگردد».
﴿ٱلَّذِيٓ أَعۡطَىٰ كُلَّ شَيۡءٍ خَلۡقَهُۥ ثُمَّ هَدَىٰ ٥٠﴾[طه: ۵۰] «خداوندی که به هر چیزی آفرینش آن را داده و سپس هدایت کرده است».
ابوداود در کتاب (السنن) در باب زکات الزرع آورده است: خیاری را در مصر وجب کردم، سیزده وجب بود؛ لیمویی دیدم که دو تکهاش کرده بودند و روی شتر همچون دو لنگه بار بود.
﴿ٱلَّذِيٓ أَعۡطَىٰ كُلَّ شَيۡءٍ خَلۡقَهُۥ ثُمَّ هَدَىٰ ٥٠﴾[طه: ۵۰] «خداوندی که به هر چیزی آفرینش آن را داد و سپس هدایت کرد».
دکتر زغلول نجار پژوهشگر نجوم، در یکی از سخنرانیهایش گفته است: ستارگانی هستند که از هزاران سال پیش با سرعت نور به سوی ما میآیند؛ اما هنوز به زمین نرسیدهاند و ازجای خود رها شدهاند و فقط جایشان مانده است. ﴿فَلَآ أُقۡسِمُ بِمَوَٰقِعِ ٱلنُّجُومِ ٧٥﴾[الواقعة: ۷۵] «سوگند به جایگاه ستارگان».
﴿ٱلَّذِيٓ أَعۡطَىٰ كُلَّ شَيۡءٍ خَلۡقَهُۥ ثُمَّ هَدَىٰ ٥٠﴾[طه: ۵۰] «خداوندی که به هر چیز آفرینش آن را داده و هدایت کرده است».
در روزنامه «الاخبار الجدیدة» در شماره ۳۹۶ تاریخ ۲۷/۹/۱۹۵۳ میلادی صفحه ۲ آمده است: «اونا» همانند کشورگشایان و در حالی که دهها پلیس سوار و پیاده از او پاسداری میکردند، وارد پاریس شد.
اونا، یک ماهی نروژی بزرگ و مومیایی با وزن ۸۰۰۰۰ (هشتاد هزار) کیلو بود که با ده تریلی توسط یک کامیون بزرگ، حمل گردید و تا یک ماه به نمایش گذاشته شد. به مردم اجازه میدادند تا وارد شکم آن بشوند که بوسیله برق روشن شده بود. ده نفر، همزمان میتوانستند وارد شکمش شوند. البته مسئولین نمایشگاه و پلیس شهر، در مورد محل نمایش این ماهی، به توافق نرسیدند؛ چون آنها از این ترسیدند که اگر آن را روی ایستگاه قطار بگذارند، بیم آن میرودکه خیابان خراب شود و فرو بریزد. با وجودی که سن این ماهی از هجده ماه بیشتر نبود، اما بیست متر طول داشت. این ماهی در سپتامبر گذشته (از تاریخ چاپ روزنامه) در آبهای نروژ شکار گردید و یک واگن ویژه برای آن ساخته شد تا در تمام اروپا به نمایش گذاشته شود. اما وقتی ماهی را روی واگن قرار دادند، واگن شکست؛ بنابراین برای آن کامیونی به طول سی متر ساختند تا بتواند آن را حمل کند.
﴿ٱلَّذِيٓ أَعۡطَىٰ كُلَّ شَيۡءٍ خَلۡقَهُۥ ثُمَّ هَدَىٰ ٥٠﴾[طه: ۵۰] «خداوندی که به هر چیزی آفرینش آن را داده و سپس هدایت کرده است».
مورچه غذای خود را در تابستان جمع میکند و برای زمستان ذخیره مینماید؛ چون در زمستان بیرون نمیرود و برای آنکه مبادا دانهها برویند، هر دانهای را دو نصف میکند. مار، هرگاه خوراکی نیابد، خود را در بیابان مانند چوبی راست نگاه میدارد، آنگاه پرنده میآید و روی آن مینشیند و مار آن را شکار میکند.
﴿ٱلَّذِيٓ أَعۡطَىٰ كُلَّ شَيۡءٍ خَلۡقَهُۥ ثُمَّ هَدَىٰ ٥٠﴾[طه: ۵۰] «خداوند، کسی است که به هر چیزی آفرینش آن را داد و سپس هدایت نمود».
عبدالرزاق صنعانی میگوید: از معمر بن راشد بصری شنیدم که میگفت: شاخه انگوری در یمن دیدم که به اندازه بار کامل یک قاطر بود؛ ﴿وَٱلنَّخۡلَ بَاسِقَٰتٖ لَّهَا طَلۡعٞ نَّضِيدٞ ١٠﴾[ق: ۱۰] «همه درختان و گیاهان با یک آب آبیاری میشوند»؛ اماخداوند میفرماید: ﴿وَنُفَضِّلُ بَعۡضَهَا عَلَىٰ بَعۡضٖ فِي ٱلۡأُكُلِۚ﴾[الرعد: ۴] «در میوه دادن، برخی را بر برخی دیگر برتری میدهیم».
گیاهان، نیروی دفاعی ویژهای دارند؛ بعضی، از اساس قوی هستند و بعضی خاردارند و با خار ازخودشان دفاع میکنند و برخی هم ترش و تیز میباشند.
