شمولیت «بندگى خدا»
واقعیت این است كه بندگى به معنا و مفهومى نیست كه در میان مردم شایع است. بسیارى چنین فكر مىكنند كه انسان با انجام فرایضى چون: نماز و روزه و حجّ و ... مشغول بندگى خداست و در سایر مسایل زندگى مىتواند هر گونه كه خواست رفتار كند و مىتواند فرمانبردار و تابع هر قانون و برنامهاى دیگر، غیر از قوانین خدا باشد. اما حقیقت بندگى چیز دیگرى است. حقیقت بندگى این است كه انسان در تمام مسایل زندگى؛ شخصى یا خانوادگى، اجتماعى یا سیاسى، اقتصادى و تجارت و ... - بدون قید و شرط - مطیع فرمان خدا باشد و به گونهاى عمل كند كه او مىخواهد و به آن دستور داده است. تنها در این صورت است كه او بندهى خداست و مشغول بندگى است. در غیر این صورت، اگر فردى در برخى از مسایل فرمانبردار و مطیع اوامر خدا باشد و در برخى دیگر آنگونه نباشد و از غیر خدا پیروى كند - [این غیر خدا هم هر كسى مىتواند باشد؛ هواى نفس یا فردى همچون خود او] -، چنین چیزى از وى پذیرفته نمىشود و او هرگز بندهى خدا محسوب نمىشود و مشغول بندگى او نمىباشد.
انسان در برخورد با خود، خانواده، همنوعانش، نظام حكومتى كه با آن تعامل دارد و تمامى نعمتهایى كه خداوند به او بخشیده است، از سوى خداوند متعال دستور و برنامهاى برایش نازل شده و او باید در تمامى موارد ذكر شده، تابع و فرمانبردار خداوند باشد و تنها در این صورت است كه بندهى خداست و به خوشبختى و سعادت دنیا و آخرت دست مىیابد، در غیر این صورت، چیزى جز شقاوت دنیا و آخرت نصیبش نخواهد شد.