«بندگى خدا» اساسىترین مسئلهى زندگى
بندگى خدا و بندهى او بودن، مسألهاى نیست كه انسان بتواند به آسانى از كنار آن بگذرد و با خود بگوید چیز مهمى نیست و مىتوانم از آن صرفنظر كنم و با نادیده گرفتن آن اتفاقى نخواهد افتاد و خطرى مرا تهدید نمىكند.
بندگى خدا امرى دنیوى چون: تجارت، صنعت، كشاورزى و ... نیست كه انسان به راحتى بتواند از سود و نفع آن چشمپوشى كند یا زیان و ضرر آن را تحمل نماید. بندگى خدا مسألهاى است كه به خوشبختى و بدبختى دنیا و آخرت انسان مرتبط است.
امور دنیوى چون سودشان همیشگى نیست و زیانشان نیز قابل جبران است، انسان مىتواند در برخورد با آنها هرگونه كه دوست داشته باشد برخورد كند و به آنها چندان اهمیت ندهد و با خود بگوید اگر دچار ضرر و زیانى هم شدم قابل جبران است؛ پس شایسته نیست تمامى ذكر و فكر را متوجه آن كنم؛ اما وقتى مسألهى خوشبختى دنیا و آخرت مطرح است، هیچ عاقلى به خود اجازه نمىدهد نسبت به آن بىتوجه باشد و به آسانى از كنار آن بگذرد و آن را همچون امرى دنیوى تلقى كند. فرد عاقل چارهاى جز این نمىبیند كه به كتاب خدا مراجعه كند و برنامهى زندگىاش را از آن بگیرد.