شفاعت غیر ممكن و شفاعت ممكن
براى این كه مسئلهى «شفاعت» بهتر و بیشتر روشن شود، در اینجا به بیان نوع دیگرى از «شفاعت» مىپردازیم كه انجام آن از دیدگاه قرآن غیر ممكن و بعید است و اگر فرد یا افرادى به آن معتقد باشند، براى خدا شریک قرار داده و در نتیجه از رحمت او - جلّ جلاله - محروم مىشوند.
در دنیا چنین مرسوم است كه متخلفین از قوانین موجود در جامعه بازداشت و سپس دادگاهى شوند. مجرمى كه دچار جرم شده، براى نجات خود وكیل مدافعى را گرفته تا او را كمک كند و نجات دهد. وكیل مدافع نزد قاضى رفته و سعى مىكند فرد مجرم و جرم او را به گونهاى جلوه دهد كه از محكومیت و مجازات نجات یابد. اگر در این كار موفق شد چه بهتر، در غیر این صورت از راه دیگرى وارد مىشود و آن این كه دست به دامن یک واسطه مىشود تا آن واسطه از هر طریق ممكن قاضى را راضى كند و مجرم را نجات دهد.
البته گاه گاهى نیز پیش مىآید كه كسى واقعاً مجرم نیست و بىگناه است؛ اما قاضى چون «علم محیط بر اوضاع و احوال ندارد»، یعنى چون «جاهل» است، او را مجرم معرفى مىكند و حكم زندان یا... را برایش صادر مىكند. چنین فرد بىگناهى مجبور است براى نجات خود دست به دامن حامى و پشتیبان و وكیل مدافعى شود تا از این طریق واقعیت امر و بىگناهى او براى قاضى روشن شود و نجات یابد.
گاهى هم قاضى واقعاً مىداند كه فردى بىگناه است؛ اما چون «تابع هوا و هوس و آرزوهاى نفسانى» خود است به هر دلیلى - مثلاً: تطمیع یا...- او را مجرم مىشناسد. در چنین حالتى فرد بىگناه دست به دامن واسطهاى مىشود تا از آن طریق از صدور یا اجراى حكم جلوگیرى كند. در دادگاهها و محاكم دنیایى و حكومتهاى جاهلى چنین چیزهایى زیاد به چشم مىخورد.
حال به خاطر این كه مردم چنین فكر نكنند كه دادگاه خدا نیز اینگونه است و در آنجا نیز چنین چیزهایى مطرح است، قرآن در بسیارى از آیات به این مطلب اشاره مىكند كه در دادگاه خداوند نه پشتیبان و نه وكیل مدافعى وجود دارد و نه نیازى به واسطه و پارتى هست؛ زیرا حاكم آن روز تنها خداست و هیچ چیز بر ذات خداوند متعال پوشیده نیست؛ یعنى خداوند علم محیط بر همه چیز و همه كس دارد. در آنجا اینگونه نیست كه فرد مجرم، غیر مجرم و غیر مجرم، مجرم و گناهكار شناخته شود و علیه یكى و به نفع دیگرى حكم صادر شود. از طرف دیگر خداوند متعال تابع هوا و هوس و آرزوهاى نفسانى نیست و اصلاً چنین مسائلى براى او - جلّ جلاله - مطرح نیست تا فرد بىگناهى را مجرم و مجرمى را بى گناه بشناسد.
علاوه بر این، هر آنچه فرشتگان و بندگان صالح خدا مىدانند، خداوند متعال خود، آنها را از آن مطالب آگاه كرده است؛ پس دیگر نیازى نیست كه كسى نزد خدا برود و او را از واقعیت امر یا مسایل دیگر آگاه كند تا مبادا حكمى به ناحق صادر شود. واقعیت امر این است كه نه چیزى بر خداوند متعال پوشیده است كه نیاز به روشن كردن داشته باشد و نه خداوند متعال - معاذ الله - تابع هوا و آرزوهاى نفسانى است كه كار نابجا و حكمى به ناحق صادر كند. به همین دلیل است كه مىفرماید: در دادگاه خداوند جاى واسطهگرى نیست و نیازى به وكیل مدافع نمىرود و در آنجا از آنچه در دادگاههاى دنیایى مطرح است، خبرى نیست. در آنجا هر فردى در گرو اعمالى است كه خود در دنیا انجام داده است و بر اساس آنها محاكمه مىشود و حكم صادر مىگردد. در آنجا هر فردى به تنهایى در دادگاه حاضر مىشود و جوابگوى اعمال و كردار خود است:
﴿وَكُلُّهُمۡ ءَاتِيهِ يَوۡمَ ٱلۡقِيَٰمَةِ فَرۡدًا ٩٥﴾[مریم: ۹۵]. «هر كدام از آنان (هر انسانى) در روز قیامت به تنهایى در حضور خدا قرار مىگیرد».
