طب القلوب - آسیب شناسی شخصیت انسان

فهرست کتاب

فصل یکم: روی‌آوردن فتنه‌ها بر قلب

فصل یکم: روی‌آوردن فتنه‌ها بر قلب

حذیفه بن یمانسمی‌گوید: رسول خدا جفرموده‌اند:

«تُعْرَضُ الْفِتَنُ عَلَى الْقُلُوبِ عَرض الْحَصِيرِ عُودًا عُودًا، فَأَىُّ قَلْبٍ أُشْرِبَهَا نُكِتَت فِيهِ نُكْتَةٌ سَوْدَاءُ وَأَىُّ قَلْبٍ أَنْكَرَهَا نُكِتَت فِيهِ نُكْتَةٌ بَيْضَاءُ حَتَّى تعود القلوب عَلَى قَلْبَيْنِ: قَلْب أَسْوَدُ مُرْبَادًّا كَالْكُوزِ مُجَخِّيًا لاَ يَعْرِفُ مَعْرُوفًا وَلاَ يُنْكِرُ مُنْكَرًا إِلاَّ أُشْرِبَ مِنْ هَوَاهُ. وَقَلْبٍ أَبْيَضَ، لاَ تَضُرُّهُ فِتْنَةٌ مَا دَامَتِ السَّمَوَاتُ وَالأَرْضُ» [۳۶].

«فتنه‌ها و معاصی همچون (بافتن حصیر) یکی یکی در برابر دل‌ها رژه می‌روند. هر دلی که از آن‌ها تأثیرپذیر شود، نقطه‌ی سیاهی در آن پدید می‌آید. اما هر دلی که از آن‌ها روی‌گردان شود، نقطه‌ی سفیدی در آن پدید می‌آید، تا این که دل به صورت یکی از دو دسته دل‌های زیر می‌شود:

قلبی سیاه و تیره به سان کوزه‌ای وارونه شده که نیکی را نمی‌شناسد و به بدی پشت نمی‌کند و تنها از هواهای نفسانی خویش پیروی می‌نماید.

دیگری قلبی سفید (و پاک) که تا آسمان‌ها و زمین برپاست، فتنه و گناه زیانی را به آن نمی‌رساند».

رسول خدا جروی‌آوردن اندک اندک فتنه‌ها بر قلوب را به چیدن و بافتن حصیر از دانه دانه نی‌ها تشبیه فرموده است.

و قلب‌هایی را که مورد تهاجم فتنه‌ها قرار می‌گیرند به دو نوع تقسیم نموده است که نوع اول اقسامی دارد:

یکم: الف/ قلبی که وقتی فتنه‌ها به آن روی می‌آورند. همانگونه که اسفنج آب را می‌مکد، آن فتنه‌ها را در خود جمع می‌کند، و بر اثر هر معصیتی و فتنه‌ای نقطه‌ای سیاه در آن پدید می‌آید. آن قلب همچنان با آغوش باز با آن معاصی روی خوش نشان می‌دهد، تا این که به تمامی سیاه و بی فروغ می‌شود، و وارونه و سر و ته می‌گردد. هرگاه اینگونه گردید، دو بیماری بسیار خطرناک که آن را به سوی مرگ و نابودی معنوی می‌کشانند به آن روی می‌آورند.

ب: مشتبه‌شدن معروف و منکر بر آن، یعنی خوب و بد و خیر و شر برای او فرق نمی‌کنند و هریک معنای خود را از دست می‌دهند.

حتی ممکن است این بیماری آنچنان در او ریشه‌دار شود که او معروف را منکر و منکر را معروف و بدعت را سنت و سنت را بدعت و حق را باطل و باطل را حق به شمار بیاورد.

ج: حاکم‌گردانیدن هواهای نفسانی خود بر آنچه که رسول خدا جآورده است.

دوم: قلبی سفید و پاک که آفتاب ایمان در آن دمیده و نور افشانی نموده است، چنین قلبی هرگاه مورد تهاجم فتنه‌ها و گناهان قرار گیرد، با آن‌ها به مقابله برمی‌خیزد و آن‌ها را از خود دور می‌گرداند. همین باعث می‌شود که روشنایی و نورافشانی و توانایی آن بیشتر شود.

فتنه‌هایی که بر دل‌ها روی می‌آورند. و اسباب بیماری معنوی قلب می‌شوند، عبارتند از:

- فتنه شهوات.

- فتنه شبهات.

- فتنه تباهی و گمراهی.

- معاصی و بدعت‌ها.

- ستم‌ها.

- جهالت‌ها

فتنه اولی، باعث تباهی قصد و اراده می‌شود.

دومی باعث فساد علم و اعتقاد می‌گردد.

برخی از اصحاب رضی الله عنهم قلوب را به چهار نوع تقسیم کرده‌اند.

از جمله روایت شده که حذیفه بن یمانسفرموده است:

«قلب‌ها چهارگونه‌اند: قلبی پاک و خالص که در آن چراغی فروزان روشن است و آن قلب قلب انسان اهل ایمان است.

دوم: قلبی بی‌فروغ و پنهان مانده که قلب انسان کافر است.

