قلب نیز در این ارتباط همچون قالب است:
پس از آن توضیحات معلوم میشود که قلب نیز نیازمند:
- اموری است که از عوامل قدرت آن – یعنی ایمان و ذکر و اطاعت – محافظت کنند.
- برای مصونیت در برابر چیزهای مضر و زیبانبار – به اجتناب از گناه و معصیت و پرهیز از مخالفت با شریعت، نیازمند است.
- برای فارغ و تهیشدن از امور فاسد و تباهکننده به توبهای صادقانه و استغفاری آگاهانه محتاج میباشد.
مرض قلب اشکال و عیبی است که برای آن پدید میآید و معرفت و تبعیت از حق را بر او مشتبه مینماید، و حق را حق نمیبیند و یا آن را برخلاف آنچه که هست تصور میکند و یا درک حقیقتش به شدت کاهش پیدا میکند، و ارادهاش برای پذیرش حق سست میگردد، و با حق و حقیقت و مصلحت عداوت میورزد و باطل را دوست میدارد، و غالباً بسیاری از آدمها هردوی این موضوع در آنها تحقق پیدا مینماید.
به همین خاطر از امراض و عوارضی که بر قلب وارد میشوند، گاهی با تعبیر شک و ریب تعبیر میشود همانگونه که مجاهد و قتاده کلمه «مرض» در این آیه:
﴿فِي قُلُوبِهِم مَّرَضٞ﴾[البقرة: ۱۰].
«در دلهایشان بیماری است».
شک و تردید معنی کردهاند.
گاهی هم «مرض قلب» را به شهوت زنا تفسیر کردهاند، مانند: این آیه که میفرماید:
﴿فَيَطۡمَعَ ٱلَّذِي فِي قَلۡبِهِۦ مَرَضٞ﴾[الأحزاب: ۳۲].
«تا کسی که در دلهایشان بیماری است. طمع نکند».
اولی: مرض شک
دومی: مرض شهوت است.
صحت و سلامت به وسیله مشابه و همانند حفظ میشود، اما مرض و بیماری به وسیله مخالف و ضدشان برطرف میگردند.
در واقع بیماری به وسیله اسبابی همانند اسباب خود تقویت شده و به وسیله ضد آن برطرف میگردند. و صحت و سلامتی به وسیله اسباب مشابه اسباب آنها حفظ شده و به وسیله مخالف آنها از بین میرود.
از آنجا که بدن آدم بیمار به وسیله چیزهایی مانند: سرما، گرما و کار که بدن انسان سالم را چندان آزار نمیدهند، دچار درد و عذاب میشود. قلب مریض نیز به وسیله اندک اموری مانند: «شبهه و شهوت» مریضیاش بیشتر میشود. زیرا توانایی مقابله با آنها را ندارد.
اما قلب سلیم و قوی اموری به مراتب بدتر از آنها را هم با قوت و اراده دفع میکند.
در کل میتوان گفت که هرگاه چیزی همانند سبب بیماری بیماران پدید بیاید بر میزان بیماری آنها افزوده میشود و قوتشان به ضعف تبدیل میگردد، و اگر این اسباب به درستی برطرف نشوند و اسباب رفع بیماری فراهم نگردد به سوی هلاک و نابودی گام برمیدارند.