در دادگاه خداوند متعال، هر فردى بر اساس ایمان و عمل صالح یا بر اساس كفر و اعمال زشتى كه در دنیا داشته است، محاكمه مىشود. در آنجا هر فردى به تنهایى در دادگاه حاضر مىشود و كسى به خاطر اعمال دیگران مؤاخذه نمىشود و هر كس در گرو اعمال خود است و در این زمینه به كسى كوچكترین ظلمى نخواهد شد:
﴿فَٱلۡيَوۡمَ لَا تُظۡلَمُ نَفۡسٞ شَيۡٔٗا وَلَا تُجۡزَوۡنَ إِلَّا مَا كُنتُمۡ تَعۡمَلُونَ ٥٤﴾[یس: ۵۴]. «آن روز به هیچکس هیچ ستمی نمیشود و تنها بهسزای اعمالتان میرسید».
پس از اتمام دادگاهى و پس از این كه هر كس بر اساس اعمالش محاكمه شد و سرانجامش مشخص شد، و پس از آن كه درجات و جایگاه هر فرد در بهشت یا جهنم بر همگان مشخص شد و بندگان صالح خداوند فهمیدند كه هر فردى مستحق چه مقام و موقعیتى است - كه این هم بر اساس درجات اعمال او صورت مىگیرد-، خداوند متعال اجازه مىدهد كه هر فرد صالحى بر اساس مقام و موقعیتى كه دارد براى دیگران دعاى خیر كند. از طرف دیگر خداوند مىفرماید كه بدون اذن و اجازهی او كسى نمىتواند لب به سخن بگشاید. حتّى فرشتگان كه مأمور خداوند متعال هستند و مردم را به دادگاه احضار مىكنند، نمىتوانند كوچكترین سخنى بگویند. اگر قرار باشد اجازهى سخنى به كسى داده شود تنها این است كه اجازه داده مىشود براى كافران درخواست لعنت و عذاب خداوند و دورى از رحمت و براى مؤمنان درخواست پاداش و جزاى متناسب با وضعیت و احوال آنها، شود.
فرد كافر به اندازهى كفر و اعمال زشتى كه در دنیا انجام داده است مورد لعنت قرار مىگیرد و فرد مؤمن نیز به اندازهى ایمان و اعمال صالحى كه در دنیا انجام داده است، از دعاى خیر بهرهمند مىشود. نه بیشتر و نه كمتر.
این همان شفاعتى است كه در قیامت وجود دارد و خداوند متعال به آن اجازه مىدهد. اما شفاعتى غیر از این، كه در آن نیازى به وكیل مدافع و واسطه باشد، نه تنها وجود ندارد و قرآن به وجود آن اشاره نكرده است؛ بلكه بر اساس قرآن هر كس به آن اعتقاد داشته باشد «مشرك» و «گمراه» است. بر اساس آیات قرآن [و احادیث صحیح] تنها كسى یا كسانى مشمول «شفاعت» پیامبر خدا جو سایر بندگان صالح خدا مىشوند كه خود را از چنین اعتقاد و تفكرى نجات داده و هرگز چنین فكر نكنند كه كسى به فریاد آنها خواهد رسید. هر فردى موظف است به خدا و برنامهى او - جلّ جلاله - ایمان داشته و مشغول انجام اعمال صالح و اداى مسئولیت و وظیفهی بندگى خود باشد. وقتى هر فردى وظیفهى خود را به نحو احسن انجام داد و به خداوند متعال توكّل كرد و به او امیدوار بود، در این صورت بدون اینكه خود بداند، بندگان صالح خدا برایش دعاى خیر مىكنند. اما اگر در مسیر صحیح بندگى خدا قرار نگیرد و چنین تصور كند كه بدون ایمان و عمل صالح مورد شفاعت بندگان خدا قرار مىگیرد و آنها در قیامت به فریاد او خواهند رسید و او را از عذاب خداوند نجات خواهند داد، او در اشتباه محض و گمراهى به سر مىبرد و هرگز به آنچه تصورش مىكند نخواهد رسید.
