فصل دوم: تأثیر گوش فرادادن ناروا بر روی قلب
گوش فرادادن به باطل به تضعیف حق میانجامد
خداوند متعال میفرماید: ﴿أُوْلَٰٓئِكَ ٱلَّذِينَ لَمۡ يُرِدِ ٱللَّهُ أَن يُطَهِّرَ قُلُوبَهُمۡۚ﴾[المائدة: ۴۱].
«آنان کسانی هستند که خداوند اراده نفرموده که دلهایشان را پاک گرداند».
خداوند متعال آن آیه را بعد از آیه زیر بیان فرموده است:
﴿سَمَّٰعُونَ لِلۡكَذِبِ سَمَّٰعُونَ لِقَوۡمٍ ءَاخَرِينَ لَمۡ يَأۡتُوكَۖ يُحَرِّفُونَ ٱلۡكَلِمَ مِنۢ بَعۡدِ مَوَاضِعِهِۦ﴾[المائدة: ۴۱- ۴۲].
«پیوسته به سخنان دروغ گوش فرا میدهند و سخنان یاوه گروه دیگری را گوش میدهند که نزد تو نمیآیند و سخنان را از جایگاه اصلی آن منحرف میسازند».
این موضوع بیانگر این حقیقت است که به هراندازه انسان به سخنان باطل گوش فرا بدهد و به آنها عادت کند و یا آنها را بپذیرد، به همان میزان حق را از جایگاه خویش تحریف خواهد کرد. زیرا زمانی که باطل را بپذیرد و دوست بدارد و به آن راضی بگردد، هرگاه حقی که در مقابل آن قرار دارد و مطرح شود، را نمیپذیرد و در حد باطلی که پذیرفته خود آن را تحریف مینماید.
درست همان روشی که «جهمیة» در مورد آیات و احادیث مربوط به صفات خداوند عمل کردهاند. آنان آن آیات و احادیث را به گونهای کاملاً ناسازگار با حقایق آنها تأویل و تفسیر کردهاند، زیرا که احادیث مربوط به صفات خداوند احادیث آحادند و در باب معرفت خداوند و اسماء و صفات او دلایل استوار و قابل اعتمادی به شمار نمیآیند.
آنان و هم مسیران ایشان از جمله آنانی هستند که خداوند اراده نفرموده قلب ایشان پاک و تزکیه شود، زیرا اگر قلبشان پاک میگردید، باطل را جایگزین کلام خداوند و پیامبر او جنمینمودند.
همانگونه که گمراهان هدایت نایافته بعد از آن که قلب ایشان تطهیر و تزکیه نشده. شنیدن از شیطان را بر استماع ایمانی قرآن ترجیح دادهاند.
عثمان بن عفانسمیگوید:
«اگر قلبهای ما پاک میشد هیچگاه از معرفت کلام خداوند سیر نمیگردید».
قلب پاک – به خاطر کمال حیات و نور آن و رهاییش از آلودگی و ناپاکیها – از شنیدن کلام خداوند سیر نمیشود و تنها به وسیله حقایق آن تغذیه میشود، و با ادویه آیاتش معالجه میگردد.
اما قلبی که خداوند – به خاطر سلوک و رفتار صاحبش آن را پاک نگردانیده، از غذاهای متناسب با ناپاکی خویش تغذیه میکند. زیرا قلب نجس مانند بدن بیمار است و غذاهای مناسب با بدن آدمهای سالم، برای بیماران متناسب نیست.
آن آیه بیانگر این حقیقت است که «تطهیر و تزکیه» قلب موکول به اراده خداوند (و سنتها و قوانین او) است، و از آنجا که نخواسته قلب پیروان باطل را پاک بگرداند، آن طهارت برای ایشان حاصل نشده است.
در اینجا تفسیر اراده به اراده ازلی – اجبار و تقدیر – تفسیر صحیحی نیست، زیرا خداوند پاکی و تزکیه را از طریق امر به آن و دوستداشتنش – برای ایشان اراده فرموده، و آنان را بالاجبار از آن رویگردان نکرده است. بلکه ایشان را به آن امر فرموده، اما خود آنان به خاطر باورها و رفتارها و اهداف انحرافی خود، سدهایی را میان خود و تزکیه قلب و نفس خویش ایجاد کردهاند، و اراده خداوند از طریق سنتها و قوانین قرار داده شده و غیر قابل تغییر خود بوده است و ما در کتاب «شفاء العلیل» به تفصیل در مورد آن سخن گفتهایم.