بندگى خدا

فهرست کتاب

روح نماز [۳۷]

روح نماز [۳۷]

فجر طلوع كرده است. زمان، زمان اداى یكى از نمازهاى واجب است. وقت نماز صبح است.

انسان از خواب بیدار مى‏شود. وقتى از خواب بیدار شد باید به این مهم توجه كند كه یكى دیگر از روزهاى زندگى او شروع شده و او كه بنده‏ى خداست باید امروز را نیز همانند روزهاى دیگر مشغول بندگى خدا باشد. شاید هم نخستین روز بندگى او باشد؛ پس بر اوست كه بندگى و اطاعت از خدا را شروع كند.

اولین چیزى كه انسان هنگام بیدار شدن، باید به ذهنش خطور كند این است كه بیان شد.

واضح و روشن است كه بندگى، اطاعت و فرمانبردارى، بدون دعا و درخواست كمک نیز امكان‌پذیر نیست؛ پس بنده‏ى خدا باید به این فكر باشد كه از خدا طلب كمک و یارى نماید. او بلند مى‏شود و به سوى اداى نماز و انجام دعا و درخواست كمک مى‏رود. اما... اما با این وضعیت و حالت نامرتب و نامنظم كه نمى‏شود در برابر خداوند ایستاد و او را به كمک طلبید. او باید خود را از هر لحاظ پاک و مرتب كند، هم خود و هم جایگاهى كه قرار است در آن‏جا این راز و نیاز به انجام برسد. او وقتى مى‏خواهد به مجلس و به میان جمعى برود، چگونه به وضع ظاهر خود مى‏رسد و خود را منظم و مرتب مى‏كند تا دیگران به گونه‏اى دیگر و با دیده‌ی حقارت به او ننگرند، در این حالت و وضعیت كه بالاترین و مبارك‏ترین حالات مى‏باشد، صورت و دست‏هایش را تا آرنج مى‏شوید و دستى بر سرش مى‏كشد تا اگر چیزى روى آن قرار داشت برداشته شده و پاک گردد. سپس پاهایش را تا قوزک مى‏شوید و پس از آن رو به محلى مى‏ایستد كه خداوند متعال خود مقرر كرده است.

او به سمت كعبه مى‏ایستد. اگر انسان نمى‏تواند با خداى خود چهره به چهره روبرو شود و او را با چشم سر ببیند؛ زیرا او - جلّ جلاله - هم‏چون حاكمان بشرى نیست [و از طرف دیگر چون انسان تحت تأثیر محسوسات قرار دارد]، براى رفع چنین مشكلى، به سوى آن خانه كه به منزله‏ى پایتخت خداوند در روى زمین است، مى‏ایستد. همان‏طور كه بندگانِ حاكمانِ زمینى همیشه متوجه پایتخت حاكمان خود هستند و آن‏جا را قبله‏ى دل خود قرار داده‏اند، بنده‏ى خدا نیز به سوى پایتخت خدا كه همان كعبه است و در مكه قرار دارد، مى‏ایستد [۳۸].

آنگاه كه وقت نماز رسید و بنده‏ى خدا وضو گرفت و لباس تمییز و پاک پوشید و مكان و محل نماز را تمییز كرد و رو به كعبه ایستاد، در این صورت او از هر لحاظ چه ظاهرى و چه باطنى آماده‏ى ارتباط با خداست.

همان‏طور كه قبلاً گفتیم، گمراهى و انحراف مردم در این است كه غیر خدا را فرمانروا و فریادرس خود قرار داده‏اند و آن‏چه مانع انجام بندگى مخلصانه‏ى خدا مى‏شود، همان حاكمان ظالم و فرمانروایان ستمگر و نیز آنانى هستند كه باعث سرگردانى مردم شده و خود را واسطه و وسیله‏هایى بین خدا و بندگان خدا قرار داده‏اند. براى رهایى از این موانع، انسان باید به یاد خدا بوده و با یاد او به نماز و راز و نیاز با خدا بایستد. او باید بداند كه مردمان گمراه این فرمانروایان و فریادرسان دروغگو را خداى خود قرار داده و بنده و برده‏ى آن‏ها شده و در نتیجه آنان را از هر چیز و هر كسى بزرگ‏تر مى‏دانند؛ اما او مى‏آید و متوجه خداى خود مى‏شود و چنین معتقد است كه او - جلّ جلاله - از همه چیز و همه كس بزرگ‏تر و قدرتمندتر است.

فرض كنیم فردى غیر از خدا داراى قدرت و بزرگى است؛ اما خداوند متعال از او نیز قدرتمندتر و بزرگ‏تر است. انسان وقتى چنین اعتقادى پیدا كرد، آنگاه هر قدرت و صاحب مقامى نسبت به خداوند متعال، در نظرش كوچک و بى‏ارزش جلوه مى‏كند. از این رو، از همه‏ى آن‏ها غافل شده و تنها متوجه خداوند متعال مى‏شود. او همه چیز و همه كس را كنار گذاشته و رو به سوى خدا مى كند و آمادگى اداى نماز و انجام راز و نیاز با او - جلّ جلاله - را پیدا مى‏كند.

