هرگاه اسلام را شناختی،غم مخور
به راستی انسانهایی که از اسلام شناختی دارند و به آن رهنمون نشدهاند، چقدر بدبختند! اسلام، به تبلیغ پیروانش نیاز دارد تا با ندایی رسا، آن را به گوش جهانیان برسانند؛ زیرا اسلام، خبر بسیار بزرگی است. تبلیغات اسلامی، باید پیشرفته و سازمان یافته و جذاب باشد؛ چرا که سعادت بشر، جز در دین جاویدان و راستین اسلام، میسر و ممکن نیست. ﴿وَمَن يَبۡتَغِ غَيۡرَ ٱلۡإِسۡلَٰمِ دِينٗا فَلَن يُقۡبَلَ مِنۡهُ﴾[آل عمران: ۸۵] «و هرکس دینی غیر از اسلام بجوید، هرگز از او پذیرفته نخواهد شد».
یکی از دعوتگران معروف مسلمان وارد شهر مو نیخ آلمان شد؛ در ورودی شهر مونیخ، تابلوی بزرگی نصب شده که روی آن به زبان آلمانی نوشته شده است: «شما دهکدههای یوکاهاما را نمیشناسید».
این دعوتگر، تابلوی بزرگ دیگری در کنار آن تابلو نصب کرد و روی آن نوشت: «شما، اسلام را نمیشناسید. اگر میخواهید اسلام را بشناسید، با ما تماس بگیرید». بدین سان از گوشه وکنار آلمان با او تماس گرفتند تا اینکه در یک سال، حدود صد هزار زن و مرد آلمانی، به دست او مسلمان شدند؛ وی، آنجا مسجد و مرکزی اسلامیبرای آموزش دین اسلام بنا نمود.
بشر حیران و سرگردان، شدیداً نیازمند این دین بزرگ است تا امنیت و آرامش را برایش به ارمغان بیاورد.
﴿يَهۡدِي بِهِ ٱللَّهُ مَنِ ٱتَّبَعَ رِضۡوَٰنَهُۥ سُبُلَ ٱلسَّلَٰمِ وَيُخۡرِجُهُم مِّنَ ٱلظُّلُمَٰتِ إِلَى ٱلنُّورِ بِإِذۡنِهِۦ وَيَهۡدِيهِمۡ إِلَىٰ صِرَٰطٖ مُّسۡتَقِيمٖ ١٦﴾[المائدة: ۱۶] «خداوند، بوسیله آن هر کسی را که در پی خشنودی او برآید، به راههای سلامتی هدایت مینماید و آنان را از تاریکیها به سوی نور بیرون میآورد وآنان را به راه راست هدایت میکند».
یکی از عابدان بزرگ میگوید: هرگز گمان نمیکردم که کسی در جهان، غیرخدا را پرستش نماید.
﴿وَقَلِيلٞ مِّنۡ عِبَادِيَ ٱلشَّكُورُ ١٣﴾[سبأ: ۱۳] «و بندگان شکرگزارم، اندکند».
﴿وَإِن تُطِعۡ أَكۡثَرَ مَن فِي ٱلۡأَرۡضِ يُضِلُّوكَ عَن سَبِيلِ ٱللَّهِۚ﴾[الأنعام: ۱۱۶] «اگر از بیشتر کسانی که روی زمین هستند، اطاعت نمایی، تو را از راه خدا گمراه مینمایند».
﴿وَمَآ أَكۡثَرُ ٱلنَّاسِ وَلَوۡ حَرَصۡتَ بِمُؤۡمِنِينَ ١٠٣﴾[یوسف: ۱۰۳] «و بیشتر مردم، مؤمن نیستند (و ایمان نمیآورند؛) هرچند که تو، (برای هدایتشان) آزمند باشی».
یکی از علما به من گفت: مسلمانی سودانی در دوران استعمار انگلیس از روستا به خارطوم پایتخت سودان رفت. او، پلیسی انگلیسی را در وسط شهر دید؛ پرسید: این کیست؟ گفتند: یک کافر است. گفت: به چه کفر ورزیده است؟ گفتند: به خدا. گفت: آیا کسی وجود دارد که به خدا کافر باشد؟! سپس با دستانش شکم خود را گرفت و از آنچه شنیده بود، حالش به هم خورد و استفراغ کرد و سپس به روستا بازگشت.