﴿ٱلَّذِيٓ أَعۡطَىٰ كُلَّ شَيۡءٍ خَلۡقَهُۥ ثُمَّ هَدَىٰ ٥٠﴾[طه: ۵۰] «خداوند، کسی است که هر چیزی را آفریده و سپس آن را هدایت کرده است».
در سر انسان چهار نوع مایع، تولید میشود: آب دهان که شیرین است و به خاطر وجود آن، آب و غذا برای انسان گوارا میباشد؛ آب بینی که چسبنده است تا از فرو رفتن گرد و غبار در بینی جلوگیری کند؛ آب چشم که شور است و از خشک شدن چشم جلوگیری میکند و آب گوشها که تلخ است و گوشها را از حشرات حفاظت مینماید.
﴿وَفِيٓ أَنفُسِكُمۡۚ أَفَلَا تُبۡصِرُونَ ٢١﴾[الذاریات: ۲۱] «و در وجودتان نشانههای خداست، آیا نمیبینید؟»
مورخ ابوالفضل عبدالرزاق بن فوطی در بیان حوادث سال ۶۳۷ میگوید: در این سال خیاطی عجم درخدمت امیر جمال الدین قشتمر بود؛ او، همسایهاش را با قیچی زخمیکرد و در نهایت همسایهاش بر اثر آن زخم، جان باخت.
این خیاط، در صنعت خیاطی بسیار ماهر بود و کارهای عجیبی میکرد؛ از آن جمله اینکه او، به همراه پارچهای که برش نخورده بود، داخل صندوقی رفت، صندوق را روبروی قصر جمال الدین قشتمر آویزان کردند و فردا صبح که صندوق را پایین آوردند و آن را باز نمودند، دیدندکه او پارچه را برش داده وآن را دوخته و آماده کرده است؛ بعد از او گروهی خواستند که کار او را انجام دهند، اما نتوانستند. این خیاط، پیرمردی قدکوتاه، لنگ و کمرخمیده بود که در فن خیاطی، یکتای روزگارخویش بشمارمیرفت: ﴿وَعَلَّمَكَ مَا لَمۡ تَكُن تَعۡلَمُۚ﴾[النساء: ۱۱۳].
قل للذي يدعي في العلم معرفة
علمت شيئاً وغابت عنك اشياء
«به کسی که ادعا میکند، علم و دانش دارد، بگو: چیزی یادگرفتهای، اما چیزهای بسیاری هستند که تو نمیدانی».
﴿وَمَا نُرِيهِم مِّنۡ ءَايَةٍ إِلَّا هِيَ أَكۡبَرُ مِنۡ أُخۡتِهَا﴾[الزخرف: ۴۸] «و هیچ نشانهای به آنها نشان نمیدهیم مگر آنکه از مانند خود بزرگتر است».
شیخ شهاب الدین احمد بن ادریس قرافی مصری میگوید:
برای پادشاه «الکامل» شمعدانی ساختند. شمعدان، پایهای دراز است که از نقره ساخته میشود و جاهایی دارد که در آن شمعها را میگذارند تا روشنایی دهد. چون پاسی از شب میگذشت، ساعتی از آن گشوده میشد وآدمکی از آن بیرون میآمد و در خدمت پادشاه میایستاد و چون ده ساعت میگذشت، آدمکی از بالای شمعدان میگفت: صبح پادشاه به خیر و نیکی باد و آن وقت پادشاه میدانست که صبح شده است. قرافی میگوید: من روی این شمعدان کار کردم و چیزهایی به آن افزودم، بدین ترتیب که در هر ساعت رنگ شمعها تغییر میکرد و در آن شیری بود که چشمانش سیاه و سپس به شدت سفید و پس از آن به شدت قرمز میشد و در هر ساعت چشمهای شیر یک رنگ داشت، دو پرنده بودند که دو سنگریزه پرتاب میکردند و آنگاه آدمکی وارد میشد و آدمک دیگری بیرون میرفت و دری باز میشد و دری دیگر بسته؛ وقتی صبح میشد، آدمک بالای شمعدان، انگشتانش را به گوشهایش فرو میبرد و اشاره میکرد که وقت اذان، فرا رسیده است؛ سپس تندیس حیوانی را ساختم که راه میرفت و به چپ و راست نگاه میکرد و سوت میزد، اما حرف نمیزد و از اینکه بتوانم آن را به سخن در بیاورم، درماندم.
﴿ٱلَّذِيٓ أَعۡطَىٰ كُلَّ شَيۡءٍ خَلۡقَهُۥ ثُمَّ هَدَىٰ ٥٠﴾[طه: ۵۰] «خداوندی که هر چیز را آفرید و سپس آن را هدایت کرد».
وجودة العقـل تنبيء أن خالقه
سبحانه مبـدع فـي خلقـه عبر
«عقل، خبر میدهد که آفرینندهاش، نوآور است و در آفرینش او پندها و عبرتها نهفته میباشد».
تنها چیزی که دل را به هراس میاندازد، مخالفت پروردگار است. حس بصری میگوید: ای فرزند آدم! موسی سه بار با خضر مخالفت کرد؛ پس خضر به او گفت: دیگر من و تو باید از هم جدا شویم؛ پس وضعیت تو چطور خواهد بود که در یک روز چندین بار با پروردگارت مخالفت میکنی؟ آیا از این نمیترسی که به تو بگوید: من و تو باید از هم جدا شویم.