چنین مشهور است كه پیامبر خدا جبه دخترش فاطمه لفرمود: در فكر روز آخرت خود باش و چنین فكر نكن كه چون دختر پیامبر خدا هستى، اگر هم عمل صالحى نداشته باشى، او به فریادت خواهد رسید. این را بدان و یقین داشته باش كه اگر براى خود كار و عمل صالحى انجام ندهى از دست من چیزى برنمىآید. [و این مطابق همان چیزى است كه خداوند مىفرماید:]
﴿فَإِذَا نُفِخَ فِي ٱلصُّورِ فَلَآ أَنسَابَ بَيۡنَهُمۡ يَوۡمَئِذٖ وَلَا يَتَسَآءَلُونَ ١٠١﴾[المؤمنون: ۱۰۱]. «آنروز که در صور دمیده میشود، آنروز پیوند خویشاوندی در میانشان نخواهد بود و از (حالِ) یکدیگر نمیپرسند» زمانى كه در شیپور دمیده شد و فرمان زنده شدن و حضور مردم در دادگاه خدا صادر شد دیگر نَسَبى در كار نیست. در آنجا خبرى از آن نَسَب و انسابى كه در دنیا وجود داشت، نیست و در این زمینه از كسى هم سؤال نمىشود. یعنى در آن روز هر فردى تنها است و گفته نمىشود: فاطمه دختر محمد ج. یا فلان شخص پسر فلان بندهى صالح خدا. هر فردى به تنهایى و با ایمان و عمل صالح خود حاضر شده و براساس آن محاكمه و محاسبه شده و به آنچه كه شایستهى اوست دست مىیابد. بعد از این كه جزا و پاداش فرد مشخص و معلوم شد به بندگان صالح خدا اجازه داده مىشود كه برایش دعاى خیر كنند.
این را هم باید بدانیم كه انسان مسلمان نباید بیشتر از آنچه كه خداوند متعال براى بندهاش مقرر كرده است براى او دعاى خیر كند؛ مثلاً: اگر فردى بنا به درجهى ایمان و اعمال صالحى كه در دنیا داشته است، در یكى از درجات پایین بهشت قرار گیرد، تنها لیاقت و شایستگى این جایگاه و مقام را دارد؛ پس سایر بندگان صالح خدا [كه به آنها اجازهى دعاى خیر و شفاعت داده مىشود] حق ندارند در دعاى خود از خداوند متعال بخواهند كه درجهاى بالاتر از آن را به آن بنده ببخشد. همانطور كه در دنیا اگر كسى چیزى نخورد بر او جایز نیست كه از خدا بخواهد كه او را سیر كند؛ زیرا در این صورت درخواست او به این معنى است كه خداوند به خاطر آن فرد، برنامه و قانون خود را تغییر دهد؛ چرا كه خداوند چنین مقرر كرده است كه براى سیر شدن، انسان باید غذا بخورد. حال اگر فردى بدون خوردن غذا از خدا بخواهد كه او را سیر كند، در حقیقت از خدا خواسته است كه نظم و برنامهى جهان را تغییر دهد. انسانى هم كه ایمان و عمل صالح ندارد اگر از خدا بخواهد به او رحم كند یا از فرد دیگرى بخواهد برایش از خداوند درخواست بخشش و غفران نماید، در حقیقت از خداوند خواسته است تا برنامهى خود را به خاطر او تغییر دهد. یا اگر فردى از خدا بخواهد كه بیشتر از آنچه او مستحق آن است به او بدهد، چنین كارى غیر شرعى و غیر صحیح است. آنچه درست و صحیح مىباشد این است كه براى هر فردى بنا به آنچه مستحق اوست دعاى خیر شود. این را نیز باید بدانیم كه دعا هرگز چیزى بیشتر از آنچه خدا براى هر فرد مقرر كرده است، به انسان نمىرساند [۳۶].
این تنها خداوند متعال است كه براى انسان معین مىكند كه مستحق چه مقام و موقعیتى است. تنها پس از این مطلب و بر اساس مقام و موقعیت افراد است كه بندگان صالح خدا مجاز هستند، براى یكدیگر دعاى خیر و درخواست شفاعت نمایند. در صدر همهى این بندگان صالح خدا كه مجاز به شفاعت هستند پیامبر اسلام حضرت محمد مصطفى جقرار دارد. این پیامبر بزرگ خدا جبه همهى مؤمنین علاقه دارد و همراه با سایر پیامبران - علیهم السلام - براى مؤمنین دعاى خیر مىكند و همگى از خدا مىخواهند كه آنان را به آنچه كه برایش تلاش كردهاند و مستحق آن هستند، برساند.
