تشبیهکردن سخن پاک و سخن ناپاک
٢- خداوند میفرماید:
﴿أَلَمۡ تَرَ كَيۡفَ ضَرَبَ ٱللَّهُ مَثَلٗا كَلِمَةٗ طَيِّبَةٗ كَشَجَرَةٖ طَيِّبَةٍ أَصۡلُهَا ثَابِتٞ وَفَرۡعُهَا فِي ٱلسَّمَآءِ٢٤ تُؤۡتِيٓ أُكُلَهَا كُلَّ حِينِۢ بِإِذۡنِ رَبِّهَاۗ وَيَضۡرِبُ ٱللَّهُ ٱلۡأَمۡثَالَ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمۡ يَتَذَكَّرُونَ٢٥ وَمَثَلُ كَلِمَةٍ خَبِيثَةٖ كَشَجَرَةٍ خَبِيثَةٍ ٱجۡتُثَّتۡ مِن فَوۡقِ ٱلۡأَرۡضِ مَا لَهَا مِن قَرَارٖ٢٦ يُثَبِّتُ ٱللَّهُ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ بِٱلۡقَوۡلِ ٱلثَّابِتِ فِي ٱلۡحَيَوٰةِ ٱلدُّنۡيَا وَفِي ٱلۡأٓخِرَةِۖ وَيُضِلُّ ٱللَّهُ ٱلظَّٰلِمِينَۚ وَيَفۡعَلُ ٱللَّهُ مَا يَشَآءُ٢٧﴾[إبراهيم: ٢٤-٢٧].
«بنگر که خدا چگونه مثل میزند: سخن خوب به درخت خوبی میماند که تنهی آن (در زمین) استوار و شاخههایش در فضا (پراکنده) باشد. بنا به اراده و خواست خدا هرزمانی میوهی خود را بدهد (و دائماً به بار نشسته و سرسبز و خرم باشد) خداوند برای مردم مثلها میزند تا متذکر گردند (و پند گیرند). و سخن بد به درخت بدی میماند که از سطح زمین کنده شده باشد (و در برابر وزش طوفانها هر روز به گوشهای پرتاب گردد و ثبات و) قراری نداشته باشد. خداوند مؤمنان را به خاطر گفتار استوار (و عقیدهی پایدارشان) هم در این جهان و هم در آن جهان ماندگار میدارد، و کافران را (در دنیا و آخرت) گمراه و سرگشته میسازد، و خداوند هرچه بخواهد انجام میدهد».
این آیات سخن پاک را به درخت پاک، و سخن ناپاک را به درخت ناپاک تشبیه کرده است تا مردم در این دو مشابهت بیندیشند. سخن پاک همان اسلام است، و سخن ناپاک همان کفر است.
هدف از این توصیف و مثال آوردن بیان حقیقت قدرت و ثبات اسلام، و ریشهدار بودنش در زمین، و مبارزهطلبیاش با کفار، و استقرارش است تا آنجا که کفار ناتوان از ریشهکن کردن و قلع و قمع نمودن آنند، آنهم به رغم شدّت و قدرتی که به خرج داده و تلاشهایی که پیوسته انجام میدهند. همچنین حقیقت ضعیفی و نحیفی کفر، و ریشهکن شدن و قلع و قمعش را بیان میدارد.
اسلام قوی و قدرتمند است، وضع او همچون وضع درختی قدرتمند و پایدار است که ریشههایش تا اعماق زمین گسترش یافته، و تا ژرفای آن نفوذ نموده، و در آن ثابت و استوار گشته است، و تنهی آن بر روی زمین سفت و محکم است، این درخت دارای شاخه و ترکه و برگهایی است که به سمت بلندای آسمان امتداد یافته است، این درخت مثر ثمر، و دست و دلباز است، در هر دورهای طبق قانونمندی صاحب اختیارش به بار مینشیند، و در هر زمانی میوهاش را تقدیم میکند، مردم از همه چیزش بهره میبرند.
در مقابل کفر ضعیف و نحیف است، وضع او همچون وضع درختی پلید و تکیده است، کوچک و بیارزش، پژمرده و پلاسیده، ریشهای در زمین ندارد، و در بیرون زمین نیز امتدادی نیافته، در روی زمین کنج عزلت برگزیده، هرگاه تندبادی به سمتش بوزد آن را از ریشه کنده، به هوا برده و با خود میبرد، در نتیجه میمیرد و میخشکد، و گویی که اصلاً نبوده است!، این تشبیه کردن اسلام و کفر است به درخت تنومند و درخت ضعیف که بر دو حالت انطباق مییابد: حالت فردی خاص، و حالت جمعی عمومی.