از چهره در هم کشیده عبوس و از بخل بخیل، اندوهگین مباش
سفیان ثوری میگوید:
سیكفیـك عمـا أغلـق البـاب دونه
وضنّ بـه الأقـوام ملـح وجـردق
«تو را مقداری نمک و یک گرده نان، کفایت میکند و به آنچه مردم، از تو دریغ میدارند، نیازی نداری».
وتشرب مـن ماء فرات وتغتـدي
تعـارض أصحـاب الثریـد الملبـق
«از آب فرات مینوشی و با آن ناهار میخوری و بدین سان با کسانی که نان ترید شده مرغوب میخورند، رقابت میکنی».
تجشـی إذا ما هـم تجشـوا کأنمـا
ظلــلت بأنـواع الخـبیـص تفـتـق
«وقتی آنها گلو صاف میکنند، تو هم گلویت را صاف کن؛ گویا گرسنگیات را با انواع حلوا رفع کردهای».
زندگی با نان جو در کوخ چوبی و خیمه ای که از موی بز ساخته شده، در صورتی که آبرو و حیثیت انسان بجا باشد، از زندگی ناگوار و نا خوشایند در کاخی مجلل و باغی زیبا، بسیار بهتر و زیباتر است.
رنج و بلا، مانند بیماری است که باید دورانی بر آن بگذرد تا رفع شود. هرکس برای بهبود و رفع بیماری عجله نماید، ممکن است بیماریش، چند برابر شود یا قوت بگیرد. همچنین باید مدتی بر رنج و بلا بگذرد تا آثار آن از بین برود؛ وظیفه هر فرد مصیبت زدهای، این است که صبر نماید و منتظر برطرف شدن مشکل باشد و همواره دعا کند.