﴿وَذَكَرَ ٱسۡمَ رَبِّهِۦ فَصَلَّىٰ ١٥[الأعلى: ۱۵]. «و نام پروردگارش را یاد کرد و نماز گزارد».

خداوند متعال در این آیه به وضعیت و احوال فردى اشاره مى‏كند كه در مسیر بندگى خدا قرار گرفته و به سوى كمال سیر مى‏كند و این‏چنین به خوشبختى دست یافته است. چنین كسى پس از یافتن راه خوشبختى، خدا را یاد مى‏كند و شروع به دعا و درخواست كمک از او - جلّ جلاله - مى‏كند و مى‏گوید: «اللَّهُ أَكْبَرُ»، خدا بزرگ‏تر است. یعنى اگر حاكم و صاحب قدرتى باشد، خداوند از او بزرگ‏تر است. بنابراین هر حاكم و صاحب قدرتى غیر از خدا باید از دل و درون انسان بیرون انداخته شود؛ زیرا خدا بزرگ‏تر است و انسان باید توجه خود را معطوف به او كند. بنده‏ى خدا با گفتن «اللَّهُ أَكْبَرُ»، متوجه خدا مى‏شود و از هر قدرت و صاحب قدرتى روى بر مى‏گرداند.

بدیهى است كه خداوند متعال خود بهترین كلمات و الفاظ را براى درخواست از او قرار داده است. این الفاظ و عبارات عبارتند از سوره‏ى «فاتحه» كه مشهور عام و خاص است. این سوره با «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ»، شروع و با ﴿غَيۡرِ ٱلۡمَغۡضُوبِ عَلَيۡهِمۡ وَلَا ٱلضَّآلِّينَپایان مى‏یابد. دعاهاى موجود در این سوره، بزرگ‏ترین دعاهایى هستند كه خداوند متعال در قرآن نازل فرموده تا بندگانش با استفاده از آن‏ها او را بخوانند.

حال چون این دعاها دعاهاى قرآنى هستند، پس قبل از خواندن آن‏ها انسان باید از دست هر شیطان و شیطان‏صفتى به خداوند متعال پناه ببرد تا به خوبى بتواند درخواستش را مطرح كند: «أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطانِ الرَّجيمِ»

فردى كه متوجه خدا شده و به نماز ایستاده و با او ارتباط برقرار كرده است، قبل از بیان هر درخواستى از هر مزاحم و شیطان صفتى به خداوند متعال پناه مى‏برد. او مى‏گوید: به «الله» از شر هر شیطانى كه از رحمت خدا رانده شده است، پناه مى‏برم. در این‏جا منظور تنها شیطان بزرگ و مشهور یعنى «ابلیس» نیست. هر مخلوقى كه مزاحم انسان شود و نگذارد كه انسان بندگى خدا را بجاى آورد و مانع او در این مسیر شود و نگذارد انسان به خوبى نزد خدا دعا كند و درخواستش را مطرح نماید، شیطان است و از رحمت خدا به دور مى‏باشد و انسان از دست آن به خدا پناه مى‏برد.

كسى كه به نماز مى‏ایستد باید معناى تک تک كلماتى كه بر زبان مى‏آورد بداند و در آن‏ها خوب تأمل كند. او بعد از گفتن هر عبارتى باید كمى صبر كند و در معنا و مفهوم آن فكر كند و بعد شروع به گفتن عبارت دیگر نماید. به این صورت معناى كلمات و عبارات در دل و درونش جاى مى‏گیرند و بعد از مدتى بدون هیچ تعللى معنا و مفهوم كلمات و عبارات به ذهنش خطور مى‏كنند.

پس از آن، شروع به خواندن سوره‏ى «فاتحه» مى‏كند. بدیهى است كه انسان هر كارى را باید به كمک خدا انجام دهد. خواندن سوره «فاتحه» نیز از این امر مستثنى نیست. انسان باید به كمک خدا شروع به خواندن این سوره بكند و این را بداند كه اگر خدا به او كمک نكند، نه سودى عاید او خواهد شد و نه ضررى از او دفع مى‏شود؛ بنابراین بعد از پناه بردن به خدا و در ابتداى سوره مى‏گوید:

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ»، یعنى به نام اللهِ مهربان و مهرورز شروع به خواندن این سوره مى‏كنم.

«رحمان» یعنى این كه ذات الله، مهربان است.

«رحیم» یعنى این كه ذات الله همیشه مشغول رحمت كردن و نفع رساندن به مردم از یک طرف و برداشتن ضرر و زیان از طرف دیگر است.

انسان با گفتن «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ»، ذاتى را یاد مى‏كند كه هر رحمتى نزد اوست و تنها اوست كه نافع است و تنها اوست كه ضرر و زیان را بر مى‌دارد. او پس از گفتن این عبارت امیدوار مى‏شود كه با خواندن سوره و دعاهاى آن سودى نصیبش شود و از ضرر و زیان‏هایى رهایى یابد. سودى كه نصیبش مى‏شود، رسیدن به خوشبختى است و ضرر و زیانى كه از او دور مى‏شود، سیر كردن در مسیر گمراهى و نهایتاً دچار خشم و غضب خداوند مى‏شود.

