تأثیر اسلام و کفر بر آدمی
حالت اول: حالت فردی، در سطح خصوصی.
این حالت به تأثیر مثبت و مؤثر اسلام بر شخص مسلمان، و تأثیر منفی کفر بر شخص کافر اشاره میکند. اسلام به درون هستی و طبیعت شخص مسلمان نفوذ میکند، و ریشههای نیرومندش را در قلب و روح و احساسات او میگسترد در نتیجه در اعماق وجودش محکم و استوار میگردد، این اسلام در هستیاش امتداد مییابد و در حواس و دستگاههایش، احساسات و ادراکاتش، تصورات و افکارش نفوذ میکند، و گوش و چشمش، زبان و اندامهایش، عقل و فکرش، و خیالات و آرزوهایش را سوق داده و هدایت میکند. (همچنین) کار و کسبهایش، و عمر و زندگیاش را تنظیم میکند، به اراده و همتاش جان و نیرو میدهد، (اینجاست که) دستآوردها و ثمرهها پاک گشته، کارها عمده و مهم شده، نیکیها فزونی یافته، (تبدیل به) ثمرهها و نتایجی با برکت برای درخت اسلام میشود، نتایجی که در هستی و شخصیت فرد مسلمان محکم و استوار میگردد.
مثال اسلام در هستی فرد مسلمان مثال درختی پاک در زمینی پاک است که این درخت ریشهاش (در زمین) استوار و شاخههایش در فضا (سرکشیده) است و در هر دورهای طبق قانونمندی صاحب اختیارش به بار مینشیند. در مقابل کفر سخنی پلید و ناشایست، و ایده و نظر کشنده و ویرانگر است، به درون هستی و طبیعت شخص کافر وارد نمیشود، مگر اینکه او را فلج میکند، و موهبتها و تواناییهایش را بینتیجه میگرداند، و دستگاهها و حواسش را عاطل و بیکار میگرداند، نه میشنود و نه میبیند، نه درک میکند و نه میفهمد، نه پند میگیرد و نه میاندیشد. مَثَل کفر در هستی کافر، مَثَل درخت پلید ضعیف تکیده است که از زمین کنده شده و قرار ندارد.