تحمل تلخی دارو:
گاهی انسان احساس میکند که دل او به بیماری دچار شده اما تحمل تلخی دارو و شکیبایی در مورد آن بر او سخت است، و بقای بیماری را بر درد درمان ترجیح میدهد. زیرا داروی او در مقابلهاش با هوی و هوس قرار دارد، و این کار بر نفس انسان بسیار سخت است، در حالی که هیچ چیزی برایش از آن سودمندتر نیست.
گاهی هم عزم خود را برای تحمل سختیهای مبارزه با کششها و هواهای نفسانی جزم میکند، اما پس از مدتی اردهاش سست میشود، و بر اثر ضعف علم، بصیرت و صبرش از ادامه راه بازمیماند!
همچون کسی که در راهی هولناک و پر مخاطره که در نهایت آن امنیت و آسایش قرار داشته باشد. بخواهد گام بردارد، و بداند که اگر بردبار و با عزیمت باشد، هراس پایان مییابد و به مقصد و امنیت میرسد.
چنین انسانی برای رسیدن به هدف به توانایی، تلاش، صبر و یقین نیازمند است. اما هرگاه صبر و یقین او ضعیف شوند، از ادامه راه بازمیماند و دوباره به جای قبلی خویش بازمیگردد، و تحمل سختیهای آن را از دست میدهد. به ویژه زمانی که در راه رفیقی او را همراهی نکند و ترس از تنهایی او را فرا بگیرد، و به خود بگوید: مردم هرکجا که رفتند و هرراهی را که در پیش گرفتند، من هم همان راه ایشان را در پیش خواهم گرفت.
این حال و وضع بسیاری از انسانهاست، و همین موضوع زمینه را برای نابودی بسیاری از ایشان فراهم گردانیده است.