﴿ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِينَ ٢ستایش و قدردانى شایسته‏ى خدایى است كه صاحب مردم است. ستایش و قدردانى هم به این معنى است كه انسان فقط خدا را جلب كننده‌ی منافع و دفع‌كننده‌ی ضرر و زیان و صاحب قدرت بداند. او را تنها ذاتى بداند كه سرنوشتش در دست اوست. پس تنها به او امیدوار شود و تنها از او بترسد و فقط نسبت به او فرمانبردار و مطیع باشد و تنها او را فریادرس خود بداند.

«حمد» و سپاس و ستایش و قدردانى گاهى با دل و گاهى با زبان و گاهى نیز با اعضاى بدن و عمل انجام مى‏گیرد و این‏گونه تمام زندگى انسان را در بر مى‏گیرد.

چرا «حمد» تنها شایسته‏ى «الله» است؟ زیرا الله صاحب و مالک همه چیز و مردم است. همه‏ى كارها در دست قدرت اوست پس باید از او قدردانى شود؛ زیرا او:

﴿ٱلرَّحۡمَٰنِ ٱلرَّحِيمِ ٣یعنى مهربان و مهرورز است. همه چیز در دست اوست. او جلب كننده‏ى هر سود و خیرى است و دفع كننده‏ى هر ضرر و زیانى مى‏باشد. او:

﴿مَٰلِكِ يَوۡمِ ٱلدِّينِ ٤صاحب روز جزاست. یعنى پس از آن كه امكانات را فراهم مى‏كند و موانع را برمى دارد [تا انسان در مسیر رشد قرار گیرد و به سوى كمال صعود كند]، روزى را نیز قرار داده و خواهد آورد كه در آن، انسان را دوباره زنده مى‏كند و او را بازخواست و محاكمه و محاسبه مى‏نماید و به تناسب اعمالش او را جزا یا سزا مى‏دهد. اگر ایمان و عمل صالح داشت جزاى خیر و اگر كفر و عمل زشت و ناپسند داشت، سزا خواهد داد.

زمانى كه فرد به این‏جا مى‏رسد و خدا را این‏گونه مى‏شناسد، دل و درونش پُر از امید و ترس نسبت به او مى‏شود.

انسان وقتى این سوره را مى‏خواند باید چنین احساسى داشته باشد كه او تنها نیست؛ بلكه سایر بندگان مخلص خدا نیز با او هستند، به همین خاطر است كه الفاظ به صورت جمع ذكر شده‏اند و انسان را متوجه این نكته مى‏كنند كه او تنها نیست و با جماعت مؤمنین مشغول راز و نیاز و درخواست از خداست.

﴿إِيَّاكَ نَعۡبُدُ وَإِيَّاكَ نَسۡتَعِينُ ٥یعنى بندگى و فرمانبردارى و اطاعت بى غل و غش را تنها براى تو انجام مى‏دهیم و تنها از تو كمک مى‏خواهیم.

انسان بعد از این كه فهمید راه راست و مستقیم همان راه ایمان و عمل صالح است و تنها خدا «رحمن و رحیم «و» ﴿مَٰلِكِ يَوۡمِ ٱلدِّينِ ٤است و به این مطلب هم واقف شد كه باید همیشه به او امید داشت و تنها از او ترسید، تنها راهى كه مى‏ماند و پیش روى خود مى‏بیند این است كه با این ذات مقدس پیمان بندگى ببندد و در این راه نیز تنها از او كمک بخواهد.

او پس از این كه با این ذات مقدس پیمان بندگى بست، همراه و هم صدا با سایر بندگان مخلص خدا، رو به درگاه او - جلّ جلاله - آورده و از او مى‏خواهند كه آن‏ها را به راه راست و مستقیم هدایت كند و اگر بر راه راست قرار دارند از او مى‏خواهند به آنان استقامت و استمرار ببخشد:

﴿ٱهۡدِنَا ٱلصِّرَٰطَ ٱلۡمُسۡتَقِيمَ ٦. خدایا! ما را به راه راست هدایت كن. راهى كه انسان به راحتى در آن قدم بر مى‏دارد و به سوى كمال صعود مى‏كند و به رشد مطلوب مى‏رسد.

خداوند متعال انسان را آفریده است تا در این راه قرار گیرد چرا كه این راه، و تنها این راه، با سرشت انسان موافق و سازگار است. این راه مستقیم است و انسان را به مقصد و هدف مى‏رساند. البته بعداً بیان مى‏شود كه هدف چیست.

﴿صِرَٰطَ ٱلَّذِينَ أَنۡعَمۡتَ عَلَيۡهِمۡراه آنان كه نعمت خود را بر آنان بخشیدى و آنان را به سعادت و خوشبختى واقعى رساندى.

