در انتظار لطف خدا
زبان این سخنران ماهر، در مسابقه و میدان سخنوری، بند نمیآید؛ بلکه او همچنان زیبا و گیرا سخنرانی مینماید؛ او، سخنران پیامبر جو سخنران اسلام است و بس. وی در حضور پیامبر جبرای یاری کردن دین، صدایش را بلند میکرد و به سخنرانی میپرداخت. او، ثابت بن قیس بن شماسسبود.
خداوند، آیه نازل فرمود که: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ لَا تَرۡفَعُوٓاْ أَصۡوَٰتَكُمۡ فَوۡقَ صَوۡتِ ٱلنَّبِيِّ وَلَا تَجۡهَرُواْ لَهُۥ بِٱلۡقَوۡلِ كَجَهۡرِ بَعۡضِكُمۡ لِبَعۡضٍ أَن تَحۡبَطَ أَعۡمَٰلُكُمۡ وَأَنتُمۡ لَا تَشۡعُرُونَ ٢﴾[الحجرات: ۲] «ای مؤمنان! صدای خود را از صدای پیامبر بلندتر نکنید و با او آنگونه که با یکدیگر سخن میگویید، بلند سخن نگویید که اعمال شما نابود میگردد و شما نمیفهمید».
قیس گمان کرد که منظور از این آیه، اوست؛ بنابراین ازمردم کناره گیری کردو در خانهاش ماند و گریست.
پیامبر جنبود او را احساس کرد و جویای حالش شد. اصحاب، آن حضرت جرا از ماجرا باخبر کردند؛ پیامبر جفرمود: «نه، هرگز چنین نیست؛ بلکه او، از اهل بهشت است». بدین ترتیب، هشدار به بشارت تبدیل شد.
هناء محا ذاك العزاء المقدما
فما جزع المحزون حتی تبسما
«تهنیت و تبریکی که آن عزا را محو کرد و هنوز غمگین، داد و فریاد نکرده بود که لبخند زد».
ام المومنین عایشهلیک ماه کامل شب و روز گریه میکرد و چیزی نمانده بود که گریه زیاد، جگرش را پاره کند و او را از بین ببرد؛ چون به عفت و آبروی شریف او تهمت زده بودند؛ اما لطف و گشایش خدا سر رسید: ﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ يَرۡمُونَ ٱلۡمُحۡصَنَٰتِ ٱلۡغَٰفِلَٰتِ ٱلۡمُؤۡمِنَٰتِ لُعِنُواْ فِي ٱلدُّنۡيَا وَٱلۡأٓخِرَةِ﴾[النور: ۲۳] «کسانی که به زنان پاکدامن بیخبر مؤمن تهمت میزنند، در دنیا و آخرت لعنت شدهاند».
عایشهلخدا را ستایش کرد و پاکترین پاکان شد؛ آنگونه که قبلاً نیز چنین بود؛ مؤمنان از این گشایش آشکار شادمان شدند.
سه نفری که از شرکت در غزوه تبوک بازماندند و زمین با وجود فراخیاش بر آنها تنگ گردید و خودشان نیز از خود به تنگ آمده و یقین کرده بودند که از خشم خداوند پناهی جز خدا نیست، به لطف و کمک و گشایش خداوند شنوا و نزدیک، نوازش شدند و مورد آمرزش قرارگرفتند.