ايمان به «پيامبران»
فرد مسلمان همچنین باید به پیامبران و انبیاء یعنى همان كسانى كه از طرف خداوند برنامهى هدایت به آنان وحى شد و آن را دریافت كردند، ایمان داشته باشد.
مُرسلین (رُسُل) كسانى هستند كه خداوند متعال آنها را فرستاده است تا برنامهى هدایت را به مردم برسانند و راه بندگى را برایشان روشن كنند.
ایمان آوردن به پیامبران این گونه است كه فرد معتقد باشد كه آنان پیامبر و فرستادهى خدا هستند و آنچه از طرف خدا دریافت كردهاند حق بوده و برنامهى هدایت است و چیزى نیست كه از طرف شیطان یا زاییدهی وهم و خیال خود آنها باشد. انسان باید ایمان داشته باشد كه پیامبران در دریافت آن برنامه دچار كوچكترین خطا و اشتباهى نشدهاند و نیز باید مطمئن باشد كه هر چه به آنان داده شده بىكم و كاست به مردم رسانیدهاند و آنچه به مردم رسانیدهاند برنامهى خدا بوده است و كمترین خیانت و دستكارى در برنامهى خدا نكردهاند. یعنى نه كمترین چیزى به آن اضافه كردهاند و نه چیزى از آن كم كردهاند.
همچنین انسان مسلمان باید یقین داشته باشد كه پیامبران خدا، هم براى مردم زمان خود و هم براى هر بنده و عبدى كه بخواهد تا روز قیامت راه بندگى خدا را در پیش بگیرد، امام و پیشوا و سرمشق و الگو بودهاند.
پیامبران قبل از مردم موظف و مكلّف به اجراى هر آنچه از طرف خدا دریافت كردهاند، بودهاند. بر آنان واجب بوده تا پیشوا و رهبر مردم باشند و براى آنان روشن كنند كه چگونه باید به كتابهاى خدا ایمان بیاورند و چه كارهایى را باید انجام بدهند و از چه كارهایى دورى كنند. آنان باید در این زمینه الگوى مردم باشند. الگو بودن آنها به بهترین شكل انجام گرفته و وظیفهى بندگى خدا را به بهترین شیوه انجام دادهاند؛ اما چون آنها نیز انسان بودهاند گاه گاهى دچار اشتباه شدهاند اما اشتباه آنها عمدى نبوده است. وقتى دچار اشتباه شدهاند خداوند متعال آنها را از طریق وحى آگاه كرده و به آنان فرموده است كه این كار اشتباه است و باید اینگونه عمل كنند و از این طریق حق را برایشان روشن كرده است. آنان نیز فوراً از اشتباه خود دست برداشته و به آنچه خداوند متعال دستور داده عمل كردهاند.
البته اشتباهات پیامبران بسیار كم بوده است و این مطلب مغایرتى با مقام و موقعیت آنها نزد خدا ندارد. یعنى چنین تصور نشود كه چون كسى به مقام پیامبرى رسید دیگر نباید در هیچ چیز اشتباه كند. خیر. اینگونه نیست؛ زیرا پیامبران نیز بَشرند و حكمت نیز چنین اقتضا كرده كه خداوند متعال بدین وسیله به مردم نشان دهد كه آنان نیز بشر هستند و خدا نمىباشند؛ تا مردم آنان را فریادرس خود قرار ندهند و نسبت به خدا دچار شرک نشوند. از طرف دیگر در اشتباهات پیامبران خطرى مردم را تهدید نكرده است؛ زیرا به محض این كه پیامبرى دچار اشتباه مىشد، خداوند متعال از طریق وحى او را آگاه مىكرد؛ مثلاً: در غزوهی بدر پیامبر خدا جبا مشورت برخى از یارانش به این نتیجه رسیدند كه اسیران جنگ را نكشند و در مقابل آزادىشان از آنان فدیه بگیرند. وقتى آنها را آزاد كردند با لحن بسیار تندى آیه نازل شد و بیان شد كه حق نبود كه این كار را بكنند و كارى كه انجام دادهاند درست نبوده است و اكنون خداوند آنان را مىبخشد و عذابشان نمىدهد؛ زیرا آنان اجتهاد كردهاند و بهطور عمد نافرمانى خدا را انجام نداده و از روى اشتباه به آن كار دست زدهاند. خداوند متعال آنها را مخاطب قرار مىدهد و مىفرماید: از اشتباه شما مىگذرم و شما را مىبخشم؛ اما مواظب باشید بار دیگر چنین كارى را تكرار نكنید.