﴿غَيۡرِ ٱلۡمَغۡضُوبِ عَلَيۡهِمۡنه راه آنان كه دچار خشم و غضب خود كردى. اینان كسانى هستند كه راه راست برایشان روشن شد؛ اما آن را در پیش نگرفتند و نخواستند كه بنده‏ى خدا باشند؛ پس مورد خشم و غضب او - جلّ جلاله - قرار گرفتند. خشم و غضب خدا در دنیا این است كه انسان اگر چه داراى امكانات و نعمت‏هاى زیادى است؛ اما آرامش و آسایش واقعى ندارد و دل و درونش همیشه پر از ترس و اندوه است و پس از مرگ نیز بهره‏اى جز عذاب و آتش و آب داغ ندارد و در قیامت نیز با جهنم، با آن همه عذاب كه بدتر از آن خشم و غضب خداوند است، مواجه مى‏شود.

﴿وَلَا ٱلضَّآلِّينَو نه راه آنان كه گمراه شدند. كسانى كه بعد از روشن شدن راه حق و برنامه‏ى خدا، به خاطر بى‏مبالاتى، مسیر صحیح زندگى را در پیش نگرفتند و این‏گونه منحرف شدند و مسیر هدایت را فراموش كردند و سرانجامِ اینان نیز هم‏چون گروه قبل بدبختى و شقاوت است.

پس از خواندن این دعاها و درخواست‏ها مى‏گوید: «آمین».

البته این كلمه در قرآن نیست ولى مشابه آن وجود دارد. «آمین» یعنى: خدایا! این دعاها و درخواست‏ها را از ما بپذیر.

سوره‌ی فاتحه، بزرگ‏ترین دعا و درخواستى است كه انسان از خداوند مى‏كند و همان‏طور كه مى‏دانیم در شبانه روز حداقل هفده بار در حالت عادى یعنى اگر در سفر نباشد، آن را تكرار مى‏كند.

بعد از خواندن سوره‏ى «فاتحه»، فرد نمازگزار سوره‏ى دیگرى از قرآن مى‏خواند. او پس از این كه با خدا پیمان بندگى بست و از او - جلّ جلاله - خواست كه او را در مسیر بندگى یارى دهد، به كتاب خدا مراجعه مى‏كند تا بداند كه مسیر بندگى در آن چگونه ترسیم و بیان شده است. در آن حالت (حالت نماز) آیاتى از آن را مطالعه مى‏كند تا مسیر بندگى را بشناسد و بداند كه چگونه در آن قدم بگذارد و آن را طى كند.

با توجه به این كه مسلمانان سوره‏ى «توحید» را در نماز به کثرت مى‏خوانند، در این‏جا بهتر است درباره‏ى معنا و مفهوم آن توضیحاتى داده شود.

﴿قُلۡ هُوَ ٱللَّهُ أَحَدٌ ١[الإخلاص: ۱]. بگو این یک حقیقت است كه «الله» یكتا و تنها است و غیر از او كسى در مالكیت و فرمانروایى مطرح نیست و اصلاً وجود ندارد. تنها اوست كه فرمانروا و فریادرس است.

﴿ٱللَّهُ ٱلصَّمَدُ ٢[الإخلاص: ۲]. تنها اوست كه داراى صفات كمال مى‏باشد و بى عیب و نقص است.

﴿لَمۡ يَلِدۡ وَلَمۡ يُولَدۡ ٣[الإخلاص: ۳]. او ذاتى است كه نه فرزندى به دنیا آورده و نه خود فرزند كسى است. او نه همسان فرمانروایان نارواست و نه چون آنانى است كه به گمان مردم فریادرسند. آن‏ها هم فرزند به دنیا مى‏آورند و هم خود از كسانى به دنیا آمده‏اند و نیازمند مى‏باشند. آنان قبل از تولد وجود نداشته و بعد از مدتى نیز از بین مى‏روند.

﴿وَلَمۡ يَكُن لَّهُۥ كُفُوًا أَحَدُۢ ٤[الإخلاص: ۴]. و هیچ كس همتاى او نبوده و هیچ فریادرسى وجود ندارد كه هم شأن و همتاى او باشد.

پس از این كه فرد سوره‏اى یا چند آیه از قرآن را خواند و به این ترتیب در حضور خداوند متعال این بخش از بندگى را به انجام رساند، به این مطلب فكر مى‏كند كه این به تنهایى كافى نیست؛ زیرا خداوند بزرگ‏تر از آن است كه در اظهار بندگى او به این مقدار كفایت شود. باید بیش از این در برابر او اظهار بندگى كرد. پس ادامه مى‏دهد و مى‏گوید:

«اللَّهُ أَكْبَرُ»،یعنى خداوند متعال بزرگ‏تر از این است كه در بندگى او به این حد اكتفا شود. شایستگى او بیشتر از این است و باید بیشتر از این در برابر عظمت او سرِ تعظیم فرود آورد. پس، به ركوع مى‏رود. دستش را روى زانو مى‏گذارد و سرش را با حالت احترام در برابر خداوند پایین مى‏آورد. انسان باید در این فكر باشد كه در نماز در خدمت خداوند است و در حالت ركوع نیز باید در این فكر باشد كه براى تعظیم و احترام به خداست كه خم شده و سرش را پایین انداخته است. او در ركوع مى‏گوید:

«سُبْحانَ رَبِّىَ الْعَظيم»، مالک بزرگ من از هر گونه عیب و نقصى پاک و مُبرّاست.

