بندگى خدا

فهرست کتاب

تفسير سوره‏ى «قارعه»

تفسير سوره‏ى «قارعه»

وضعیت همیشه به گونه‏اى نیست [كه انسان به آن عادت كرده و بدان خو گرفته است] و این‏گونه نیز ادامه پیدا نخواهد كرد. روزى خواهد آمد و تمام این جهان [و نظم حاكم بر آن]، تغییر مى‏كند:

﴿ٱلۡقَارِعَةُ ١ مَا ٱلۡقَارِعَةُ ٢ وَمَآ أَدۡرَىٰكَ مَا ٱلۡقَارِعَةُ ٣ [القارعة: ۱- ۳].

«آن‌ حادثه‌ی هراس‌انگیز و کوبنده. حادثه‌ی هراس‌انگیز و کوبنده چیست؟ و تو چه می‌دانی که آن حادثه‌ی هراس‌انگیز چیست؟».

تاكنون از جایى چیزى در مورد آن رویداد به تو گفته نشده. تو نمى‏دانى این رویداد كوبنده چیست. پس گوش كن تا آن را برایت بیان كنیم. آن رویداد و حادثه، رویدادى است كه در ابتداى قیامت رخ خواهد داد. رویداد و حادثه‏اى كه كره‏ى زمین را بر هم مى‏زند و ویران مى‏كند. در آن روز:

﴿يَوۡمَ يَكُونُ ٱلنَّاسُ كَٱلۡفَرَاشِ ٱلۡمَبۡثُوثِ ٤ وَتَكُونُ ٱلۡجِبَالُ كَٱلۡعِهۡنِ ٱلۡمَنفُوشِ٥ [القارعة: ۴- ۵].

«روزی که مردم مانند پروانه‌های پراکنده (و حشرات شب‌پَرِ اطراف چراغ، سراسیمه) می‌شوند. و کوه‌ها مانند پشمِ رنگین حلاجی‌شده می‌گردد».

اگر كسى سنگى به سوى تعدادى پروانه كه روى بوته‏اى نشسته‏اند، بیندازد، پروانه‏ها هر كدام بى‏هدف به سمت و سوى [نامشخصى] به پرواز در مى‏آیند. حال و وضع مردم نیز در روز قیامت، آن‏گاه كه از طرف خداوند متعال فرمانى مبنى بر تغییر جهان هستى و بر هم خوردن عالم صادر مى‏شود، چنین است. در آن روز، زمین چنان ضربه‏اى مى‏خورد و چنان تغییر مى‏كند كه انسان‏ها همگى، چون آن پروانه‏ها، آشفته و سرگردان و حیران و بدون هدف، [تنها و تنها از ترس آن‏چه اتفاق افتاده]، به سمت و سوى نامشخصى مى‏روند. در آن روز این كوه‏هاى محكم و استوار كه زمین را نگه داشته‏اند، هم‏چون پشم رنگارنگ [حلاجى شده] در هم آمیخته مى‏شوند. از آنجا كه كوه‏ها داراى خاك‏هاى گوناگون با رنگ‏هاى متنوع هستند؛ برخى سیاه و برخى قرمز و برخى سفید و... در آن روز (قیامت) و در اثر آن ضربه، همه با هم مخلوط شده و هم‏چون پشمى مى‏گردند كه در هم و بر هم شده باشد.

این رویدادى است كه اتفاق مى‏افتد و چنین مى‏كند. حال، پس از آن چه خواهد شد؟

﴿فَأَمَّا مَن ثَقُلَتۡ مَوَٰزِينُهُۥ ٦ فَهُوَ فِي عِيشَةٖ رَّاضِيَةٖ ٧[القارعة: ۶- ۷].

«اما کسی که ترازوی اعمال نیکش سنگین باشد، پس او در زندگی خوشایند و پسندیده‌ای خواهد بود».

كسى كه اعمالش سنگین و نزد صاحبش (پروردگارش) با ارزش باشد، چنین كسى در یک زندگى خواهد بود كه به حدى پسندیده و مورد قبول است كه خودش هم از خودش راضى است. مثل خدمتكارى كه اگر اربابش از او راضى باشد، خودش هم از خودش راضى است و با خود مى‏گوید: خوب شد كه كارى كردم و به گونه‏اى برخورد كردم كه اربابم از من راضى است. یا مثل زنى كه شوهرش از او راضى است او نیز بسیار خوشحال است و [از اخلاق و رفتار خود كه مورد پسند شوهرش است] راضى است. بله، چنین فردى در یک زندگى‏اى قرار خواهد گرفت كه خودش هم از خودش راضى است؛ ‏زیرا چیزى كم ندارد. نه غم و اندوهى دارد و نه ترسى. در بهشت هر آرزویى داشته باشد برآورده مى‏شود و به هر چیزى هم كه دست یابد، هرگز آن را از دست نخواهد داد.

