غم مخور - راز شاد زیستن

فهرست کتاب

غم مخور و به کارهای مردم توجه مکن

غم مخور و به کارهای مردم توجه مکن

هیچ سود و زیانی در دست مردم نیست؛ نه مرگ و زندگی در دست آنهاست و نه رستاخیز و پاداش و کیفر.

شاعری می‌گوید:

من راقب الناس مات هما
و فــاز باللـــذۀ الجســور

«هر کس، همواره مردم را زیر نظر بدارد که چکار می‌کنند، از غم و ناراحتی می‌میرد و کسی از زندگی لذت می‌برد که بی‌باک است».

بشار می‌گوید:

من راقب الناس لم یظفر بحاجته
و فاز بالطیبـات الفـاتک اللهج

«هر کس، بدین فکر باشد که مردم چه کار می‌کنند، به آنچه می‌خواهد دست نخواهد یافت و کسی به زیبایی‌ها دست می‌یابد که امیدوار و بی‌باک، به کار و تلاش بپردازد».

ابن رومی می‌گوید:

لعل اللیالی بعد شحط من النوی
ستجمعنا فی ظل تلک المـآلف
نـعم إن للأیـام بعـد انـصر
امـها عواطف من أفضالها المتضاعف

«شاید شبها، ما را بعد از آنکه به سبب جدایی از هم، دور هستیم، در سایه آن دوست داشتنی‌ها گرد هم آورد.

آری! گذشت روزگار، از لطف‌های فراوان و انبوه خویش، مهرورزی می‌نماید».

ابراهیم ادهم می‌گوید: «ما، در چنان حالت خوبی زندگی می‌نماییم که اگر پادشاهان از آن اطلاع یابند، بر سر تصاحب آن با ما کارزار خواهند کرد». ابن تیمیه می‌گوید: «گاهی دل در حالتی قرار می‌گیرد که به علت شادمانی از ذکر خدا به وجد می‌آید». زمانی که ابن تیمیه را به زندان بردند و زندانبان در را بست، آن بزرگوار گفت: ﴿فَضُرِبَ بَيۡنَهُم بِسُورٖ لَّهُۥ بَابُۢ بَاطِنُهُۥ فِيهِ ٱلرَّحۡمَةُ وَظَٰهِرُهُۥ مِن قِبَلِهِ ٱلۡعَذَابُ ١٣[الحدید: ۱۳] «پس میان آنها دیواری زده شد که دروازه‌ای دارد که از درون، رحمت است و از برون، عذاب».

یکی از علما در زندان چنین فرمود: «دشمنان من، با من چه می‌توانند بکنند؟! باغ من، در سینه‌ام می‌باشد؛ هر کجا بروم همراه من است. کشتن من، شهادت است؛ اگر مرا از شهر و دیارم بیرون کنند، این برایم سیاحت و تفریح است و زندان برای من خلوتگاهی است».

می‌گویند: کسی که خدا را از دست داده، چه بدست آورده است؟! و کسی که خدا را دارد چه چیزی از دست داده است؟!

هرگز این دو برابر نیستند؛ هرکس که خدا را بیابد، همه چیز را به دست آورده و هر کس، خدا را از دست داده، در حقیقت همه چیز را از دست داده است.