براى آنانى كه مى‏توانند و باسواد هستند، عبارت‏هاى دیگرى نیز وجود دارند كه مى‏توانند در ركوع آن‏ها را بخوانند.

پس از این كه این تعظیم را به‏جاى آورد، وقت آن است كه كمى استراحت كند و بیش از پیش تعظیم كند و بیشتر در برابر خداوند اداى احترام كند. پس، بلند شده و مى‏گوید:

«سَمِعَ اللَّهُ لِـمَنْ حَمِدَهُ»، خداوند قبول كند دعاى كسى كه حمد او را به‏جا مى‏آورد، دعاى كسانى كه او را قدردانى كرده و ستایش مى‏كنند.

«رَبَّنا وَ لَكَ الْحَمْدُ»، اى مالک ما! حمد و قدردانى فقط از آن توست و همان‏طور كه گفتیم و اعلام كردیم تو از هر عیب و نقصى به دور هستى.

در این‏جا نیز عبارت‏هاى دیگرى نیز وجود دارند كه مى‏توان آن‏ها را خواند.

بنده‌ی خدا بعد از این كه به این مرحله از بندگى و عبودیت رسید، به فكر فرو مى‏رود و به این نتیجه مى‏رسد كه براى اظهار بندگى در برابر خداوند متعال این حد هم كافى نیست. هم خداوند بزرگ‏تر از این است، و هم او توانایى اظهار بندگى بیشتر از این را دارد؛ بنابراین مى‏گوید:

«اللَّهُ أَكْبَرُ»، یعنى خداوند از این هم بزرگ‏تر است كه در برابرش به این حد از اظهار بندگى اكتفا شود. پس، به سجده مى‏رود تا صورت و چهره‏اش را در برابر خداوند متعال بر زمین بگذارد.

همان‏طور كه بندگان و بردگان غیر خدا در برابر آقایان خود سر خم كرده و به سجده مى‏روند، فرد مسلمان نیز در مقابل خداى خود و صاحب و مالک خود و همه چیز، بر سجده مى‏افتد و صورت و چهره‏اش را كه باارزش‏ترین اعضاى بدنش مى‏باشد، بر خاک مى‏اندازد و در آن‏جا مى‏گوید:

«سُبْحانَ رَبِّىَ الْأَعْلى»، پروردگار بزرگوارم كه از همه چیز و همه كس بزرگ‏تر است، به دور از هر عیب و نقصى است.

در این‏جا نیز فرد مى‏تواند عبارت‏ها و الفاظ دیگرى را بگوید. پس از آن و در همان حالت‏هایى كه مشغول اظهار بندگى خداست، به این فكر مى‏كند كه پروردگارش بسیار بزرگ‏تر از این است كه در برابر او به این حد از بندگى اكتفا شود و به راستى این حد از اظهار بندگى نیز براى مقام او بسى كم است. پس مى‏گوید:

«اللَّهُ أَكْبَرُ»، خداوند از این هم بزرگ‏تر است كه در برابرش به این حد از اظهار بندگى اكتفا شود؛ پس سرش را از سجده بر مى‏دارد.

در این‏جا (بین دو سجده) نیز الفاظ و عبارت‏هایى وجود دارند كه مى‏توان آن‏ها را خواند.

چون بنده‏ى خدا بیش از این نمى‏تواند در برابر پروردگارش اظهار بندگى و تعظیم كند، براى ثبات در راه بندگى مى‏گوید:

«اللَّهُ أَكْبَرُ»، و دوباره به سجده مى‏رود. او مى‏گوید: خداوند و پروردگار من بزرگ‏تر از این است كه انسان فقط یكبار در برابرش سر بر سجده بنهد؛ پس بار دیگر سرش را روى خاک مى‏گذارد.

خداوند حتّى از این كه انسان بر بندگى خود ثابت قدم باشد و آن‏چه را در توان دارد در برابرش ادا كند، بزرگ‏تر است و این‏گونه نیست كه انسان با انجام و اظهار بندگى، در حد توانائى‏اش، حقّ بندگى خدا را به جا آورده باشد.

پس از سجده‏ى دوم، باز هم بلند مى‏شود تا دوباره اظهار بندگى كند و ركعت دوم را نیز همانند ركعت نخست ادا مى‏كند.

پس از اداى ركعت دیگر، در خدمت خداوند مى‏نشیند تا از او - جلّ جلاله - تشكر كند و از آنان كه عامل توجه او به خدا بوده‏اند و سبب هدایت او شده‏اند، در حضور خدا، سپاس و تشكرى بنماید و در پایان، آخرین دعاها و نیازهایش را مطرح كند و به میان مردم برگردد. او در این اظهار تشكر و قدردانى مى‏گوید:

«التَّحِياتُ لِلَّهِ»، تمام احترامات و گرامى داشتن‏ها براى خداست،

«وَالصَّلَواتُ»، و نمازها نیز براى خداوند است. تنها او شایسته‏ى هر گونه درخواستى است و تنها او شایستگى این را دارد كه با او راز و نیاز و مناجات شود،

«وَالطَّيِّباتُ»،و اعمال پاک و خالص تنها براى خداست.