﴿فَمَا لَهُمۡ لَا يُؤۡمِنُونَ ٢٠﴾[الإنشقاق: ۲۰] «پس آنان را چه شده که ایمان نمیآورند»؟
اصمعی میگوید: از یک بادیه نشین که قاری قرآن بود، شنیدم که این آیه را میخواند: ﴿فَوَرَبِّ ٱلسَّمَآءِ وَٱلۡأَرۡضِ إِنَّهُۥ لَحَقّٞ مِّثۡلَ مَآ أَنَّكُمۡ تَنطِقُونَ ٢٣﴾[الذاریات: ۲۳] «پس به پروردگار آسمانها و زمین سوگند که آن (یعنی رستاخیز و بهشت و دوزخ) حق است، درست همانگونه که شما سخن میگویید (و سخن گفتن برایتان کاملاً محسوس است)».
آن بادیه نشین، گفت: سبحان الله! چه نیازی بود که خداوند بزرگ، سوگند بخورد؟!
به راستی که این، گمان نیک به مولا و چشم دوختن به احسان و لطف و رحمت اوست.
در حدیث صحیح آمده است که پیامبر جفرمود: «پروردگار ما میخندد». بادیه نشینی گفت: از پروردگاری که میخندد، تهیدست بر نخواهیم گشت.
﴿وَهُوَ ٱلَّذِي يُنَزِّلُ ٱلۡغَيۡثَ مِنۢ بَعۡدِ مَا قَنَطُواْ﴾[الشوری: ۲۸] «و او، کسی است که باران را پس از آن که ناامید میشوند، فرو میفرستد».
﴿إِنَّ رَحۡمَتَ ٱللَّهِ قَرِيبٞ مِّنَ ٱلۡمُحۡسِنِينَ ٥٦﴾[الأعراف: ۵۶] «بیگمان رحمت خداوند، به نیکوکاران نزدیک است».
هر کس، بیوگرافی و شرح حال شخصیتهای برجسته را مطالعه نماید، قضایایی کلی و ثابت، استنباط میکند که برخی، عبارتند از:
۱- کارهای خوب انسان، ارزش او هستند. این، سخن علی بن ابی طالبساست؛ یعنی دانش انسان یا ادب یا عبادت و یا سخاوت و اخلاقش، در حقیقت، ارزش او میباشد و قیافه و صورت و مقام، ارزش او نیستند: ﴿عَبَسَ وَتَوَلَّىٰٓ ١ أَن جَآءَهُ ٱلۡأَعۡمَىٰ ٢﴾[العبس: ۱- ۲] «روی در هم کشید و پشت کرد از اینکه نابینا نزد او آمد».
﴿وَلَعَبۡدٞ مُّؤۡمِنٌ خَيۡرٞ مِّن مُّشۡرِكٖ وَلَوۡ أَعۡجَبَكُمۡۗ﴾[البقرة: ۲۲۱] «و غلام و برده مؤمن، از مشرک بهتر است؛ گرچه (زیبایی یا ثروت و موقعیت مشرک) شما را به شگفت اندازد».
۲- منزلت و جایگاه انسان به اندازه تلاش، جانفدایی و همت اوست و افتخار و شکوه، به صورت تخمینی و شانسی داده نمیشود.
بدست آوردن افتخارو موفقیت، آسان و همانند نوشیدن آب نیست.
﴿۞وَلَوۡ أَرَادُواْ ٱلۡخُرُوجَ لَأَعَدُّواْ لَهُ﴾[التوبة: ۴۶] «اگر واقعاً قصد خروج برای جهاد را داشتند، برای آن آمادگی میکردند».
﴿وَجَٰهِدُواْ فِي ٱللَّهِ حَقَّ جِهَادِهِ﴾[الحج: ۷۸] «و در راه خدا آنگونه که سزاوار است، جهاد کنید».
۳- انسان خودش، تاریخ خود را به یاری خداوند میسازد و اوست که با کارهای زیبا یا زشت خود، سیرۀ خود را مینگارد.
﴿وَنَكۡتُبُ مَا قَدَّمُواْ وَءَاثَٰرَهُمۡۚ﴾[یس: ۱۲] «و آنچه را که پیش فرستادهاند و آثارشان را مینویسیم».
۴- عمر بنده، کوتاه است و خیلی زود سپری میگردد؛ پس نباید انسان، عمرش را با ارتکاب گناه و غمها و ناراحتیها کوتاهتر نماید.
﴿لَمۡ يَلۡبَثُوٓاْ إِلَّا عَشِيَّةً أَوۡ ضُحَىٰهَا ٤٦﴾[النازعات: ۴۶] «(گویا در جهان) جز شامگاهی یا چاشتگاهی از آن، درنگ نکرده و بسر نبردهاند».
کفی حزناً أن الحیـاة مریـرة
ولا عمل یرضی به الله صالح
«همین ناراحتی، بس است که زندگی، تلخ میباشد و عمل صالحی که خدا را خوشنود کند، (در پرونده ما) وجود ندارد».