این‏گونه افراد كه اعمالشان در ترازوى خداوند متعال سنگین است، كیانند؟ اینان كسانى هستند كه ایمانشان در دل و درونشان جاى گرفته است. اینان كسانى هستند كه دلشان [بر ایمانى كه دارند] اطمینان یافته و به آرامش رسیده است.

همان‏طور كه قبلاً گفتیم، كسى كه ایمان در دلش جاى نگیرد، اگر یك‏بار هم عمل خوبى انجام دهد چون پشتوانه‏ى ایمانى نداشته است، آن عمل هیچ سود و فایده‏اى برایش در بر نخواهد داشت و [در قیامت؛ هنگام وزن و بررسى اعمال] از بین مى‏رود؛ همان‏طور كه خداوند به آن اشاره مى‏كند و مى‏فرماید: ﴿وَقَدِمۡنَآ إِلَىٰ مَا عَمِلُواْ مِنۡ عَمَلٖ فَجَعَلۡنَٰهُ هَبَآءٗ مَّنثُورًا ٢٣ [الفرقان: ۲۳] «و به (بررسى) اعمالشان مى‏پردازیم، پس آن را غبارى پراكنده مى‏گردانیم» [۱۱]. بسیارى از افراد غیر مسلمان، اعمال خوب هم دارند؛ ولى چون اعمالشان همراه با ایمان نیست و پشتوانه‏ى ایمانى ندارد؛ خداوند متعال نسبت به آن مى‏فرماید: به سوى اعمالشان مى‏رویم و اعمالشان را در هم مى‏كوبیم و چون گرد و خاک مى‏گردانیم؛ زیرا ظاهر عمل [اگر چه در دنیا سود و فایده‏اى به حال صاحبش داشته است، در قیامت] فایده‏اى نخواهد داشت.

اگر فردى هزار بار نماز بخواند ولى نمازش براى خدا و همراه با ایمان به او نباشد، هیچ سودى به حالش نخواهد داشت. هر عملى باید داراى روحى باشد تا مورد پذیرش خدا قرار گیرد. روح نماز [و هركار نیک دیگرى]، همان ایمان به خداست؛ ایمانى كه در دل جاى گرفته است و باعث مى‏شود هر عملى تنها و تنها به خاطر او و با اخلاص كامل انجام گیرد. كسى كه داراى چنین ایمانى باشد اعمالش نیز در ترازوى خداوند متعال سنگین خواهد بود و او زندگى‏اى خواهد داشت كه از آن بسیار خرسند است به طورى كه خودِ زندگى نیز از این كه در خدمت فردى چون اوست، راضى و خشنود است.

﴿وَأَمَّا مَنۡ خَفَّتۡ مَوَٰزِينُهُۥ ٨ فَأُمُّهُۥ هَاوِيَةٞ ٩ [القارعة: ۸- ۹].

«كسى كه اعمالش در ترازوى خدا سبک باشد و عمل ارزشمندى نداشته باشد، مادر [و پناهگاه] او «هاویه» است».

«هاویه» همان جایى است كه او در آن مى‏افتد. «هاویه» همان مادرى است كه او را در آغوش مى‏گیرد. «هاویه» چاهى است عمیق و جایى است كه در پایین‏ترین نقطه‏ى جهنم قرار دارد. چنین فردى كسى است كه اگر عمل خوبى هم داشته باشد با ایمان آن را انجام نداده است (پشتوانه‏ى ایمانى نداشته است).

﴿وَمَآ أَدۡرَىٰكَ مَا هِيَهۡ ١٠ [القارعة: ۱۰].

چه چیز و چه كسى تو را از ماهیت و كیفیت «هاویه» آگاه كرده است؟ [كسى این كار را نكرده و تو «هاویه» را نمى‏شناسى پس گوش كن تا تو را از آن آگاه كنیم. [ذات و ماهیت «هاویه» عبارت است از:

﴿نَارٌ حَامِيَةُۢ ١١ [القارعة: ۱۱].

آتشى است بسیار گرم و سوزان. بله، ذات و ماهیت «هاویه» آتش بسیار داغ و سوزنده است. مادر كسى كه ترازوى اعمالش سبک است همین آتش بسیار داغ و سوزان است. این مادر، فرزندش را در آغوش مى‏گیرد و هرگز نمى‏گذارد از او دور شود [۱۲].

[۱۱] ما به سراغ تمامى اعمالى كه [به ظاهر نیک بوده و در دنیا] انجام داده‏اند مى‏رویم و همه را هم‏چون ذرات غبارِ پراكنده در هوا مى‏سازیم [و ایشان را از اجر و پاداش آن محروم مى‏كنیم چرا كه نداشتن ایمان موجب محو و نابودى احسان و بى‌اعتبار شدن اعمال خوب انسان مى‏گردد. [۱۲] با توجه به آن‏چه گفته شد باید گفت: «هاویه» پرتگاهى است در پایین‏ترین نقطه‏ى جهنم كه در آنجا آتش بسیار داغ و سوزانى در حال شعله كشیدن است و منتظر مستحقین خود است. البته «هاویه» نامى از نام‏هاى دوزخ نیز هست.