یا به جاى عبارت مذكور مى‏گوید: «التَّحِياتُ الْمُبارَكاتُ الصَّلَواتُ الطَّيِّباتُ لِلَّهِ». هر كدام از این عبارت‏ها گفته شود مشكلى نیست و هر دو صحیح مى‏باشند.

منظور از اعمال پاک و خالص آن اعمال و الفاظى هستند كه در نماز تا این مرحله انجام داده است. اعمالى چون: قیام و ركوع و سجود و نشستن بین دو سجود و نشستن اخیر و سایر الفاظى كه در تمامى این مراحل گفته است. تمامى این تعظیمات شایسته‏ى خداوند متعال است.

فرد این‏گونه از خداوند متعال قدردانى مى‏كند و از او به خاطر توفیق دادنش تا این مرحله از بندگى تشكر و قدردانى مى‏نماید.

او به این هم فكر مى‏كند كه اگر پیامبر خدا حضرت محمد بن عبدالله ‏جنمى‏بود و او برنامه‏ى هدایت را از طرف خدا دریافت نمى‏كرد و براى ما نمى‏آورد، ما از این نعمت بسیار بزرگ محروم بودیم؛ پس در این‏جا شایسته است از او نیز قدردانى به عمل آورد و برایش دعاى خیر كند.

او [در ذهن و] دلش، پیامبرِخدا ‏جرا در برابر خود تصور مى‏كند تا دعایش را با احساسات بیشتر انجام دهد. این حاضر كردن فرد در ذهن همانند این است كه فردى درباره‏ى یكى از بندگان صالح خدا سخن مى‏گوید و بعد از این كه نامش را بر زبان مى‏آورد مى‏گوید: خدا مقامت را بالا ببرد و به تو رحم كند. در این‏جا نیز فرد نمازگزار برای پیامبر خدا ‏جدعاى خیر مى‏كند و مى‌گوید:

«السَّلامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا النَّبِىُّ وَرَحْمَةُ اللَّهِ وَبَرَكاتُهُ»،خداوند تو را حفظ كند و به سلامت دارد.

پس از این كه بنده‏ى خدا به پاس قدردانى از زحمات پیامبر ‏جبرایش دعاى خیر كرد، به فكر بندگان صالح خدا نیز مى‏افتد؛ همان بندگان صالحى كه راه را برایش روشن كرده و همان‏هایى كه اكنون با او هستند و او را در ادامه‏ى راه كمک و تشویق مى‏كنند و با بندگى كردنشان باعث تشویق او مى‏شوند. او به این فكر مى‏كند كه این بندگان صالح خدا نیز بر او حقى دارند. پس همراه و هم‏صدا با سایر بندگان خدا كه مشغول انجام نماز هستند مى‏گوید:

«السَّلامُ عَلَيْنا وَعَلى عِبادِ اللَّهِ الصَّالِحينَ»، خداوند، ما و سایر بندگان صالح خود را به سلامت دارد و از هر چیزى كه مضر است و باعث ضرر و زیان مى‏باشد، محفوظ كند.

وقتى مى‏گوید: «السَّلامُ عَلَيْنا»، خود و آنان كه روى زمین هستند و حتى فرشتگان و غیر آن‏ها را در ذهن دارد. و وقتى مى‏گوید: «وَعَلى عِبادِ اللَّهِ الصَّالِحينَ»، آنان كه قبلاً بوده‏اند (گذشتگان صالح) را در نظر دارد.

پس از گفتن این دعاها و انجام تشكرات، به حقیقتى كه به وسیله‏ى این بزرگواران به آن رسیده است [و خداوند او را توفیق داده است كه در این مسیر قرار گیرد]، اشاره مى‏كند و مى‏گوید:

«أَشْهَدُ أَنْ لا إِلهَ إِلاَّ اللَّهُ»، یعنى بعد از این كه برایم روشن شد و جاى هیچ شک و گمانى برایم نماند كه جز الله فرمانروا و فریادرسى نیست، اكنون این را به مردم اعلام مى‏كنم تا آنان نیز بدانند كه هیچ فرمانروا و هیچ فریادرسى جز الله نیست و وجود ندارد.

«وَأَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَداً رَسُولُ اللَّهِ»، و این حقیقت نیز برایم روشن شده و آن را نیز اعلام مى‏كنم كه محمد فرستاده‌ی خدا است.

البته بهتر است این صیغه را به كار ببرد و بگوید: «وَأَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَداً عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ»، یعنى شهادت مى‏دهم كه محمد بنده و فرستاده‌ی خداست.

بله، او بنده‏ى خدا و در بالاترین درجه‏ى بندگى قرار دارد و رسول و فرستاده‌ی خداست. یعنى خدا او را فرستاده است تا راه را براى مردم روشن كند.

وقتى فرد شهادت بر «اله» بودن خدا داد، این مطلب را اظهار مى‏كند كه غیر از خدا فرمانروا و فریادرسى وجود ندارد، و وقتى شهادت بر بنده و پیامبر بودن حضرت محمد ‏جمى‏دهد، این مطلب را اظهار مى‏كند كه در مسیر بندگى خدا تنها باید مطیع محمد رسول الله ‏جباشد و در این مسیر ایشان تنها الگوى واقعى اوست.