در اینجا یک مطلب ضرورى است كه مورد توجه و دقت قرار گیرد و آن این كه: ایمان به پیامبران و فرشتگان و كتابهاى آسمانى این گونه نیست كه انسان بداند كه فرشتگان آنگونه كه توصیف شدند وجود دارند، یا كتابهاى آسمانى به آن صورت كه بیان شد نازل شده و به پیامبران وحى شده است. این صرفاً یک آگاهى است و ایمان با این آگاهى كامل نمىشود. ایمان به ملائكه و فرشتگان این گونه است كه انسان چنین معتقد باشد كه خداوند متعال فرمانرواى این جهان است و اوامرش را به وسیلهى فرشتگان به تمام نقاط جهان مىفرستد و تعدادى از آنها مشغول ثبت اعمال انسان هستند و تعدادى نیز در قیامت مأمور احضار مردم به دادگاه خداوند مىباشند و در بهشت و در جهنم نیز مأموریتهایى دارند. فرد باید فرشتگان را این گونه بشناسد و تسلیم چنین مطلبى شود و با چنین آگاهى در برابر خداوند بیشتر احساس مسئولیت كند.
ایمان به كتابهاى آسمانى نیز یعنى تسلیم دستورات ذكر شده در آنها و عملى كردن آن دستورات در زندگى؛ در غیر این صورت اگر فرد بر مطالب این كتابها بسیار هم آگاه باشد و از محتویات آنها كاملاً مطلع باشد و بداند كه تمام مطالب از طرف خدا نازل شدهاند؛ اما به آنچه بیان شده عمل نكند؛ چنین فردى مؤمن نیست و آگاهى او هیچ سودى به حال وى نخواهد داشت.
ایمان به پیامبران خدا نیز تنها منحصر به این نمىشود كه انسان بداند كه آنان پیامبر خدا بودهاند یا نبودهاند و حتى در این نیز خلاصه نمىشود كه فرد بگوید همهى آنها را دوست دارم و برایشان احترام قائل هستم و قدمشان را روى چشم مىگذارم و ... حقیقت ایمان به پیامبران این است كه انسان چنین معتقد باشد كه این بزرگواران از سوى خداوند متعال برنامهى هدایت را دریافت كردهاند و آنها خود قبل از همه به آن برنامه عمل كردهاند و سرمشق و الگوى دیگران بودهاند؛ سپس آن را براى مردم بیان كردهاند. او باید تسلیم این بزرگواران شود و در زندگى پیرو و مطیع آنها باشد و تنها آنها را پیشوا و رهبر خود بداند و غیر از آنها فرد دیگرى را رهبر و مقتداى خود نداند و اگر فردِ عالم و مؤمن و متقى را به عنوان رهبر و پیشواى خود انتخاب مىكند، بهخاطر این باشد كه او مطیع و پیرو پیامبران خداست.
بر این اساس، فردى كه به پیامبران ایمان دارد و تسلیم برنامهى آنهاست؛ هرگز نباید مطیع و پیرو قانون و برنامهى دیگرى باشد و یا از حاكمانى اطاعت و پیروى كند كه بر اساس آنچه هوا و هوس و آرزوهاى نفسانى به آنان دستور مىدهد عمل مىكنند. اگر فردى مطیع چنین حاكمانى شد، هرگز نمىتواند ادعا كند كه به پیامبران خدا ایمان دارد و اگر هم پیامبران را دوست داشته باشد و بداند كه آنها پیامبر خدا هستند و چنین هم معتقد باشد كه كتاب آنها كتاب خداست، این آگاهى هیچ سودى به حال او ندارد و وضعیت او هرگز مورد قبول خداوند متعال نیست.
ایمان به پیامبران تنها در اطاعت از آنها و دستورات آنها در تمامى مراحل زندگى خلاصه مىشود.