[شاید سؤال شود كه: وقتى انسان به آنچه مستحق اوست مىرسد پس چه نیازى به دعاى پیامبران و ... دارد؟ در جواب مىگوییم:] انسان باید این را بداند كه اینگونه نیست كه هر فردى كه ایمان و عمل صالح داشته باشد باید نسبت به جایگاه خود در بهشت مطمئن باشد و دیگر به اراده و مشیت خدا توجه نكند و آن را فراموش كند و چنین معتقد باشد كه این ایمان و اعمال صالح او را به خوشبختى مىرسانند. هرگز چنین نیست. - همانطور كه قبلاً گفتیم: - براى سیر شدن دو چیز لازم است: یكى تهیهى غذا و خوردن آن و دیگرى توكل بر خدا. به همین ترتیب ایمان و عمل صالح نیز اسبابى براى رسیدن به سعادت و خوشبختى هستند و علاوه بر این، توكل بر خدا نیز لازم و ضرورى است. بر هر فردى لازم است كه بعد از فراهم كردن آن اسباب) ایمان و عمل صالح (به درگاه خدا روى آورد و بر او توكل كند و بگوید: خدایا! من براى رسیدن به خوشبختى و سعادت، ایمان و عمل صالح انجام مىدهم پس تو نیز در این اسباب تأثیر بگذار تا به خوشبختى و سعادت واقعى برسم و از بدبختى و شقاوت نجات یابم. بندگان صالح خدا نیز براى او چنین دعا مىكنند و او را اینگونه شفاعت مىكنند كه: خدایا! این شخص در دنیا به تو ایمان داشته و اعمال صالح انجام داده است، از تو مىخواهیم كه به او رحم كنى. دعاى خیر اینگونه انجام مىشود.
در قرآن دعاهاى زیادى از زبان بندگان صالح خدا نقل شده و خداوند متعال آنها را بیان كرده است تا مؤمنان آنگونه براى یكدیگر دعا كنند. روح و محتواى همهى این دعاها این است كه انسان باید نخست و قبل از هر كارى اسباب را آماده كند و آنها را به كار گیرد و پس از آن حق دارد كه دست به دعا بردارد و بگوید: خدایا! من سبب فلان كار را فراهم كردم پس تو نیز در آن تأثیر بگذار و آن كار را برایم انجام بده.
همانطور كه گفتیم: ایمان و عمل صالح تنها اسباب رسیدن به سعادت و خوشبختى دنیا و قیامت هستند و انسان موظف است بعد از فراهم كردن آن اسباب بر خدا توكل كند و به او امیدوار باشد و از او بخواهد كه در آن اسباب تأثیر بگذارد و او را به خوشبختى و سعادت دنیا و قیامت برساند.
در بسیارى از آیات قرآن چنین آمده است:
﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَٱلَّذِينَ هَاجَرُواْ وَجَٰهَدُواْ فِي سَبِيلِ ٱللَّهِ أُوْلَٰٓئِكَ يَرۡجُونَ رَحۡمَتَ ٱللَّهِ﴾[البقرة: ۲۱۸]. «همانا کسانی که ایمان آورده¬اند و کسانی که هجرت نموده و در راه الله جنگیده¬اند، چنین کسانی به رحمت الله امیدوارند».
[در این آیه خوب دقت كنید.] خداوند مىفرماید: چنین افراد مؤمنى پس از آن همه تلاش و كوشش و هجرت، به رحمت خداوند امیدوارند؛ زیرا آن ایمان و هجرت و آن كوشش و تلاش، همگى اسباب جلب رحمت خداوند هستند و همچون مثال غذا بدون اراده و مشیت خدا نمىتوانند انسان را به خوشبختى و سعادت برسانند. انسان اگر میلیاردها عمل صالح نیز انجام دهد باز هم باید تنها به خداوند امیدوار باشد و هرگز چنین تصور نكند كه اعمال صالح به تنهایى او را به بهشت خواهند برد. در روایتى از پیامبر خدا جآمده است كه فرمود: «هیچ كس با اعمال صالح خود به بهشت نمىرود». یارانش عرض كردند: اى پیامبر خدا! حتى شخص شما؟ پیامبر جفرمود: «بله، حتى شخص من. مگر این كه خداوند به من رحم كند [چرا كه اعمال صالح سبب هستند و اگر خداوند نخواهد اعمال صالح هرگز انسان را خوشبخت نخواهند كرد]».
[۳۶] در حدیث صحیح وارد شده است که "لایرد القدر إلا الدعاء" أخرجه أحمد (۵/۲۷۷)، والترمذی فی القدر (۲۱۳۹)، وابن ماجه في المقدمة (۹۰)، وحسنه الألبانی في صحیح الجامع (۷۶۸۷). یعنی جز دعا چیز دیگری نمی تواند "قدر" را تغییر دهد. یعنی دعا در تقدیر انسان نقش دارد، بنابراین انسان نباید دست از دعا بردارد و باید همیشه دعا به درگاه خدا کند، ثانیا: انسان تا اتفاقی نیفتاده از کجا می داند که چگونه برایش مقدر شده است پس ما باید همیشه دعا کنیم و از خداوند عز و جل بخواهیم که ما را توفیق دهد و ما را به راه و کردارنیک هدایت نماید. ج