فرد تا این‏جا از آنان كه بر او حقى دارند، تشكر و قدردانى كرده و پس از آن به درجه و مقامى كه به آن دست یافته اشاره كرده است؛ درجه و مقام شهادت بر «اله» بودن خدا و این كه محمد بنده و فرستاده‏ى اوست. اكنون زمان آن است كه آخرین سخنانش را با خداوند متعال در میان بگذارد و آخرین دعا و خواسته‌هایش را مطرح كند. او آخرین سخنانش را این‏گونه شروع مى‏كند:

«اللَّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَعَلى آلِ مُحَمَدٍ كَما صَلَّيْتَ عَلى آلِ إِبْراهيمَ إِنَّكَ حَميدٌ مَجيدٌ»، یا در قسمت آخر مى‏گوید: «كَما صَلَّيْتَ عَلى إِبْراهيمَ وَعَلى آلِ إِبْراهيمَ...»، یعنى خدایا! رحمت همراه با بهترین احترام و اكرام را بر محمد و پیروان محمد نازل كن. پیروانى كه هم‏چون او راه و مسیر بندگى تو را روشن و آن را به مردم رساندند. همان‏طور كه رحمت همراه با احترام را بر ابراهیم و طرفدارانش نازل فرمودى. همانا تو «حمید» هستى؛ یعنى شایسته‏ى آن هستى كه از تو قدردانى شود. و «مجید» هستى؛ یعنى خیر و بركت تو بسیار است و تو بسیار بزرگى.

«وَبارِكْ عَلى مُحَمَّدٍ وَعَلى آلِ مُحَمَّدٍ كَما بارَكْتَ عَلى إِبْراهيمَ وَعَلى آلِ إِبْراهيمَ إِنَّكَ حَميدٌ مَجيدٌ»، و بر محمد و طرفداران او بركت [۳۹]نازل فرما همان‏طور كه بر ابراهیم و طرفداران ابراهیم بركت نازل فرمودى. همانا تو شایسته‏ى سپاس و تشكر و قدردانى هستى و خیر و بركت و بزرگى تو بسیار زیاد است.

پس از گفتن این درودها و دعاها براى پیغمبرخدا ‏جو آنان كه همراه او بوده و تا روز قیامت مسیر بندگى را براى دیگران روشن كرده‏اند، اگر دعا و خواسته‏ى دیگرى داشت - كه بهتر است براى صالحین و مسلمانان دیگر نیز دعاى خیر كند-، آن را انجام مى‏دهد و اگر نتوانست دعاهایى را كه در قرآن و احادیث آمده‏اند حفظ كند، حداقل كلماتى از جمله «اللَّهُمَّ اغْفِرْلَنا وَارْحَمْنا» یعنى خدایا! از گناهانمان چشم پوشى كن و به ما رحم كن، را حفظ كند و آن‏ها را در پایان نمازش تكرار كند.

پس از پایان آخرین دعاها و مطرح كردن آخرین خواسته‏ها، وظیفه‏ى او تمام شده و زمان برگشتن به میان مردم است. پس صورتش را به دو طرف راست و چپ مى‏گرداند؛ درست همانند مسافرى كه هنگام برگشتن و آنگاه كه مردم اطرافش را گرفته‏اند به آن‏ها مى‏نگرد و سلام مى‏كند و احوالشان را مى‏پرسد و برایشان دعاى خیر مى‏كند، او نیز به دو سمت راست و چپ خود مى‏نگرد و مى‏گوید:

«السَّلامُ عَلَيْكُمْ وَرَحْمَةُ اللَّهِ...السَّلامُ عَلَيْكُمْ وَرَحْمَةُ اللَّهِ»، یعنى خداوند شما را به سلامت دارد و حفظ نماید و به شما رحم كند و شما را از هر نوع آفت و مشكلى نگهدارد و آن‏چه را كه خیر است برایتان انجام بدهد.

معمولاً چنین رسم است كه وقتى كسى براى دیدن مقام و شخصیت مشهورى به سفر مى‏رود، هنگام برگشت، مردم منتظر هدایا و خبرهاى مهمى از سوى او هستند، به همین خاطر است كه فرد نمازگزار كه از سفر بسیار مهم و از نزد مقام بالا و والاى خداوند متعال برگشته است، هدیه‏اى با خود دارد و آن «دعاى خیر و سلامتى» براى همنوعان خود است.

بنده‏ى خدا با آغاز روز یعنى نماز صبح تا اواسط روز این‏چنین و در بهترین قالب و با بهترین الفاظ، درخواست و نیازش را با خداى خود در میان مى‏گذارد و وظیفه‏ى بندگى خود را به انجام مى‏رساند.