سوم: قلبی وارونه و راه گم کرده که قلب آدم منافق است. قلبی که نیکی و خیر را می‌شناسد، اما از آن روی برمی‌گرداند و حق و حقیقت را می‌بیند، اما خود را به نابینایی می‌زند.

چهارم: قلبی که دو نیرو – نیروی ایمان و نیروی نفاق هریک آن را به سوی خود می‌کشند، و در نهایت تابع آن نیرویی می‌شود که بر آن تسلط بیشتری پیدا می‌نماید.

منظور او از «قلب مجرد قلبی است که از غیر خداوند متعال و پیامبر گرامی جو حق و راستی از دیگر امور تهی باشد.

منظور از چراغی که در آن قلب قرار دارد، چراغ ایمان است. و مجرد بودن آن به معنای سلامتش از شبهات و شهوات باطل و گمراه‌کننده است، و وجود چراغ فروزان در آن به معنای نورانی و درخشان‌بودن آن به وسیلۀ عمل و ایمان است.

مقصود او از قلب پنهان شده، قلب کافران است، زیرا در درون غلاف و پوششی پنهان مانده و نور علم و ایمان به آن نمی‌رسد. همانگونه که خداوند به نقل از یهود می‌فرماید:

﴿وَقَالُواْ قُلُوبُنَا غُلۡفُۢ[البقرة: ۸۸] «و گفتند: دل‌هاى ما در غلاف است».

«غلف، جمع اغلف است، و به چیزی گرفته می‌شود که در داخل جلد و پوششی پنهان شده باشد. آن پوشش و غلاف همان پرده‌ای است که خداوند در جهت مجازات‌شان به خاطر حق‌ناپذیری و تکبر بر روی دل‌های ایشان قرار داده است. آن پنهان‌ماندن قلوب به معنای کر و ناشنواشدن و نابیناگردیدن و قرارگرفتن حجاب بر روی چشمان ایشان است. همانگونه که خداوند متعال می‌فرماید:

﴿وَإِذَا قَرَأۡتَ ٱلۡقُرۡءَانَ جَعَلۡنَا بَيۡنَكَ وَبَيۡنَ ٱلَّذِينَ لَا يُؤۡمِنُونَ بِٱلۡأٓخِرَةِ حِجَابٗا مَّسۡتُورٗا ٤٥ وَجَعَلۡنَا عَلَىٰ قُلُوبِهِمۡ أَكِنَّةً أَن يَفۡقَهُوهُ وَفِيٓ ءَاذَانِهِمۡ وَقۡرٗاۚ[الإسراء: ۴۵- ۴۶].

«هنگامی که قرآن را می‌خوانی میان تو و آنان که به قیامت باور ندارند حجاب ناپیدایی را قرار می‌دهیم. بر دل‌هایشان پوشش‌هایی را می‌نهیم تا قرآن را نفهمند و در گوش‌هایشان سنگینی و ناشنوایی ایجاد می‌کنیم».

هرگاه توحید خالص و عبادت و تبعیت صادق برای صاحبان آن دل‌ها ذکر و بیان شود، با نفرت و ناراحتی از آن روی برمی‌گردانند.

همانگونه که گفتیم: منظور او از قلب در غلاف شده و وارونه گردیده قلب انسان منافق است، همانگونه که خداوند متعال می‌فرماید:

﴿۞فَمَا لَكُمۡ فِي ٱلۡمُنَٰفِقِينَ فِئَتَيۡنِ وَٱللَّهُ أَرۡكَسَهُم بِمَا كَسَبُوٓاْۚ أَتُرِيدُونَ أَن تَهۡدُواْ مَنۡ أَضَلَّ ٱللَّهُۖ وَمَن يُضۡلِلِ ٱللَّهُ فَلَن تَجِدَ لَهُۥ سَبِيلٗا ٨٨[النساء: ۸۸].

«شما ای مؤمنان! چرا در باره منافقان دو دسته شده اید؟ حال آن که خداوند به سبب اعمالشان (افکار) ایشان را وارونه کرده است».

یعنی آنان را از حق رویگردان نموده و به همان باطلی که پیشتر در آن بوده‌اند باز می‌گرداند. این هم بر اثر معصیت‌ها و نافرمانی‌های ایشان است.

این بدترین و خبیث‌ترین قلب‌هاست، زیرا چنین قلبی حق را باطل و باطل را حق به شمار می‌آورد و با اهل باطل همراه و همکار می‌گردد و با اهل حق به رویارویی و دشمنی می‌پردازد.

مقصود او از قلبی که در میان دو نیرو قرار گرفته‌اند و از هریک از آن‌ها سهمی دارد، قلبی است که پایه‌های ایمان در آن استوار نشده و چراغش ایمان در آن روشن نگردیده است، زیرا هنوز خود را برای پذیرش حقیقت رسالت رسول خدا پاک و منزه نگردانیده است.

نوری ضعیف از ایمان در آن روش است و تاریکی کفر و جهل نیز در آن جایی را برای خود فراهم نموده است. گاهی به کفر نزدیک‌تر می‌شود و گاهی به ایمان بیشتر روی می‌آورد، و فرمان از آن همانی است که بر آن بیشتر تسلط پیدا می‌کند.

[۳۶] بروایت مسلم شماره ۱۴۴.