انسان چون با روشن شدن هوا و آغاز كار و تلاش و فعالیت روزانه دچار مشكلاتى مى‏شود و ضعف‏هایى متوجه او مى‏گردد، باید در نیمه‏هاى روز نیز متوجه خداوند متعال شود. این‏جاست كه هنگام ظهر نماز دیگرى بجا مى‏آورد و در آن با خداى خود بیشتر از نماز صبح راز و نیاز مى‏كند و از او دعا و درخواست مى‏نماید. این بار به جاى دو ركعت نماز، چهار ركعت نماز مى‏خواند. پس از خواندن «تحیات» نخست كه بعد از دو ركعت اول انجام مى‏گیرد، و قبل از این كه سلام بدهد، برمى‏خیزد و مى‏گوید: «اللَّهُ أَكْبَرُ» یعنى خداوند بزرگ‏تر از آن است كه در اظهار بندگى نسبت به او به این حد از عبادت اكتفا شود، لذا بلند مى‏شود و دو ركعت دیگر به جاى مى‏آورد. پس از فاصله‏ى نه چندان طولانى باز هم نیاز مى‏رود كه نماز دیگرى ادا كند. پس، چهار ركعت نماز عصر را نیز به جاى مى‏آورد.

در ابتداى شب نیز نماز مغرب كه سه ركعت است به همان صورت و هنگام خوابیدن نیز نماز عشاء را - كه آن هم همانند نمازهاى ظهر و عصر چهار ركعت مى‏باشد،- مى‏خواند.

بنده‏ى خدا همان‏طور كه آغاز روزش را با نماز و دعا و درخواست از خدا آغاز مى‏كند، پایان آن را نیز با آن به آخر مى‏رساند.

علاوه بر این پنچ نماز كه بر هر فرد مسلمانى واجب است و بدون انجام آن‏ها بندگى خدا غیر ممكن است، نمازهاى دیگرى نیز وجود دارند كه در اوقات مختلف خوانده مى‏شوند. این نوع نمازها نمازهاى «سنت» نام دارند. یعنى اگر فرد آن‏ها را بخواند بهتر است اما اگر نخواند دچار گناه نمى‏شود.

در میان نمازهاى سنت نمازى به نام نماز «وتر» یعنى نماز «فرد» وجود دارد كه بسیار مهم است و زمان آن نیز بعد از خواندن نماز عشاء و قبل از خواب یا در نیمه‏هاى شب یا قبل از آغاز نماز صبح مى‏باشد و حداقل ركعات آن، یک ركعت و حداكثر آن، یازده ركعت به صورت فرد مى‏باشد. یعنى انسان مى‏تواند آن را به صورت یک ركعت یا سه ركعت، پنج ركعت، هفت ركعت، نه ركعت و یازده ركعت بخواند و ادا كند. خواندن این نماز بسیار مهم و مفید است و تسمیه‏ى آن به «وتر» یا «فرد» به همان ركعات آن بر مى‏گردد كه باید آن‏گونه ادا شود.

به این ترتیب روشن شد كه بهترین و كامل‏ترین قالب براى دعا و درخواست از خداوند متعال «نماز» است.

اگر انسان بتواند نمازهاى پنج‏گانه‏ى واجب را با آگاهى و درک و فهم كامل [البته در حد توانائیش] بخواند، خداوند متعال به او وعده داده است كه او را در مسیر بندگى خود هدایت و توفیق دهد. وقتى انسان این نمازهاى واجب را آن‏گونه كه گفتیم ادا كرد، دیگر دل و درونش با خدا مرتبط خواهد شد و فكر و ذكرش متوجه او مى‏شود و هرگز از او غافل نمى‏شود. اگر هم گاه‏گاهى دچار غفلت شود، فوراً به یاد خدا مى‏افتد و خود را از غفلت نجات مى‏دهد و به سوى خدا بر مى‏گردد.

البته گاهى هم پیش مى‏آید كه انسان در غیر نماز، دست به دعا شده و از خداوند چیزهایى مى‏خواهد و با او راز و نیاز مى‏كند كه این هم خوب و شایسته است.

درست است كه بهترین قالب براى دعا و راز و نیاز با خداوند متعال «نماز» است؛ اما گاه گاهى انسان دچار بلا و مصیبتى مى‏شود و وقت نماز هم نیست در این صورت بهتر است هم‏چون پیامبر خدا ‏جعمل كند و دو ركعت نماز سنت بخواند و در آن با خداى خود راز و نیاز كند و مشكلش را مطرح و از او درخواست كمک نماید. اما اگر خواندن نماز برایش مقدور نبود باز هم مى‏تواند بدون خواندن نماز دست به دعا شده و با خدا راز و نیاز بكند؛ اما باید این را بداند كه بهترین قالب دعا و درخواست كمک از خدا «نماز» است و بهترین درخواست‏ها همان درخواست هایى هستند كه فرد در نماز از خداوند مى‏كند (سوره‏ى فاتحه).

[۳۷] استاد بزرگوار /در چهار نوار به صورت مفصل به مسئله‏ى نماز پرداخته‏اند كه خوانندگان محترم را به استماع این مطالب توصیه مى‏كنم. البته این مطالب نوشته شده و به چاپ رسیده است. [۳۸] تشبیه كعبه به پایتخت ‏خداوند تنها و تنها جهت فهم مطلب است و بس. [۳۹] بركت یعنى استمرار درود و تحیت و سلام و هر آن‏چه خیر و نیكى است.